مختصری از زندگینامه شهيد سيد خداداد حسيني

نام شهید : سيد خداداد

نام پدر : سيد قاسم

تاریخ تولد : 1342

محل تولد : روستاي محمد آباد

تاریخ شهادت : 61/5/2

محل شهادت : کوشک

زیارتگاه : روستاي محمد آباد

زندگينامه

بسم الله الرحمن الرحيم

در سال 1342 در روستاي محمد آباد ديده به جهان گشود پدرش سيد قاسم و مادرش آفتاب نام دارد خانواده ايشان از فاميل اولاد سيد محمد تقي و سادات شاهزاده قاسم مي باشد كه نسبت آن در حد وسي و دوپشت (نسل) به امام سجاد (ع) مي رسد خانواده ايشان از نظر مادي متوسط و معنوي مذهبي ، كه در منطقه به خاطر مذهبي بودن مورد احترام بوده . شهيد حسيني دوران كودكي را در روستاي محمد آباد سپري مي نمود و در شش سالگي مشغول به تحصيل شد و پس از اتمام دوران تحصيلي ابتدايي در روستاي محمد آباد ، كلاسهاي اول و دوم و سوم راهنمايي را در مدرسه راهنمايي نرگاه به پايان رساند و كلاس اول نظري را در دبيرستان ياسوج ادامه داد . شهيد حسيني از نظر رشد جسمي بسيار خوب بود بطوري كه در پيش هم سن و سالهاي خود بي نظير بود و زود رشد و خود را براي خدمت به اسلام آماده كرده بود . اخلاق و رفتار شهيد حسيني فوق العاده عالي بود با تمام فاميل و دوستان روابط صميمانه اي داشت و از هيچ كس رنجش پيدا نمي كرد مگر اينكه آن كس از نظر مذهب لا آبالي و بي قيد بوده كه به شدت مورد نفرت ايشان قرار مي گرفت . شهيد حسيني افراد با تقوي را دوست مي داشت و با اشخاص فاقد تقوي سخت مخالفت ميكرد . در راهپيمايئهاي انقلاب شركت مي كرد و علاقه شديدي به عزاداري امام حسين داشت و هميشه عده اي از همسالان خود را در روزهاي عاشورا و تاسوعا جمع مي كرد ، و چون صدايش خوب بود به نوحه سرايي مي پرداخت . در روستاي محمد آباد شهيد حسيني كتابخانه اي تشكيل داد كه مورد استفاده عده اي از علاقمندان به اسلام قرار گرفت . از آنجايكه ايشان علاقه شديدي به اسلام و انقلاب داشت در خرداد ماه شصت بعد از تحصيلات مدارس در بسيج سپاه ثبت نام كرد و جهت آموزش عازم شيراز گرديد و بعد از دوران آموزش به ياسوج مراجعت كرد و سپس چون علاقه زيادي به سپاه پاسداران داشت با رضايت كامل پدر و مادر وارد سپاه شد و پس از مدت سه ماه دوره آموزشي ديد و الفوري به جبهه حق عليه باطل شتافت و مدت سه ماه با عليه كفار بعثي را جگيد و پس از مراجعت به ياسوج و خدمت در سپاه ياسوج به عنوان داوطلب مجدداَ عازم جبهه خرمشهر شد و عليه كفار بعثي جنگيد و پس از فتح عظيم خرمشهر به عنوان مرخصي به محل آمد و بعد از مدت هشت روز مرخصي با اشتياق فراوان به جبهه كوشك حركت كرد و تقريباَ مدت دو ماه در كوشك مشغول مبارزه بود در همين مدت چندين بار تلفني صحبت مي كرد و اظهار مي داشت اگر به افتخار شهادت نائل شدم كه به آرزويم رسيده ام و اگر هم به شهادت نرسيدم به محل مي آيم و عروسي مي كنم خانواده شهيد حسيني هم انتظار اين بودن به محض اينكه ايشان به محل بيايد عروسيش را راه بياندازند ولي سرانجام شهيد حسيني به آرزويش رسيد و در حمله رمضان در مورخه 61/5/2 به وسيله خمپاره اي كه در سنگر خونينش خورد به درجه رفيع شهادت رسيد و روحش با روح جدش امام حسين محشور گرديد و افتخاري براي خود و خانواده و فاميل خود كسب نمود چون تا اين عزيزان به شهادت نرسند درخت مقدس اسلام تنومند و بارور نخواهد شد و خطّ سرخ شهادت است كه انقلابمان را به رهرو امام خميني به ديگر كشورهاي جهان صادر خواهد نمود .