همرزم شهید «علی ادهم» نقل میکند: «هر دوی ما با ترکش گلوله زخمی شدیم. من فریاد زدم: آخ! او فریاد زد: اللهاکبر! راهمان را با همین فریادهای کوتاه نشان دادیم.»
همکلاسی شهید «محمدرضا اخلاقی» نقل میکند: « محمدرضا میگفت: به احترام صاحب شهدا، احترام شهدا رو حفظ کنین، حتی من که دوست شما هستم.»
مادر شهید «نورالله احمدی» نقل میکند: « نورالله گفت: خدا لعنت کنه کسانی رو که به این انقلاب و نظام خیانت کردن و باعث شدن این جنگ بر ما تحمیل بشه.»
مادر شهید «منصور احتشامی» نقل میکند: «من فقط برای او دعا میکردم. او خودش تربیت الهی داشت. خیلی ازش راضی بودم. انگار خدا برایم فرشته فرستاده بود.»
شهید «سید علیاصغر کاظمی» یکم خرداد ۱۳۲۹ در شهرستان آرادان به دنیا آمد. اخلاق خوبی داشت. بهخاطر اخلاق نیکویش، دوستان زیادی دورش جمع میشدند. دستگیر فقرا بود. یکم فروردین ۱۳۶۱ در سرپل ذهاب بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن به شهادت رسید.
شهید «محمداسماعیل قریببلوک» در نامهای به همسرش مینویسد: «در اینجا شما را دعا می کنم. شما هم با ثواب من شریک هستید. پس صبر و شکیبایی را پیشه خود قرار دهید.»