خاطرات شهدا - صفحه 5

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شهدا
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «46»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دو پیکر شهید، يکی مربوط به سرهنگ «علی اصغر لو» از نيروهای ويژه هوابرد که به دست کومله‌ها کشته شده بود و يک پیکر هم مربوط به يک پيش‌مرگ که هلیکوپتر آن‌ها را به سقز بردند...» قسمت چهل و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۷

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «45»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آن شب به خاطر تاريکی زياد، دره کنار پاسگاه را با منور روشن ساختيم و تاريکی، ريزش برف پر آب و شدت باد به حدی بود که بيرون آمدن از سنگر کشنده بود...» قسمت چهل و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۶

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «44»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «به خرم آباد تماس گرفتم، فاصله بين ملاير تا خرم آباد بايستی با توجه به مسافت در مدت حدود 3 ساعت تا 3:30 ساعت طی شود، ولی از حرکت آنها بيش از 5 ساعت گذشته بود اما هنوز نرسيده بودند....» قسمت چهل و چهارم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۵

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «43»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «چشمه‌ای در فاصله 200 الی 250 متری پايگاه در قسمت جنوب قرار گرفته و مرکز تجمع جمعی از سربازان جهت شستشو و نظافت خود شده است، البته تامين آن‌ها هميشه رعايت می‌شد و اشکالی از اين نظر جز خطر مين وجود نداشت...» قسمت چهل و سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۹۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۴

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «42»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ديد به علت مه غليظ بسيار محدود است و دستورات لازم برای هوشياری بيشتر سربازان داده شد چون درگيری‌ها بيشتر در هوای بد و ديد محدود به وجود مي آمد...» قسمت چهل و دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۴

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «41»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «4 فروند هليکوپتر آمدند و نفراتی که مرخصی بودند با خود آوردند، تعدادی هم از درجه داران بالا يا پايگاه 4 با آن‌ها آمدند...» قسمت چهل و یکم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۳

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «40»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «محل گلوله‌های دشمن را که به سمت پايگاه دوم رها می‌شد، می‌ديدم که با توجه به محل آنها آن‌ها را زير خمپاره 81 گرفتم، پايگاه آن‌ها از من درخواست روشن کردن منطقه را نمود...» قسمت چهلم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۲

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «39»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آن شب پايگاه بالا يا پايگاه 4 از من درخواست کرد منطقه آنها را روشن سازم و من هم با 2 گلوله منور تمام منطقه آن‌ها را روشن کردم، ولی از درگيری در پايگاه من خبری نبود...» قسمت سی و نهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۲

مرحومه حاجیه خانم گلابتون علی‌پور، ‏مادر شهیدان محمدرضا و محمد جوانمردی از شهدای استان فارس در دوران دفاع مقدس دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۸۶۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۱

مرحومه حاجیه خانم گلابتون علی‌پور، ‏مادر شهیدان محمدرضا و محمد جوانمردی از شهدای استان فارس در دوران دفاع مقدس دعوت حق را لبیک گفت و به فرزندان شهیدش پیوست.
کد خبر: ۵۸۶۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۱۲

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «38»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «شب 29 شب آرامی بود و مهتاب خوبی داشتيم و خبری از درگيری نبود؛ روز 29 باد به شدت وزيدن گرفت باران تندی ناگهان شروع به باريدن کرد و آسمان با رعد و برق‌های عجيبی غرش خود را آغاز نمود...» قسمت سی و هشتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۱

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «37»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: قرار است 5 فروردین ماه 1360عوض شويم، اين نويد خوبی برای سربازان بود، زيرا آن‌ها طی حدود شش ماه واقعاً فرسوده شده بودند و خواهان تعويض هر چه زودتر بودند...» قسمت سی و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۸۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۰۱

روایتی خواندنی از همرزم شهید «صادق میرزایی»
«مسلم پنده» می گوید: هر کجا که می رفت تعدادی تصاویر از چهره های معصوم شهدا و همرزمان را گلچین می کرد و امانت می گرفت. عکس های بسیاری جمع آوری کرده بود منزل ایشان برای خودش یک بنیاد حفظ آثار شده بود. جمع آوری عکس و آثار شهدا برایش بسیار لذت بخش بود.
کد خبر: ۵۸۶۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۸

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «36»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «نزديکی عصر باد سختی با سرمای زياد وزيدن گرفت، به طوری که سوز آن تا مغز استخوان اثر می‌کرد و بعد از يک ساعت يا شايد یک ساعت و نيم قطع گرديد و شبی مهتابی و آرام ما را در بر گرفت....» قسمت سی و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «35»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خمپاره منور 30 گلوله برايم رسيده بود، خيالم از هر جهت راحت شد و شب 25 اسفندماه، شبی مهتابی با لکه‌های ابر بود ولی هوا کلاً خوب بود. در پايگاه من خبری از درگيری نبود، ولی در پايگاه 7 درگيری به شدت ادامه داشت و طرفين درگيری آتش خود را بروی هم باز کرده بودند...» قسمت سی و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۹۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰

سیری در حیات و خاطرات شهید «مرتضی مسیب‌زاده»:
شهید «مرتضی مسیب‌زاده» از شهدای مدافع حرم استان البرز است. پدرش روایت می‌کند: «اهل سفر به شهرهای مذهبی بود. پسرم آرزویش شهادت بود.»
کد خبر: ۵۸۶۵۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۷

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «34»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ساعت از 2:30 بعد از نيمه شب گذشته بود و روی آن‌ها تيراندازی شد، ضمن اينکه چهار قبضه خمپاره انداز 120 تمام منطقه را روشن نمودند. پايگاها به صورت آماده باش در آمده بودند به هر شکل کسی نفهميد که اين ماشين‌ها چه کاره هستند، در اثر تيراندازی همه آن‌ها متواری شدند...» قسمت سی و چهارم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «33»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « شب آرامی بود، هوا بسيار مطلوب بود و می‌شد نگهبانان حتی با بلوز سر پُست بايستند؛ ساعت 2:25 دقيقه بود که به سنگرها سرکشی کردم، وضع ايده آل بود زيرا نگهبان‌ها با هشياری در سر پُست مراقبت می‌کردند و جای نگرانی نبود و البته اين از لطف هوای خوبی بود که داشتيم بود...» قسمت سی و سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۳۰

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «32»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز 19 اسفندماه يکی از بهترين روزها بود؛ آسمان صاف و آفتابی، فرصتی بود تا هليکوپترها 5 سری از سقز به سردشت بيايند و محموله آن‌ها مواد سوختی و ساير نيازمندی‌های گروه رزمی 158 بود...» قسمت سی و دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «31»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در پايگاه ژاندارمری به شدت درگيری وجود داشت و پايگاه ششم که در نزديکی آن بود، آن هم يک سری تيراندازی اجرا نموده و بعد از 15 دقيقه درگيری تمام شد...» قسمت سی و یکم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۹