من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم «برترین» آنها بود. او خیلی مهربان و کم توقع بود. با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد.
نگاه كردم ديدم يك هیات عزادار مثل محرم در حال عزاداری و نوحه خوانی دارد ميآيد كه برادرم را ديدم كه پرچمي در دست دارد و در جلو صف قرار دارد كه با آن جمع ميآمد...
شهيد «نادر سيّار» در سال 1340 ه.ش در محلّه ي «سنگي» بوشهر ديده به جهان گشود. بعد از دوران طفوليت، تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان «بن مانع» (شهيد عاشوري فعلي) سپري كرد.شهيد سيّار از دوران طفوليت، به مسائل مذهبي علاقه داشت،در زمان خدمت مقدس سربازي، در عمليات «فتح المبين» و چند عمليات ديگر حضور داشت. بعد از آن نيز در عمليات «والفجر8» شركت كرد كه در همين عمليات، در منطقه ي بين «فاو» و «ام القصر» به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد.
داخل سنگر اجتماعی نمازخانه «سپاه هفتم فجر» بودم. تمام برادران گرداگرد سوله نشسته بودند و هر کس چیزی می گفت. چون نزدیک به اتمام ماموریت بود همه از رفتن صحبت می کردند.
ايشان به من گفت كه بيا نزديك تر، من مرثيه مي خوانم، شما هم گوش فرا دهيد. تقريبا سه ساعت با اين حال و اوضاع گذشت. شهيد مرثيه مي خواند و من هم فقط گريه مي كردم.
در اوایل جنگ تحمیلی ، شهید اردستانی به همراه تعدادی دیگر از خلبانان، از پایگاه تبریز به طور داوطلبانه به دزفول آمده بودند. از آنجا که پایگاه دزفول نزدیکترین پایگاه به خط دشمن بود، بیشترین عملیات ها از این پایگاه انجام می شد.
هر چند اوصاف شهید یاسینی را از زبان دوستان شنیده بودم و به عشق علاقه وصف ناپذیرش نسبت به پرواز آشنا بودم، ولی در مدتی که تا پایان جنگ باقی مانده بود، خود دیدم که چگونه عاشقانه پروازهای جنگی را انجام می داد.
شهید هدایت احمدنیا شهید «هدایت (غلامعلی ) احمد نیا» در سال 1338 در خانواده ای مذهبی در شهر بوشهر به دنیا آمد.احمدنیا در عملیات های بسیاری شرکت نمود و مسئولیت های بیشماری همچون فرماندهی گروهان و گردان را پذیرفت، در سال 1365 به عنوان فرمانده گردان کمیل در عملیات کربلای 5 حاضر شد و سوم بهمن 1365سرزمین شلمچه را میعادگاه خویش قرارداد.
دیشب دعای توسل داشتیم. تصمیم گرفتم که برای زیارت شهدا، به خصوص دوستان شهیدم در عالم رویا- که خیلی از این نعمت بی بهره بودم- به خصوص زهرا (س) متوسل شدم.
س از تماشای صحنه های رقت بار آوارگان و جنگ زدگان در اهواز، اشتیاقمان برای رسیدن به خرمشهر دوچندان شد. هر کسی مظلومیت مردم را در آن جا می دید، با خدا عهد می بست که تا آخرین قطره ی خونش با متجاوزین بجنگد.
نوید شاهد - نماز شب و ناله های شبانه او در مقرهای گردان احزاب و یگان دریایی و گردان حمزه در کارون ـ پادگان و جبهه جنوب و غرب از یاد نخواهد رفت ولی اسوۀ صبر و تلاش و مجاهدت در راه خدا بود.
اسارت سخت گذشت. روزهای سخت و تلخی كه هر روزش با دغدغه های شهید فرخی راد برای تعلیم و آموزش سواد به اسرا به همراه شكنجه های وحشیانه و غیر انسانی سربازان بعثی می گذشت. او در عملیات رمضان در تاریخ 26 / 4/ 61 در غرب خرمشهر به اسارت نیروهای بعثی درآمد.
نوید شاهد یزد: شهید حسین رحیمی پور فرزند محمد در سوم فروردین ماه در بهادران مهریز متولد شد و در سن 17 سالگی بر انر ترکش به سرش در هفتم مردادماه 65 به شهادت رسید.
خاطره رشادت های شهید عباس بابایی هیچ گاه از ذهن و ضمیر یاران او پاک نخواهد شد. هنوز هم ابتکارات او در کلاس های مختلف نیروی هوایی تدریس می شود. خاطره زیر نشان از ذکاوت و هوشیاری او در ایام سخت نبرد دارد.
سيدحميد فرمانده بود ولي قبل از عمليات براي شناسايي، خودش ميرفت و طوري برنامهريزي ميكرد كه گردان كمترين تلفات را داشته باشد. میگفت: «اين رزمندگان امانت مردم هستند در دست ما و خدا كند كمتر تلفات داشته باشيم.»
در بین نیروهایش که فرماندهی عملیات نیز بر عهده ایشان بود، با تشویق و با سخنان دلنشین از ائمه اطهار، به نیروها قوت بخشیدند، طوری که سایر گروهان های درگیر به جمع گروهان ایشان پیوسته و رهسپار عملیات بدون مرز در منطقه سقز شدند.