نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
خاطرات شهید رضوی/ (16)
آقا تقی به خدمت سربازی رفت، شش ماه از خدمتش نگذشته بود که به فرمان حضرت امام خمینی از پادگان فرار کرد تا به جاى اینکه مقابل مردم بایستد، در کنارشان باشد.
کد خبر: ۴۴۱۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

خاطرات شهید رضوی/(15)
خواهر شهید رضوی نقل کرده است وقتی آقاتقی خبر عروسی من را شنید پیام داد؛ "مسایل جبهه و جنگ از شرکت در عروسى تو واجب‌تر است."
کد خبر: ۴۴۱۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

خاطرات جعفر اماني
شهید غلامعلی صافلی در مراسم هاي مذهبي شركت مي كرد و هميشه در صف هاي نماز جماعت آماده مي‌شد و به نماز خيلي اهميت مي داد.
کد خبر: ۴۴۱۱۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

برشی از کتاب «بگو به جان امام»
علی، با این‌که نوجوان و 15 ساله بود، اما در هنگام برخورد با خانم‌ها همیشه سرش پایین بود و به کسی نگاه نمی‌کرد.
کد خبر: ۴۴۱۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

خاطرات شهید رضوی(14)
برادر شهید رضوی در خاطره‌ای از برادرش نقل می‌کند: یکبار که تقی من را در منزل دید گفت؛"بیا با هم به منطقه برویم و مدتى را آنجا پیش ما بمان، شاید خداوند از تقصیراتت بگذرد."
کد خبر: ۴۴۱۰۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۳۰

او مرد میدانها و ماموریتهای سخت بود
أموريت هاي خطرناكي كه كسي حاضر نبود قبول كند ، ايشان با جان و دل مي پذيرفت و در تمام مأموريتهايي كه براي شناسايي مي رفت ،‌ موفق بود .
کد خبر: ۴۴۰۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

برگی از خاطرات
-بنده خدا، چرا دیر آمدی، منو که کم مانده بود به کشتن بدهی میدونی چه بلایی به سرم آورد؟ با خنده گفت: بزرگ شدی یادت می ره، حالا پانصدی را بچسب. بقیه را ولش کن.
کد خبر: ۴۴۰۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۹

خاطرات شهید رضوی (13)؛
همسر شهید رضوی، در خاطراتی تعریف می‌کند: وقتی پیکر گلگون آقا تقى را وسط حیاط گذاشتند، پسرم حمزه خواب بود و بیدار نشد. آقا تقی هیچ‌وقت دلش نمی‌خواست حمزه پدرش را در چنین وضعی ببیند.
کد خبر: ۴۴۰۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸

کتاب «به رنگ هامون» خاطرات داستانی سردار شهید «علی‌اکبر میرزایی» از فرماندهان مازندرانی در سپاه سیستان و بلوچستان و رئیس ستاد لشکر41 ثارالله کرمان را روایت می‌کند.
کد خبر: ۴۴۰۸۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸

سالروز آسمانی شدن پاسدار شهید
می گفت: خدایا ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند، خدایا، مردم ما را همیشه و همه جا پشتیبان امام و انقلاب قرار ده.
کد خبر: ۴۴۰۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸

شهيد محمد خمسه لوئي پاسداري ريزنقش، ‌تيزبين و شجاعت محض بود و در عين حال مخلص، آگاه و فعال بود. لذا از آغاز جنگ تحميلي تا لحظه شهادتش، كمتر عملياتي بود كه اين ستارة‌ درخشان انقلاب در آن عمليات، درخششي نظرگير از خود بروز ندهد.
کد خبر: ۴۴۰۸۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸

خاطراتی پیرامون شهید «احمد شجاعي»؛
احمد در جواب مادر گفت: «نترسيد، كس ديگه اي مواظب منه. من در حالي که رساله و اعلاميه هاي امام همراهمه، از جلوي مأمورهای رژیم رد مي شم، ولی اونا متوجه نميشن.»
کد خبر: ۴۴۰۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۷

شهید محمدرضا دهقان­ بنادكي
شهید محمدرضا دهقان­ بنادكي به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم خرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد.
کد خبر: ۴۴۰۷۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۱

خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض
فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
کد خبر: ۴۴۰۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۵

همسر شهید رضوی، خاطره‌ای را بیان می‌کند که نشان می‌دهد این شهید اداره و میز را ترک می‌کند تا برای جنگ به جبهه بشتابد.
کد خبر: ۴۴۰۵۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴

شهید سیدمحسن رحيمي­ تنها
شهید سیدمحسن رحيمي­ تنها به عنوان پاسدار وظيفه خدمت مي‌كرد. پانزدهم مهر 1374، در سردشت بر اثر سقوط از تراكتور به دره شهيد شد.
کد خبر: ۴۴۰۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۴

همسر شهید رضوی، خاطرهای را از روزی تعریف میکند که خبر شهادت همسرش به او میرسد و حرفهای آقاتقی به یادش میآید که همیشه آرزو میکرده "هیچگاه زخمى نشود بلکه در همان لحظه موعود، به شهادت برسد."
کد خبر: ۴۴۰۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۳

سردار شهید «علی یار شول» به روایت مادر؛
علی یار به عزاداري امام حسين هم اهميت مي‌داد، توي مراسم تاسوعا و عاشورا هميشه حاضر بود و خدمت مي‌كرد، گاهي وقت‌ها فانوس به دست براي شركت در مراسم عزاداري به روستاي ديگري مي ‌رفت.
کد خبر: ۴۴۰۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰

گفت: اگر به کرمان سفر کنم، با توجه به مشکلات احتمالي، شايد امکان مراجعت وجود نداشته باشد. بنابراين ترجيح دادم بمانم.
کد خبر: ۴۴۰۳۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۰

شهید فتح الله مرادی امید به روایت خواهر شهید
زمانی که 14،15 ساله بود به محله مسعودیه فعلی آمدیم . همواره عاشق شهید و شهادت بود. یک روز وقتی مشغول بازی بودند با دوستانش از جمله شهید رضا صوفی ، دیدم باهم در مورد بازی جنگی صحبت میکردند . فتح الله میگفت : رفقا شما نقش دشمن را بازی کنید و منم نقش رزمنده ایرانی را بازی میکنم . آنها بعد از یک بازی جانانه وقتی غالب میشدند و تیر به او میزدند خودش را روی زمین می انداخت که مثلا شهید شده است.
کد خبر: ۴۴۰۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸