مصاحبه - صفحه 3

مصاحبه
همسر شهید «محمدامین ابراهیمی»:

گریه را فراموش می‌کنم و زینب‌وار وارد صحنه تبیین می‌شوم

پرچم همسرم را به دست جوانان باغیرت قزوینی و ایرانی می‌سپارم و خودم نیز از امروز گریه را فراموش می‌کنم و زینب‌وار به‌همراه فرزندانم وارد صحنه تبیین می‌شوم تا نقشی در تشکیل دولت کریمه امام زمان (عج) داشته باشم.

عقیده شهید باکری درمورد دسته بندی رزمندگان بعد از جنگ به روایت جانباز ۳۰ درصد دفاع مقدس

جانباز سرافراز «محمد عابدینی» در گفتگویی از خاطره اش با شهید باکری بیان می‌کند: «شهید باکری گفت بعد از جنگ رزمندگان اسلام سه دسته خواهند شد یک دسته شهید میشوند، یک دسته، مخالفان را می‌بینند، دق می‌کنند و می‌میرند و یک دسته هم مقام و ریاست چشمشان را می‌گیرد.»

مادر شهید انتظامی «طاها گرایلو»: به خودم می‌بالم که مادر شهید هستم

«فاطمه قزل سوفلو» مادر شهید انتظامی «طا‌ها گرایلو» گفت: به درستی فرزندم مرا به جایگاه رفیع مادر شهید بودن رساند. اکنون به خودم می‌بالم که مادر شهید هستم و امیدوارم در آن دنیا خداوند مرا در زمره مادران شهدا بپذیرد.
نویسنده ایلامی:

هر روز آماده‌ام با قلمم، قلب صهیونیست‌ را نشانه بگیرم

قلمم سلاح من است سلاحی برنده‌تر از شمشیر. من هر لحظه مسلح هستم و هر روز آماده‌تر از روز قبل تا با سلاحم قلب صهیونیسم را نشانه بگیرم. در ادامه مصاحبه با نویسنده حوزه ایثار و شهادت منتشر می‌شود.
مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام:

ما بزرگ شده مسیر شهادتیم

محمد رحیمی مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام در واکنش به حمله ناجوانمردانه و غیرقانونی رژیم اشغالگر قدس به جمهوری اسلامی ایران گفت: این دومین جنگ تحمیلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که بر علیه کشورمان تحمیل شده است اما همچنان آحاد مردم پشتیبان این نظام انقلاب بوده و هستند، زیر بار ذلت نخواهیم رفت چون ما بزرگ شده مسیر شهادتیم و این نظام حاصل نگاه امام زمان (عج) و شهداست. در ادامه این مصاحبه منتشر می‌شود.

بی‌آنکه اشکی بریزم، پسرم را تقدیم انقلاب کردم

پدرش می‌گوید: «وقتی برای آخرین بار بدرقه‌اش کردم، حس کردم دیگر برنمی‌گردد...» این تنها جمله‌ای نیست؛ در دل آن، داغی نهفته است که با گذر سال‌ها هم سرد نشده. روایت پیش‌رو، قصه‌ی پدری است از تبار ایمان، که پسرش را در راه خدا تقدیم کرد، بی‌آنکه اشکی بریزد.

جلوی خط نیرو کم دارد و به من نیاز هست

جانباز سرافراز «محمد حمزه خواه» در گفتگویی با افتخار بیان می‌کند: «من کارم این بود زخمی و شهید ببرم، نزدم آمد و گفت این برادرم هست،گفتم اگه برادرت هست بیا برویم، گفت نه تو او را ببر، الان خط نیرو کم هست،...»

می گفتم بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم

جانباز سرافراز «محسن صادقی» در گفتگویی بیان میکند: «من برای رفتن به جبهه خیلی مشتاق بودم، می گفتم که بیشتر زنده بمانم و خدمت کنم و از وطنمان دفاع کنم، اما متاسفانه خیلی از دوستان من شهید شدند.»
خاطرات شفاهی جانبازان ‌

فشار دشمن برای روی گرداندن اسرا از انقلاب

آزاده و جانباز ۵۰ درصد «محمد حسین پور» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «هر فشاری را بر روی اسرا می‌آوردند تا آنها از انقلاب روی برگردانند و ...»
گفتگویی با مادر شهید «محمدرضا توکلی»:

بوسه‌ای در خواب، پایان ۹ سال انتظار

«نه امیدی داشتم که برگردد، نه دلی داشتم که نگذارد برود… فقط رفت و گفت: مامان دعا کن شهید شم». این روایت مادری است که فرزندش را در نوجوانی به جبهه بدرقه کرد و ۹ سال با امید دیدن دوباره‌اش زندگی کرد. خاطراتی که با اشک آغاز شد و با بوسه‌ای در خواب به پایان رسید.

گفتم من نظامی هستم ، اگر من را بگیرند اعدامم می‌کنند

جانباز سرافراز «مجید آقالو» در مصاحبه با نوید شاهد با افتخار می گوید: «یک بار در مسجد سخنرانی بود و من هم آنجا بودم که نیروهای ساواک ریختند، من گفتم من نظامی هستم اگر من را بگیرند اعدامم می‌کنند، با کمک دوستانم به هر نحوی فرار کردم.»
گفتگویی با جانباز ۷۰ درصد «رضا حاجی‌زاده»

دفاع از وطن برای ما تعهدی ریشه‌دار در جان و دل بود

جانباز ۷۰ درصد «رضا حاجی‌زاده» در گفت‌وگویی بیان کرد: دفاع از وطن برای ما تنها یک شعار نبود؛ تعهدی بود ریشه‌دار در جان و دل، که افتخار می‌کنم تا امروز هم بر سر همان پیمان مانده‌ام. آرزوی قلبی‌ام این است که انقلاب اسلامی‌مان به پیروزی نهایی برسد و در نهایت، به دست صاحب اصلی‌اش، حضرت امام زمان (عج) سپرده شود.
روایت پدر شهید سیدمجید موسوی در آستانه عیدغدیرخم

من سیدم، اگر به جبهه نروم، چه کسی برود؟!

در دهه ولایت و در آستانه عید سعید غدیر، پای صحبت سید حبیب موسوی نشستیم؛ پدر شهید سیدمجید موسوی که با افتخار از فرزندش می‌گوید: «مجیدم همنام مولا بود و هم راهش را رفت.» جوان ساداتی که با عشق به اهل بیت(ع) بزرگ شد و وقتی جنگ فرا رسید، بی‌تکلف گفت: «من که سیدم، اگر به جبهه نروم، پس چه کسی برود؟» اینک پس از سال‌ها، پدر از مجید می‌گوید؛ از نمازهای کودکانه‌اش، از مهربانی‌هایش، و از روزی که در عملیات مرصاد، پرچم ایثار را بر دوش گرفت و به شهادت رسید. روایتی که در روزهای ولایت، یادآور عهد فرزندان علی(ع) با امام زمانشان است.

روایت دختری از مادر شجاعی که «عید قربان» تیر خورد و «عید غدیر» به شهادت رسید

شهیده «ربابه کمالی» به عنوان اولین زن شهیده در استان ایلام، رشادت و شجاعت این بانوی مؤمنه و انقلابی زبانزد خاص و عام است. شیرزن انقلابی که در عید قربان تیر خورد و جانش را در روز عید غدیر، قربانی انقلاب کرد. خیلی آرزو داشت به خانه خدا مشرف شود که با شهادتش در جوار رحمت حق آرام گرفت. در آستانه عید غدیر این مصاحبه با فرزند شهید منتشر می‌شود.
یادداشت مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان به مناسبت دهه امامت و ولایت:

شهدا به ما آموختند، ولایت‌مداری عین جهاد است

حسین شکرویان در یادداشتی به مناسبت دهه امامت و ولایت نوشت: «شهدا پیرو راستین امامت بودند و با ایثار، وفاداری خود به ولایت فقیه را ثابت کردند. شهدا به ما آموختند که «ولایت‌مداری، عین جهاد است» و راهشان، چراغ هدایت ماست.»
خاطرات شفاهی مادر شهید؛

دست‌های باز برای آزادی، قلبی باز برای خدا

مادر شهید "داریوش محمدطالبی" از فرزندی می‌گوید که از همان لحظه تولد، آزادی را در جانش داشت و حتی تاب قنداق را هم نمی‌آورد. کودکی که با روحی بزرگ، در هشت‌سالگی روزه می‌گرفت، بدون سحری تا غروب ایستادگی می‌کرد، و از همان سال‌های ابتدایی زندگی، نشانه‌هایی از بزرگی، ایثار و دینداری را در رفتار و انتخاب‌هایش نشان می‌داد؛ فرزندی که بعدها شد یاور خانواده، برادر مهربان، و در نهایت شهیدی جاودانه در راه ایمان.
خاطرات شفاهی جانبازان

در حال استراحت بودم که عراقی ها پاتک زدند

جانباز 50 درصد «فرمان رمضانی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «بعد از یک عملیات سخت ، شب در حال استراحت بودم که ناگهان سرباز گفت سرگروهبان عراقی ها دوباره پاتک زدند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

20 درصد احتمال زنده ماندنم بود

جانباز 6۵ درصد «فرزاد جوز» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «زمانی که با اعضای خانواده در حال حرکت بودیم ، خودرو بر روی مین رفت و بدلیل وخامت شدید حالم، پزشکان فقط 20 درصد احتمال زنده ماندن من را می دادند و...»
گفتگویی با مادر شهید مجید عباسی:

دیدار امام خمینی (ره)، آرزوی محقق نشده دنیایی‌اش ماند

خانم زینت سادات محزون یکتا، مادر شهید والامقام «مجید عباسی»، در گفتگویی صمیمی از خواب‌های صادقه با فرزندش تعریف می‌کند و می‌گوید او همان پسر عاشقی بود که آرزوی دیدار چهره‌ی نورانیِ امام خمینی(ره) را تا واپسین دم، در دل داشت.
گفت‌و‌گو با همسر شهید «ابراهیم سیاه مرگوئی»

عاشق شهید و شهادت بود

«رقیه خیبلی» همسر شهید «ابراهیم سیاه مرگوئی» گفت: ابراهیم همیشه عاشق شهید و شهادت بود. با انگیزه کارهایش را دنبال می‌کرد، یکی از سفارشاتی که این شهید والامقام بر آن بسیار تأکید داشت، پشتیبانی و تبعیت از امام خمینی (ره) بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه