خاطرات شهید - صفحه 70

آخرین اخبار:
خاطرات شهید
حماسه خلیج فارس

خاطراتی از شهید غلامحسین توسلی

پاسدار شهید غلامحسین توسّلی در تاریخ 14/11/1344 در خانواده‌ای متدین در روستای بحـیری دیده به جهان گشود.هید پس از ترک تحصیل، بیش از پیش به خصوص در کار کشاورزی به کمک پدرش پرداخت و بدین ترتیب توانست او را در تأمین معیشت زندگی، به نحو مؤثّری یاری رساند. در این هنگام او نوجوانی شانزده ساله بود و وقایع زمان خود به خصوص پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و تحمیل جنگ ظالمانة عراق علیه میهن عزیز اسلامیمان را به خوبی درک می‌کرد. در حالیکه فقط شانزده سال داشت، تصمیم به حضور در میدانهای نبرد حق علیه باطل گرفت.
حماسه خلیج فارس

خاطراتی از خانواده شهید نصرالله شفیعی

شهید بزرگوار در سال 1342 در روستای نعمت آباد بخش خشت شهرستان کازرون به دنیا آمد، یازده ساله بود که قرآن کریم را ختم کرد، سخت کوش و خوش اخلاق و مومن بود، با شروع جنگ تحمیلی به عضویت بسیج درآمد و در سال 61 به خیل عظیم پاسداران پیوست.
خاطراتی از برادر شهید نادر مهدوی

بسیجیانی که با یک قایق و سه مین به جنگ ناوگان آمریکا رفتند!

نادر مهدوی (تولد: ۱۴ خرداد ۱۳۴۲ دشتی بوشهر - درگذشت: ۱۶ مهر ۱۳۶۶ بر اثر شکنجه بر روی عرشه ناو آمریکایی یو اس اس چندلر) فرمانده ناوگروه دریایی ذوالفقار، وابسته به منطقه دوم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود . وی در جریان درگیری با نیروهایی آمریکایی که ناو گروههای ایرانی را هدف قرار داده بودند موفق به انهدام یک فروند بالگرد بل ای‌اچ-۱ سوپرکبرا متعلق به ارتش امریکا شد.
سالروز ولادت/خاطرات/شهید

خاطرات یک سرباز

دوست می داشتند و این یک واقعیت بود و هست چون من برای آنها یک دلقک بودم زیرا خود ناراحتی هایی بسیار زیادی داشتم ولی ناراحتی های خود را در قلب خود می انباشتم و برای کسی بازگو نمی کردم و به ظاهر برای خود و دوستانم خیلی شاد بنظر می رسیدم.
خاطراتی از شهیدسید مجتبی هاشمی

در کربلای ایران، عاشورای دیگری شکل گرفته بود

محرم در راه بود و خون حسینی در رگ های شیعیان به جوشش درآمده بود. دل های نازکمان برای عزاداری و چشم هایمان برای گریستن بر مصیبت سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و خاندان گرامی اش آماده بود.
دست نوشته شهید احمدرضا احدی

عملیات یا مهدی (عج)/ محور: فاو- البحار

همه بچه ها آماده اند. منطقه پر از نیرو شده است. عده ای از بچه ها تمام بعد از ظهر را زیر بار گرمای دعای توسل خوانده اند. تو که باورت نمی شود امشب حمله باشد. آتش دشمن سنگین است.
یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی

شهادتش در نزد خداوند ثبت شده بود

اکبر عربیان از سربازان مومن و فداکار پایگاه هوایی اصفهان بود که در مدت کوتاه خدمت خود، به خاطر سجایای اخلاقی جناب سرهنگ بابایی از مریدان و دوستان نزدیک ایشان به شمار می آمد. با شروع جنگ او داوطلبانه به جبهه رفت و چند ماه بعد به شهادت رسید.

آخرین وداع شهید اردستانی از زبان دختر شهید

روزهای چهارشنبه با دوستانش به کلاس درس یکی از شخصیتهای مذهبی می رفتند. در آخرین چهارشنبه برای رفتن به این کلاس که مباحث اخلاقی در آن طرح می شد- پدرم با ماشین اداره می روند.

دلنوشته زیبای شهید احمدرضا احدی/ هنوز هم شاید تنها در بستر گرم هور آرمیده ای

حتما تا به حال مگسی را دیده اید که در دام تار عنکبوتی افتاده باشد. آن وقت ها که کوچک تر بودیم، گاهی مگسی را می گرفتیم، آن وقت آن را دردام عنکبوتی گیر می دادیم و لحظه ای بعد ... منظور همان حالت مگس است.

همراه زندگی و خاطرات سرلشکر شهید نورعی شوشتری؛ (4) شهادت طلبی

نورعلی شوشتری حالات عجیبی داشت، گویا خودش نیز می دانست که بعد از شهید حاج احمد کاظمی نوبت اوست.
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی

قاسم های جنگ

در گروه فدائیان اسلام، قاسم ها و حبیب بن مظاهرهایی بودند که با رشادت، مقابل تجاوزکاران بعثی مقاومت می کردند. نوجوان های سیزده، چهارده ساله ای که انگار یک شبه مرد سی ساله شده بودند. دلیر و بی باک!
شهدای روحانی

خاطراتی از شهید حمیدرضا آگاه به روایت برادر شهید

شهید حمیدرضا آگاه دوم اردیبهشت ماه سال یکهزار و سیصدو چهل و سه در شهر تهران دیده به جهان گشود و چهارم دیماه سال یکهزار و سیصدو شصت و شش در اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل آمد.
اگر شهيد شده مباركش باشه در راه خدا شهيد شده.

خاطراتی شیرین از شهید والامقام داود جریده از زبان مادرش

ديدم شهيد داود سرش رو گذاشته روي قبرش دراز كشيده بود تا منو ديد گفت سلام مادر برام دعا كن
پدر شهيد محمد شاهين آقا حاج علي اكبر شاهين

خلاصه اي از زندگي نامه و خاطرات شهيد محمد شاهين/ به قرآن و اسلام خدمت كنید

زندگي اين خانواده خيلي ساده، محمد مملو از محبت و چراغ پرنور اين خانواده بود كه فداي اسلام و قرآن گرديد و آخرين حرفش اين بود «وجدانم قبول نمي كند من در خانه باشم دوستان در جبهه بجنگند» مگر خون من از خون آنها رنگين تر است.
خاطراتی از شهید

قلب مادرم را هیچگاه نرنجانید/ خاطرات شهید چهاردولی

شهید می گفت: همیشه از جانب پدر و مادر نگران بود و به ما سفارش می کرد که حواستان به قلبشان باشد که مبادا از ما برنجند.

مادر، بهشت اینجاست/ شهید محمدرضا ناطقی بهاءآبادی

پسرم بعد از چهارده روز، زنگ زد و گفت :«مادر ! من حالم خوب است، مادر! بهشت اینجاست، هر خبری هست، اینجاست.»

شهیدی که سفارش به مطالعه می کرد/ شهید حسین برزگر

شهید برزگر سفارش مي‌كرد مطالعه كنيد، كتاب گناهان كبيره شهيد دستغيب را، كتاب‌هاي شهيد مطهري را، رساله امام را و خيلي از كتب علماي ديگر را مي‌خواند و سفارش مي‌كرد كه شما هم بخوانيد.

خاطرات شهید حاج محمد صادق امانی/ اولین درس مبارزه

در ادامه ی مطلب و گفتن کلماتی چون حضرت آیت الله تا آخرین نفس؛ تا آخرین نفر، تا آخرین قطره ی خون، ما در خدمت شما هستیم، بعضی اعضای گروه دیگر بر آشفتند.

خاطراتی پیرامون شهید هیبت الله نژاد شاهبداغی/ من برای خدا و دفاع از انقلاب وارد سپاه شدم

بعد از خدمت سربازی با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. اوایل به آنها حقوق نمی داندند.اما هیبت الله می‌گفت: «من برای خدا و دفاع از انقلاب وارد سپاه شدم».
شهدای روحانی

خاطراتی از شهید اصغر عسگری به نقل از والدین شهید

شهید اصغر عسگری فرزند عبداله چهارم آذرماه سال یکهزارو سیصدو چهل و سه در روستای سولقان به دنیا آمد و در تاریخ 62/8/12 در اثر جبهه نبرد با دشمن به فیض رفیع شهادت نائل آمد.
طراحی و تولید: ایران سامانه