شهید ابوالفضل علائیان
مربی مان قبل از بازی از همه ما می خواست تا در بازی از هر گونه تنش و برخورد پرهیز کنیم. از همه بچّه ها صبورتر و آرام تر ابوالفضل بود. اگر توی بازی برخوردی پیش می آمد، او پا در میانی می کرد و طرفین را به گذشت و آرامش دعوت می کرد.
کد خبر: ۴۲۸۳۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
خاطره ای از شهید محمد اسلامی نسب؛
هواپيما که در آسمان آرام گرفت، ديدم محمد که کنار «حاج مهدی زارع» نشسته بود، آرام از صندلی بلند شد و به راهرو وسط هواپيما آمد و به سمت اتاقک خلبان رفت. در بين راه شانه کوچکی را هم از جيب پيراهنش بيرون کشيد و دستی به موهای سر و ريش های بلندش کشيد. رفت تا پشت پرده ای که قبل از اتاقک هواپيما بود و از ديد پنهان شد.
کد خبر: ۴۲۸۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
برنامه "مشق عشق" کار مشترک بنیاد شهید استان و صدا و سیمای مرکز همدان
شهید فریدون معظمی سی ام شهریور ماه سال ۱۳5۱ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش عبدالعلی نام داشت و در سازمان تامین اجتماعی کار میکرد. دانش آموزان اول متوسطه بود که راهی جبهه های نبرد شد و از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سرانجام در بیست و نهم دیماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. مزار وی در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش واقع است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
کد خبر: ۴۲۸۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۱۶
برنامه "مشق عشق" کار مشترک بنیاد شهید استان و صدا و سیمای مرکز همدان
شهید محمدحسین درفشی بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۳۷ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش محمد ابراهیم نام داشت. سال ۱۳۴۴ تحصیلات خود را آغاز کرد و با توجه به هوش و استعداد سرشاری که داشت تا مقطع کارشناسی رشته حقوق ادامه تحصیل داد. کارمند عقیدتی سیاسی ارتش بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد که از وی به یادگار مانده است. با آغاز سالهای دفاع مقدس از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جبهه حضور یافت و در عملیاتهای متعدد شرکت کرد. سرانجام در بیست و یکم دی ماه ۱۳۶۵ با سمت کمک آرپی جی زن در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. پیکرش مدتها در منطقه باقی ماند تا اینکه توسط جستجوگران نور به آغوش خانواده و همرزمانش بازگشت و در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش به خاک سپرده شد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
کد خبر: ۴۲۸۲۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
بالاخره قایقها یکی پس از دیگری وارد هورالعظیم میشدند و چون یکی از قایقها سوراخ شده بود، دو نفر از حامل آن، به قایق ما وارد شدند. در این حال چون قایق ما بیش از حد ظرفیت نیرو سوار کرده بود در اثر یک حرکت قایق در آب فرو رفت و برادران یکی پس از دیگری در آب فرو رفتند. آب به قدری سرد و شور بود که بدن انسان از سوز سرما می سوخت.
کد خبر: ۴۲۸۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹
برنامه "مشق عشق" کار مشترک بنیاد شهید استان و صدا و سیمای مرکز همدان
پاسدار شهید حمید نظری یکم تیرماه سال ۱۳۴۶ در روستای دره مراد بیگ از توابع شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش حبیب الله نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. شهریورماه سال ۱۳۶۵ با سمت غواص در جزیره مجنون به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. پیکرش مدتها در منطقه برجای ماند تا اینکه توسط جستجوگران نور به آغوش خانواده و همرزمانش بازگشت. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
کد خبر: ۴۲۸۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۲
هنگام حرکت شب هنگام باران سختي در بين راه شروع به باريدن گرفت که ستون با مشکلات زياد به مقصد رسيد ماشين مینی کاتيوشا در بين راه خراب شد که با مشقت زياد ماشين را بکسل کرديم و به مقصد رسيديم.
کد خبر: ۴۲۸۱۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۶
هوا که گرم شد گله را به سوی رودخانه بردم تا سيراب سازم ولی بين راه به فکر باغ کدخدا افتادم که دارای سيب و زرد آلو و غيره بود . پيش از ظهر گله را به رودخانه رساندم و به خاطر گرمی هوا گله خوابيده به سراغ باغ رفتم تا غذائی پيدا کنم . اما ناگفته نماند که باغبان مردی سياه چهره و بداخلاق بود . بالاخره گرسنگی مجالم نداد مثل گربه خود را به داخل باغ پراندم و شروع کردم به خوردن.
کد خبر: ۴۲۸۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
من وقتی اسمم را برای جبهه نوشتم روز 26 شهریور 1360 بود و وقتی که حرکت را به سوی جبهه الله آغاز نموديم پياده از اول بلوار راه رفته و به آخر بلوار در حرکت بوديم مردم از هر طرف خوشحال بودند و هر لحظه عشقی که برای رفتن در سر داشتم زياد و زيادتر می شد که حتی بعضی بچه ها به گريه کردن افتادن و به راستی اين فراموش کردنی نيست بعد با همه مردم خداحافظی کرديم به شيراز اعزام شده و در آنجا مانديم تا دوره ديده و اعزام غرب شويم .
کد خبر: ۴۲۷۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
گفتم : آقا رضا ! امکانات خیلی کمه ! بچه ها مدت زیادیه تو خطن ! خسته شدن ! لطف کنین گردان ما رو عوض کنین ! . کمی با من شوخی کرد . از خط پرسید . وضعیت را توضیح دادم . منتظر جواب بودم . او مثل این که حرف مرا نشنیده ، حرف های متفرقه می زد . درخواستم را تکرار کردم . در جواب گفت : نیروهای بسیجی هیچ وقت خسته نمی شن ! روحیه آنها خیلی قوی است ! ماییم که خسته شده ایم و روحیه ماندن نداریم ! بسیجی ها را بد نام نکنید !
کد خبر: ۴۲۷۸۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳
شهید محمدباقر عظمت پناه
سعی می کرد در هر ماهی لااقل یک بار قرآن ختم کند و در ماه رمضان یک دور قرآن ختم می کرد.
کد خبر: ۴۲۷۸۱۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳
شهادت 19 اردیبهشت؛
پس از صحبتهای شيرين و نوشيدن يک ليوان چای آنها را ترک کردم که به طرف ديگر دوستان بروم با ساير سربازها، درست مسافتی که بايستی من به سنگر ديگر سربازان برسم. يک سرازيری بود که من پس از عبور از سرازيری خواستم مسافت سربالايي را طی کنم که گلوله ای به فاصله 3 الی 4 متر من به زمين خورد .
کد خبر: ۴۲۷۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹
شهید هادی اسکانی زاده متولد اردیبهشت ماه 1336 در آبادان و از شهدای استان هرمزگان می باشد که در دوران دفاع مقدس به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور داشته و بیست و نهم آبان ماه 1359در جزیره مجنون عراق به شهادت نائل آمد.خاطراتی از این شهید به روایت پدرش اسحاق اسکانی زاده منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۲۷۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹
شهید عباس عزیزی شفیعی
به این ترتیب نماز جماعت هم میخواندیم. امام جماعت نداشتیم، اما یکی از بچهها پیش نماز میشد و ما هم به او اقتدا میکردیم. هر شب که میگذشت، به تعداد بچه ها اضافه میشد.
کد خبر: ۴۲۷۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جواد اعظمی
پسرخواهرم که سید و طلبه هست آمد وگفتم ، خاله میخواستم خودم جوادم روبسپارم دست خاک . ولی حالا که تواومدی خودت این کار رو بکن . همون اندازه ای که به دنیا اومده بودبا همون اندازه تحویل خدا دادمش .
کد خبر: ۴۲۷۵۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
شهید داود عزیز الدین
هر جا حق مظلومی رو ضایع کنن، نمی تونم ساکت بمونم
کد خبر: ۴۲۷۴۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
خاطره ای از شهید محمد اسلامی نسب؛
محمد همیشه موتور گازی اش را پشت در خیاطی پارک می کرد. چشمم به خیاطی محمد افتاد، دیدم پسر بچه ای که در محل به شیطنت معروف بود و همه از دستش عاصی بودند، موتور محمد را برداشت و شروع کرد به دویدن .
کد خبر: ۴۲۷۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸
شهید محمد علی عربیان
میان شلوغی جمعیت کنار هم بودیم. زمزمه دعای محّمدعلی را می شنیدیم. چشم از حرم بر نمیداشتم. اولین سفرمان بعد عروسی بود.
کد خبر: ۴۲۷۳۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۷
مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد
همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
کد خبر: ۴۲۷۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶
قسمت نخست خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
همرزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل میکند: «نیمه های شب همه خواب بودند. با صدای العفو او بیدار شدم. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. بالای سرمان یک جای کوچکی بود. نوجوان پانزده شانزده ساله ای را دیدم که در سجده گریه می کرد.»
کد خبر: ۴۲۷۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶