فارس - گفتگو

گفتگو
او نرفت تا دیده شود، رفت تا دیده‌ها بیدار شوند/ استخبارات، جایی که سرمای دی‌ماه با کابل معنا می‌شد
گفتگو با آزاده و جانباز «مسعود نیک‌منش»

او نرفت تا دیده شود، رفت تا دیده‌ها بیدار شوند/ استخبارات، جایی که سرمای دی‌ماه با کابل معنا می‌شد

مسعود نیک‌منش جانباز و آزاده‌ی سرافراز دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با نوید شاهد فارس، از خاطرات آن روز‌ها و از شهید «کورش حیدری» همرزم شهیدش، سخن می‌گوید؛ روایتی زنده از ایثار، جوانی و عهدی که تا همیشه در دل تاریخ مانده است. با ما همراه باشید.
چادر نماز خونین، یادگار به جا مانده از زهرا / تماس تلفنی که زندگی‌ام را دو نیم کرد
گفت‌وگو با برادر شهیده زهرا اسماعیلی در سالروز حمله تروریستی شاهچراغ (ع)

چادر نماز خونین، یادگار به جا مانده از زهرا / تماس تلفنی که زندگی‌ام را دو نیم کرد

به مناسبت سومین سالگرد شهادت مظلومانه‌ی عده‌ای از زائران بی‌دفاع در حمله‌ی تروریستی حرم مطهر احمدبن موسی‌الکاظم(ع) به دیدار برادری می‌رویم که داغِ یکی از آن شهیدان را بر دل دارد. با ما همراه باشید.
شهید منصور زرنقاش، مردی که سایه‌اش بر دل اسیران پدری می‌کرد
گفتگو با آزاده و جانباز « اکبر پیر‌احمدیان»

شهید منصور زرنقاش، مردی که سایه‌اش بر دل اسیران پدری می‌کرد

شهید منصور زرنقاش یکم دی‌ماه ۱۳۱۷ در شیراز چشم به جهان گشود و دوران تحصیل خود را در شیراز سپری کرد. با آغاز جنگ تحمیلی، بی‌درنگ لباس رزم بر تن کرد و برای دفاع از وطن، آرامش و آسایش خویش را در راه آرمان‌های میهن فدا کرد و در جریان نبردها به اسارت نیروهای بعثی درآمد. در این گفتگو، جانباز و آزاده اکبر پیر‌احمدیان با نوید شاهد فارس، از روزهایی سخن می‌گوید که در اردوگاه، در کنار این انسان وارسته و مؤمن سپری کرده است. با ما همراه باشید.
پرواز خاموش استوار حسن چوپان‌کاره در سپیده‌ی اردوگاه تکریت یازده / نامی آشنا در میان غریبه‌ها
گفتگو با آزاده و جانباز «مهران پاسالاری»

پرواز خاموش استوار حسن چوپان‌کاره در سپیده‌ی اردوگاه تکریت یازده / نامی آشنا در میان غریبه‌ها

مهران پاسالاری از نسل معلمان است؛ مردی که سال‌ها در کلاس درس خدمت کرد و امروز با همان آرامش و صداقت از روز‌های جبهه و جنگ سخن می‌گوید. با ما همراه باشید.
شهیدی که پشت سیم خاردار اردوگاه ماند اما قلبش برای آسمان ایران می‌تپید
پای خاطرات شاهدِ عینیِ اسارت، آزاده و جانباز «محمدرضا غلباش»

شهیدی که پشت سیم خاردار اردوگاه ماند اما قلبش برای آسمان ایران می‌تپید

محمدرضا غلباش آزاده و جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس در گفت‌و‌گو با نوید شاهد فارس، از شهیدی می‌گوید که غربتِ اسارت را با صداقت و ایمان معنا کرد. او روایت می‌کند: زندگی در اردوگاه سخت بود، اما سخت‌تر از همه برایم این بود که پسر‌دایی‌ام، قنبر نوری غلباش را در همان دوران اسارت از دست دادم. با ما همراه باشید در گفت‌و‌گو با این آزاده‌ی سرافراز.
شیرمرد ارتشی در بندِ رژیم بعث / شکنجه بر جسم نیمه‌جان حسن
پای خاطرات شاهدِ عینیِ اسارت، آزاده و جانباز «خلیل برنداف»

شیرمرد ارتشی در بندِ رژیم بعث / شکنجه بر جسم نیمه‌جان حسن

خلیل برنداف، آزاده و جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس، در گفت‌وگو با نوید شاهد فارس از روزهای سخت اسارت می‌گوید. او روایت می‌کند که «در گوشه‌ای از آسایشگاه چند تخت مخصوص مجروحان بود؛ مردانی با زخم‌های عمیق و تن‌های بی‌رمق. یکی از آنان، استوار دوم حسن چوپانکاره از نیشابور بود؛ مجروحی با ترکش‌های بی‌شمار...» با ما همراه باشید در گفت‌وگو با این آزاده‌ی سرافراز.
آتشی که در رختخوابِ بیماری هم خاموش نشد / هنوز فریادِ علی‌حسین به گوش می‌رسد
گفت‌و‌گو با آزاده و جانباز «سعدی جمال‌زاده»

آتشی که در رختخوابِ بیماری هم خاموش نشد / هنوز فریادِ علی‌حسین به گوش می‌رسد

سعدی جمال‌زاده آزاده و جانباز سرافراز دوران هشت‌ساله‌ی دفاع مقدس در گفت‌وگو با نوید شاهد فارس از شهید غریبِ اسارت، علی‌حسین نعمت‌الهی و چگونگی شهادت مظلومانه‌ی او را روایت می کند. با ما همراه باشید.
رمادی، انتهای زنجیر و آغاز پرواز یک پرستو
گفت‌و‌گو با آزاده و جانباز «کرامت‌الله بیانی»

رمادی، انتهای زنجیر و آغاز پرواز یک پرستو

کرامت‌الله بیانی آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس از نوجوانی راه جهاد را برگزید و سال‌هایی از جوانی‌اش را در اسارت بعثی‌ها گذراند. او در گفت‌وگو با نوید شاهد از روزهای رنج و ایمان در اردوگاه رمادی و از عروج هم‌سنگرش شهید «نعمت‌الله شیبانی» روایت می‌کند.
عکسی که آغاز یک ماجرا و اتمام یک امید بود
گفت‌و‌گو با برادر شهید غریب اسارت «نعمت‌اله شیبانی»

عکسی که آغاز یک ماجرا و اتمام یک امید بود

فتح‌الله شیبانی، معلمی از نسل استقامت از روز‌های آتش و جبهه می‌گوید. از برادری که در واپسین روزهای جنگ به اسارت درآمد و عکسی از هلال‌احمر خبر شهادتش را آورد. عکسی که پایان انتظار و آغاز داغ مادر بود. با ما همراه باشید در مرور خاطرات این برادر بزرگوار.
پای خاطرات یک شاهد عینی | گلوی زخمی علی‌اصغر، حکایتی آشنا بود
گفتگو با آزاده و جانباز «علی زارعی»

پای خاطرات یک شاهد عینی | گلوی زخمی علی‌اصغر، حکایتی آشنا بود

به سراغ آزاده و جانباز هشت سال دفاع مقدس علی زارعی می‌رویم؛ مردی که در آن روز‌های پرالتهاب، نوجوانی هفده‌ساله بود و از شیراز عزم رفتن به جبهه کرد. او در میانه میدان نبرد به اسارت دشمن بعث درآمد و پنجاه و دوماه از جوانی خود را در زندان‌های مخوف گذراند؛ جایی که دوستانی در برابر چشمانش آسمانی شدند. یکی از این یاران جاوید، علی‌اصغر رنجبر بود. با ما همراه باشید در گفت‌وگو با این آزاده‌ی سرافراز.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه