شهادتش در نزد خداوند ثبت شده بود
اکبر عربیان از سربازان مومن و فداکار پایگاه هوایی اصفهان بود که در مدت کوتاه خدمت خود، به خاطر سجایای اخلاقی جناب سرهنگ بابایی از مریدان و دوستان نزدیک ایشان به شمار می آمد. با شروع جنگ او داوطلبانه به جبهه رفت و چند ماه بعد به شهادت رسید. جناب سرهنگ بابایی از آن پس هر چند وقت یک بار به دیدار خانواده شهید عربیان می رفتند. چند روزی از شهادت شهید بابایی می گذشت که مادر شهید عربیان خوابی را که دیده بود برایم تعریف کرد، او گفت:
- شب عید قربان بود که خواب دیدم پسرم، اکبر، به خانه آمده؛ ولی قصد دارد تا خیلی زود برگردد. از او پرسیدم که مادرجان حالا که آمدی چرا شتاب می کنی؟ مدتی پیش ما بمان. او گفت: «مادر من برای انجام ماموریتی آمده ام و اما با خود گفتم تا اینجا که آمده امف سری هم به شما بزنم. پرسیدم که ماموریتت چیست؟ گفت: «من مامور شده ام بیایم و یک نفر را همراه خود ببرم» گفتم که او چه کسی است؟ اکبر پاسخ داد: «اگر او را ببینی حتما خواهی شناخت»حرفش که تمام شد با من خداحافظی کرد و خواست تا برود. دیدم سرهنگ بابایی به همراه اکبر در حالی که دست در دست هم دارند با خوشحالی تا برود. دیدم سرهنگ بابایی به همراه اکبر در حالی که دست در دست هم دارند با خوشحالی در حال رفتن هستند. بعد از ظهر روز بعد، که عید قربان بود، خبر شهادت سرهنگ بابایی را از اخبار اعلام کردند و دانستم که شهادت شهید بابایی در نزد خداوند ثبت شده بود.
منبع: پرواز تا بی نهایت/ یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی/ 1390