روایت زندگی یک شهید از خوی تا اوکلاهاما

نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب درباره تالیف آن آورده است: «روز هفدهم خرداد 94، آخرین روز از سفر یک‌هفته‌ای من در ایران بود و من در حال آماده شدن برای رفتن به فرودگاه بودم که تلفن همراهم به صدا درآمد. دکتر حسن بدرنیا، از همکاران قدیم، آن‌سوی خط بود. تقریبا چهارده‌سالی بود که از او هیچ خبری نداشتم. پس از احوالپرسی از من خواست که برای پروژه‌ای به ملاقات او بروم. من هم توضیح دادم، حدود ده سالی است که در کشور امارات زندگی می‌کنم. اما به رسم ادب از او درخصوص پروژه ایشان پرسیدم تا اگر کمکی از دستم برمی‌آید حتی از راه دور انجام دهم. ایشان گفتند بنده را از آنجا که (به گفته ایشان) قلم خوبی دارم برای نگارش داستان زندگی یک شهید انتخاب کرده‌اند.
به محض شنیدن این حرف، خشکم زد و تمام صحنه‌های خوابی که سه ماه پیش دیده بودم خیلی روشن و واضح در سرم شروع به چرخیدن کردند. دکتر بدرنیا درحال توضیح دادن در مورد عقد قراداد برای نگارش کتاب و موارد دیگر بود، اما من دیگر گوش‌هایم نمی‌شنید. تنها چیزی که از او خواستم این بود که تمام عکس‌ها و مطالب مربوط به شهید را برایم ایمیل کند تا در اولین فرصت، کارم را شروع کنم.»
 
وی در ادامه می‌نویسد: «شهید دکتر عباسعلی بدرنیا، مرا در روزی که احساس بیهودگی تمام وجودم را فراگرفته بود، انتخاب کرد تا تشییعش کنم. من انتخاب شدم تا داستان زندگی ابرمردی را روایت کنم که زمان شهادتش، سه ماهه بودم. کار بسیار سختی پیش‌رو داشتم، اما از آنجا که او مرا لایق دانسته بود، با توکل بر خدا آن‌را شروع کردم. کتابی که در دست شماست، حاصل گره خوردن احساسات و عواطف دو نسل از دو دوره کاملا متفاوت است. من در تمام مدت نگارش این کتاب،‌ با شهید عباسعلی همقدم شدم و از دوران کودکی تا نوجوانی و جوانی، همچنین دوران تحصیل و شرکت در جنگ تحمیلی را با او زندگی کردم.»
 
نخستین چاپ کتاب «از خوی تا اوکلاهاما: زندگینامه شهید عباسعلی بدرنیا 1360 - 1334» در 72 صفحه با شمارگان یک‌هزار نسخه به بهای پنج هزار تومان از سوی انتشارات کارور راهی بازار نشر شده است.