البرز - گفتگوی اختصاصی

آخرین اخبار:
گفتگوی اختصاصی
دانشجوی الهیات دانشگاه تهران به خودش نمره اخلاق می‌داد
گفت‌وگو با پدر شهید دانشجو:

دانشجوی الهیات دانشگاه تهران به خودش نمره اخلاق می‌داد

گاهی اوقات، سخت‌ترین درس، درس زندگیست. برای علی پیرونظر، دانشجوی جوان الهیات، این درس هر روز در دفترچه‌ای مخفی نوشته و ارزیابی می‌شد. جایی که نه استادی حضور داشت و نه نمره‌ای در کارنامه ثبت می‌گشت، اما او به تنهایی قاضیِ وجدان خود بود: «امروز زیاد خندیدم. نمره: ۱۰ از ۲۰» یا «نمازم را اول وقت خواندم. نمره: ۱۸ از ۲۰». پدرش، سال‌ها پس از شهادت او، به این اوراق شخصی دست یافت و کشف کرد که پسرش چگونه با خود صادق بود، چگونه لحظه به لحظه خود را می‌ساخت، تا آن روز که در ۲۸ دی‌ماه ۱۳۶۶، در خاک ماووت عراق، بالاترین نمره را از پروردگارش دریافت کرد: مقرّبی درگاه حق.
‎

‎"بچه‌هام فدای علی‌اصغر(ع) شدن"؛ روایت ام‌البنینِ عصر ما از وداع با دو پسرِ سه‌ساله و شش‌ماهه

در روزی که آسمان بر سرش آوار شد، پنج عزیزش را تقدیم کرد؛ از جمله دو پسر خردسالش: اکبرِ سه‌ساله و اصغرِ شش‌ماهه. گل‌تاج رضالو، مادر شهید و جانباز ۴۰ درصد، امروز اما با قلبی سرشار از افتخار می‌گوید: «خوشحالم. بچه‌هام فدای علی‌اصغر شدن.» اینجا روایت بانویی است که در یک روز، هم پدر و دو برادر و هم دو فرزندش را در بمباران از دست داد، اما ایمانش را نه. این مصاحبه، داستانِ وصلِ ام‌البنین(س) به عصر حاضر است.
واگویه مادری در سنت ام‌البنین (س): من که از حضرت زینب(س) بالاتر نیستم

واگویه مادری در سنت ام‌البنین (س): من که از حضرت زینب(س) بالاتر نیستم

«من که از حضرت زینب(س) بالاتر نیستم…» این جمله، کلیدِ روایتِ قدم‌خیر رضاخانی، مادر شهیدان «یوسف و مسعود شجاعی» است؛ مادری که در اوج مصیبتِ از دست دادنِ دو پسر، ایمانش را به تکیه‌گاهِ صبرِ زینبی گره زد. در آستانهٔ سالروز شهادت حضرت ام‌البنین(س)، روایت او، تصویری زنده از همان مکتبِ فداکاری است؛ مکتبی که در آن، مادرانِ امروز، وارثانِ صبرِ دیروزند.
پسرم عاشق چادر مشکی من بود که حالا پرچم شهیدان شده است
گفت‌وگو با مادر شهید «امیر محمودی‌منش»؛

پسرم عاشق چادر مشکی من بود که حالا پرچم شهیدان شده است

مادر شهید محمودی‌منش با یادآوری وصیت پسرش می‌گوید: "همیشه می‌گفت تمام این خون‌هایی که ریخته شده، فقط به حرمت همین چادر مشکی بود که بر سر ما ماند." امیر که محافظ نماینده مجلس بود، هفت روز مانده به عروسی‌اش در سانحه هوایی به شهادت رسید.
روایت مادری که ۳۰ سال در انتظار پیکر پسرش نشست:

"شهرام" آرزو داشت مزارش مانند مزار حضرت زهرا(س) ناشناس بماند

مادر شهید "شهرام طهماسبی‌پور" از فرزندش می‌گوید؛ از نوجوانی که در راهپیمایی‌های انقلاب عکس امام را بالا می‌برد، از روزی که به بهانه نماز جمعه از خانه بیرون زد و دیگر برنگشت، و از آرزوی شهیدش برای مفقودالاثر ماندن پیکرش که می‌گفت: "دوست دارم قبرم مانند قبر حضرت زهرا(س) ناشناس باشد".
می‌گفت خون من از برادرم رنگین‌تر نیست
گفت‌وگو با مادر شهید دانش‌آموز فریدون محمدی:

می‌گفت خون من از برادرم رنگین‌تر نیست

هنوز هم ماه رمضان که می‌شود، نان لواش و پنیر و چای شیرین را می‌بیند و یاد نوجوانی می‌افتد که در گوشه‌ای از خانه نشسته بود و می‌گفت: "اگر بمباران هم بشود، من با همین سحری می‌گیرم." این آخرین خاطره مادر از فریدون محمدی، دانش‌آموز شانزده‌ساله‌ای است که در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
دست‌های پسرم را با سیم بسته بودند
روایت پدر از فرزند شهید دانش‌آموز:

دست‌های پسرم را با سیم بسته بودند

پدر شهید محمدتقی ابراهیمی، دانش‌آموز ۱۶ ساله کرجی، با چشمانی اشک‌بار روایت می‌کند: «وقتی پیکر پسرم را پس از ۱۷ سال پیدا کردند، دست‌هایش هنوز با سیم بسته بود... همان دست‌هایی که روزی کتاب‌های مدرسه را ورق می‌زد و برای امامش در راهپیمایی‌ها فریاد می‌زد.»
از فکه تا خرمشهر؛ روایت یک فدایی ۱۶ ساله
گفت‌وگوی نوید شاهد با جانباز البرزی «محمدعلی محمدی»:

از فکه تا خرمشهر؛ روایت یک فدایی ۱۶ ساله

«ما قرار بود بزنیم به خط و عراقی‌ها را مشغول کنیم تا بچه‌ها از آن طرف، خرمشهر را پس بگیرند.» جانباز محمدعلی محمدی، از روزهایی می‌گوید که با سه نان لواش و دو کنسرو به کردستان رفت، اما تقدیر، او را به یکی از فداییان عملیات بیت‌المقدس تبدیل کرد. روایتی از راهپیمایی ۲۲ کیلومتری در شن‌های روان، گم شدن در خط دشمن، و مجروحیتی که هر دو دستش را درگیر کرد، اما اراده‌اش را برای ادامه خدمت، این‌بار با دوربین عکاسی، نشکست.
پوتین باقی‌مانده؛ تنها یادگار پانزده سال انتظار

پوتین باقی‌مانده؛ تنها یادگار پانزده سال انتظار

برای پانزده سال، تنها نشانه از رضا، همان پوتین جبهه‌اش بود که بر جای مانده بود. مادر هر صبح به در چشم می‌دوخت، و پدر پوتین را می‌بوسید. اینک پدر شهید روایت می‌کند از روزی که پیکر پسرش، پس از یک و نیم دهه انتظار، به آغوش خانواده بازگشت؛ وداعی که این بار با خاکسپاری به دستان پدر کامل شد.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه