خاطرات شهید - صفحه 72

خاطرات شهید
خاطرات شهید

شهيد مجيد رحيمي در کلام خانواده

به گفته پسرم، نصيبه را آماده كرده بودم تا پسرم بيايد و با هم به مسافرت بروند، اما آن روز به جاي پسرم، خبر شهادتش را آوردند
خاطرات خانم خديجه نادي حق

شهيد مجيد رحيمي در کلام همسرش (1)

ايشان به من گفت كه بيا نزديك تر، ‌من مرثيه مي خوانم، شما هم گوش فرا دهيد. تقريبا سه ساعت با اين حال و اوضاع گذشت. شهيد مرثيه مي خواند و من هم فقط گريه مي كردم.
مروری بر زندگی شهید سرلشکرخلبان مصطفی اردستانی

غیرممکن ها را، ممکن می کرد

در اوایل جنگ تحمیلی ، شهید اردستانی به همراه تعدادی دیگر از خلبانان، از پایگاه تبریز به طور داوطلبانه به دزفول آمده بودند. از آنجا که پایگاه دزفول نزدیکترین پایگاه به خط دشمن بود، بیشترین عملیات ها از این پایگاه انجام می شد.
نگاهی به زندگی شهید سرلشکرخلبان علیرضا یاسینی

پرواز، عشق او بود

هر چند اوصاف شهید یاسینی را از زبان دوستان شنیده بودم و به عشق علاقه وصف ناپذیرش نسبت به پرواز آشنا بودم، ولی در مدتی که تا پایان جنگ باقی مانده بود، خود دیدم که چگونه عاشقانه پروازهای جنگی را انجام می داد.
سالروز شهادت شهید :

شهيد قربان قلي پور از شاگردان شهید مصطفی چمران؛خاطرات شهيد از زبان مادر

مادرشهيد قربان قلي پور مي گويند: پسرم زير دست شهيد چمران آموزش ديده بود و مانند يک سرباز وفادار به عقايد و کشورش او را تعليم و تربيت کرده بود.

خاطراتی از زبان همسر،خواهر و همکار شهید هدایت احمدنیا

شهید هدایت احمدنیا شهید «هدایت (غلامعلی ) احمد نیا» در سال 1338 در خانواده ای مذهبی در شهر بوشهر به دنیا آمد.احمدنیا در عملیات های بسیاری شرکت نمود و مسئولیت های بیشماری همچون فرماندهی گروهان و گردان را پذیرفت، در سال 1365 به عنوان فرمانده گردان کمیل در عملیات کربلای 5 حاضر شد و سوم بهمن 1365سرزمین شلمچه را میعادگاه خویش قرارداد.
دست نوشته شهید احمدرضا احدی

رویای بقیع

دیشب دعای توسل داشتیم. تصمیم گرفتم که برای زیارت شهدا، به خصوص دوستان شهیدم در عالم رویا- که خیلی از این نعمت بی بهره بودم- به خصوص زهرا (س) متوسل شدم.
برگی از خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی

با خدا عهد بسته بودیم که تا آخرین قطره ی خونمان با متجاوزین بجنگیم

س از تماشای صحنه های رقت بار آوارگان و جنگ زدگان در اهواز، اشتیاقمان برای رسیدن به خرمشهر دوچندان شد. هر کسی مظلومیت مردم را در آن جا می دید، با خدا عهد می بست که تا آخرین قطره ی خونش با متجاوزین بجنگد.
خاطرات شهیداکبر روندی به مناسبت سالروز شهادت؛

شهیداسوۀ صبر، تلاش و مجاهدت در راه خدا بود

نوید شاهد - نماز شب و ناله های شبانه او در مقرهای گردان احزاب و یگان دریایی و گردان حمزه در کارون ـ پادگان و جبهه جنوب و غرب از یاد نخواهد رفت ولی اسوۀ صبر و تلاش و مجاهدت در راه خدا بود.
غریبانه های شهدای آزاده (23)

پیکر مطهر شهید غریبی که پس از 16 سال سالم بود!

محمدرضا شفیعی چهارده ساله بود که عزم جبهه کرد، ولی چون سنّش کم بود قبولش نم یکردند. بالأخره خودش دست به کار شد و شناسنام هاش را یک سال بزر گتر کرد.
غریبانه های شهدای آزاده (22)

سوادآموزی در اسارت

اسارت سخت گذشت. روزهای سخت و تلخی كه هر روزش با دغدغه های شهید فرخی راد برای تعلیم و آموزش سواد به اسرا به همراه شكنجه های وحشیانه و غیر انسانی سربازان بعثی می گذشت. او در عملیات رمضان در تاریخ 26 / 4/ 61 در غرب خرمشهر به اسارت نیروهای بعثی درآمد.

با فریاد" یا حسین" به سالار شهیدان پیوست/ به نقل از همرزمش

نوید شاهد یزد: شهید حسین رحیمی پور فرزند محمد در سوم فروردین ماه در بهادران مهریز متولد شد و در سن 17 سالگی بر انر ترکش به سرش در هفتم مردادماه 65 به شهادت رسید.
سرهنگ خلبان فضل الله جاویدنیا

عباس خود را طعمه قرار می داد

خاطره رشادت های شهید عباس بابایی هیچ گاه از ذهن و ضمیر یاران او پاک نخواهد شد. هنوز هم ابتکارات او در کلاس های مختلف نیروی هوایی تدریس می شود. خاطره زیر نشان از ذکاوت و هوشیاری او در ایام سخت نبرد دارد.

رزمندگان امانت مردم هستند/ شهید سيدحميد ميرافضلي

سيدحميد فرمانده بود ولي قبل از عمليات براي شناسايي، خودش مي‌رفت و طوري برنامه‌ريزي مي‌كرد كه گردان كمترين تلفات را داشته باشد. می‌گفت: «اين رزمندگان امانت مردم هستند در دست ما و خدا كند كمتر تلفات داشته باشيم.»
خاطرات آقای نصرت ا... کاظمی؛ همسنگر شهید (2)

کسی که در سرمای سوزناک لباسش را هم بخشید

کاظمی: یکی از نیروها اعلام داشت: من کاپشن ندارم. بلافاصله کاپشن خود را از تن درآورده و به وی تسلیم کرد.
خاطرات پاسدار ورزشکار شهيد ابوالفضل پرچمي

پاسداری که با سخنانش همه مجذوبش می شدند

در بین نیروهایش که فرماندهی عملیات نیز بر عهده ایشان بود، با تشویق و با سخنان دلنشین از ائمه اطهار، به نیروها قوت بخشیدند، طوری که سایر گروهان های درگیر به جمع گروهان ایشان پیوسته و رهسپار عملیات بدون مرز در منطقه سقز شدند.

پنج خاطره از شهید حسین مختار آبادی/ شهدا از احوال هم با خبرند

یکبار حسین رادر خواب دید م به من گفت :حا ج یو نس و قتی شهید شد پو تین در پا یش نبو د و با کفش د مپا یی بو دمد تی بعد که حاج یو نس ز نگی آبادی به شهادت رسید ما برای مراسم چهلم ایشا ن به زنگی آباد ر فتیم از مادر حاج یو نس که قمرنام دارد و الان به رحمت خداوند رفته پرسید م که وقتی جنازه حاج یو نس را د ید ید پو تین در پا یش بود ایشان گفتند :نه کفش دمپا یی در پایش بو د و من فهمیدم شهدا از احوال هم با خبرند .
غریبانه های شهدای آزاده (21)

به جرم عاشقی!

در برپایی مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام و نمازهای جماعت و مراسم مسجد صاحب الزمان خرمشهر سر از پا نمی شناخت و به همین جرم چندین بار توسط شهربانی دستگیر و مورد مواخذه قرار گرفت.

محو رُخ یار/ خاطره ای از شهید رحمان گزمه مطلق

در همین حین، تلویزیون سخنرانی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) را پخش کرد، غلامرضا و رحمان، بر زانوی ادب نشستند و عاشقانه به سخنان ایشان گوش دادند.

صوت / خاطرات جنگ از زبان فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا

عليرضا موحد دانش فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا، زماني اولين پلاك با كد «سيد الشهدا» را به نام خود به گردن انداخت كه هنوز اين يگان خط شكن يك «تيپ» بود.او پايه هاي اين يگان را مستحكم ساخت و پيش از آن كه اين تيپ به لشكري شناخته شده تبديل گردد از فرماندهي كناره گرفت و مدت كوتاهي بعد به شهادت رسيد.
طراحی و تولید: ایران سامانه