خاطرات شهدا - صفحه 9

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شهدا
همسر شهید «قدرت بابا»:
«تلاش کردم با گفتن جملاتی مانند تحمل دوری‌اش را ندارم و نمی‌توانم بدون او دوام بیاورد، از رفتن به جبهه منصرفش کنم، اما نشد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «قدرت بابا» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۸۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

«بی‌سیم‌چی پایگاه که بچه تهران بود موج بی‌سیم را با موج رادیو هماهنگ کرده بود. وقتی که با بی‌سیم صحبت می‌کرد در رادیو پخش می‌شد ...» ادامه این خاطره از رزمنده دفاع مقدس «عباس مرادی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۸۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴

«روز بعد از تصرف ارتفاعات یعنی سیزده آبان 62 مصطفی در اثر اصابت گلوله به شکمش شهید شد و نهایتا عملیات والفجر 4 درحالی ‌که بخش بزرگی از ارتفاعات کانی مانگا آزاد شده بود، پایان یافت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید دانش‌آموز «سید مصطفی حاجی‌میری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۸۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴

«خانواده‌ام مصمم بودند ما را از خانه پدری علی خارج کنند و دنبال راه و چاره، روز و شب نداشتند تا اینکه در همین ایام و بر اثر اتفاقی، مادرم بیمار شد و به بهانه اینکه فرزند بزرگ خانواده هستم و باید بروم بیمارستان و از مادرم مراقبت کنم، من و بچه‌هایم به خانه پدر و مادرم بازگشتیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همسر شهید «علی‌کرم چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۲۷۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

«دیدم در پارکینگ ساختمان که حاج‌آقا در آن سکونت داشت، باز شد و یک نفر دارد ماشین حاج‌آقا را هل می‌دهد و از پارکینگ خارج می‌کند. من ابتدا فکر کردم سارق است سریع خودم را به کوچه رساندم ...» ادامه این خاطره را از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» همزمان با سالروز این شهید بزرگوار در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

خواهر شهید «علی‌‏محمد تمدنی» نقل می‌کند: «می‌خواستم بگویم: می‌ترسم دیگه زنده نبینمت. گفت: گریه نکن. من همیشه زنده‌ام. هیچ‌وقت نمی‌میرم. درست می‌گفت. رفت و بعد از سه روز شهید شد.»
کد خبر: ۵۸۲۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۷

قسمت دوم خاطرات شهید «محمود جهان‌شیر»
برادر شهید «محمود جهان‌شیر» نقل می‌کند: «بهش گفتم: تو چطور تونستی تیربار به اون سنگینی رو حمل کنی؟ گفت: با فرستادن صلوات. گفتم: راستی، نفهمیدم تو که تشنه بودی چرا آب نخوردی؟ گفت: این یک چیزی بود بین من و عموی بچه‌های کربلا.»
کد خبر: ۵۸۲۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸

قسمت نخست خاطرات شهید «محمود جهان‌شیر»
پدر شهید «محمود جهان‌شیر» نقل می‌کند: «در یک اتاق تاریک و در بسته به نماز می‌ایستاد. می‌گفتم: سر نماز چه کار می‌کنی که باید توی یک اتاق در بسته باشی؟ گفت: به جز خوندن نماز و قرآن کاری نمی‌کنم، اما وقتی تنهام، خدا رو بیشتر احساس می‌کنم.»
کد خبر: ۵۸۲۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

برادر شهید «ابوالفضل ابراهیمیان» نقل می‌کند: «به هیچ‌کس نگفته بود که پاش ترکش خورده. فقط به همسرم گفته بود: من مزه شهادت را چشیدم.»
کد خبر: ۵۸۲۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹

قسمت دوم خاطرات شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی»
هم‌رزم شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی» نقل می‌کند: «شب عروسیش بود. یک ورق کاغذ از جیبم درآوردم و روی آن نوشتم: فردا اعزام است. یکی از بچه‌ها آن را به علی‌اصغر رساند. در جواب برایم نوشت: اگر فردا اعزام است، من هم حنظله هستم.»
کد خبر: ۵۸۲۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵

قسمت اول خاطرات شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی»
همسر شهید «علی‌اصغر ابراهیمی‌ورکیانی» نقل می‌کند: «یکی از دوستان قزوینی‌اش به نام علی اسماعیلی شهید شده بود. علی‌اصغر تکه‌ای از لباسش را برای تبرک آورد و در آلبوم عکسش گذاشت و گفت: اگه خدا خواست و من شهید شدم، دوست دارم با خودم ببرمش.»
کد خبر: ۵۸۲۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«بعد از گفتن بسم‌الله چشمان خود را بست و پیشانی بند سبزی را برایم برداشت که روی آن نوشته شده بود یا ابوالفضل (ع). آن را بوسید و به پیشانی من بست. بعد نوبت من شد. چشمان خود را بستم و با دستی لرزان یک پیشانی بند برداشتنم ...» ادامه این خاطره از محمود قنبری را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۰۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۶

«در را که باز کردم عصای زیر بغلش را پنهان کرد که من نبینم. پای گچ گرفته‌اش را که دیدم نگران و مضطرب گفتم چی شده؟ گفت هیچی پایم به جایی خورده و در بیمارستان صحرایی تحت مراقبت بودم حالا که بهتر شدم آمدم خانه ...» ادامه این خاطره از شهید «علی سیم‌بر» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۰۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

«عملیات لو رفته بود. کمبود امکانات و غذا بچه‌ها را خیلی خسته کرده بود به طوری که بیشتر اوقات به هر نفر یک لیوان پلاستیکی سرخالی برنج می‌رسید ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۰۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۱

خواهر شهید «رحمت‌الله عالیشاهی» نقل می‌کند: «قبل از اینکه خبر شهادتش را به ما بدهند، مادرم می‌گفت: من مطمئنم که رحمت‌الله شهید شده. وقتی زنگ در به صدا درآمد، گفت: خدایا! این هدیه را از من قبول کن! حالا که خودم مادرم، می‌فهمم مادر یعنی چی! با خودم می‌گویم عجب ایمانی داشت مادر!»
کد خبر: ۵۸۱۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۹

برادر شهید «علی‌اصغر طاهریان» نقل می‌کند: «داشت ساکش را بیرون می‌ریخت. پیراهن را برداشت و گفت: داداش! این رو برام نگهدار. وقتی خواستیم او را تشییع کنیم، همان پیراهن را به تن داشت.»
کد خبر: ۵۸۱۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۸

خانواده شهید «سید محمد طباطبائی‌خو» نقل می‌کنند: «از بچه‌های جبهه خیلی تعریف می‌کرد. از صفا و صمیمیت آن‌ها می‌گفت و از مهربانیشان. می‌گفت: مادر! برای بچه‌های رزمنده دعا کن که طوری نشن.»
کد خبر: ۵۸۱۸۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۷

«در قدم سوم شروع به تبلیغات و معرفی سپاه در کل شهر قزوین و روستا‌های اطراف آن کردیم و از جوانان دعوت نمودیم با پیوستن به سپاه به مملکت خود خدمت کنند. استقبال بی‌نظیر بود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۱۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹

«یک سری تانک‌های سوخته بود و ما سریعاً رفتیم زیر تانک‌ها مخفی شدیم. در آن لحظات بحرانی ایشان با گفتن لطیفه، تیم شناسایی را می‌خنداند و به ما روحیه می‌داد ما هم تا نزدیک‌های سحر آن‌جا بودیم و پس از اتمام کار شناسایی برگشتیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۱۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۹

قسمت دوم خاطرات شهید «علی طاهریان»
دوست شهید «علی طاهریان» نقل می‌کند: «پسر جوانی شروع کرد به توهین به انقلاب. بعد از نماز جماعت، حاج علی و آن پسر ساعت‌ها بحث کردند. بالاخره او کارش را کرد و آن جوان را ارشاد که نه عاشق امام و انقلاب کرد، طوری‌که پس از مدتی به جبهه رفت و شهید شد.»
کد خبر: ۵۸۱۸۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۴