خاطرات شهید - صفحه 71

آخرین اخبار:
خاطرات شهید
بچه های ممدگره

خمپاره سرگردانِ بچه های ممد گِره

مرداد ماه سال 1362 از گرمای وحشتناک سر پل ذهاب، عازم کوهستان های سرد شمال غرب در محور پیرانشهر- حاج عمران شدیم.
خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی

پیروزی در گام اول مبارزه

مجموع این تظاهرات و اعلامیه ها، دولت را وادار به عقب نشینی کرد. اسدالله علم به آیت الله مرعشی نجفی و شریعتمداری تلگراف عقب نشینی زد. عقب نشینی علم از لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی، با شیطنت و سیاست ماکیاولی همراه بود.

می خواهم اگر امام(ره) نباشد من هم نباشم/ شهید محمد سلیمی کیا

شهید با اینکه در محیط پرورشگاه بزرگ شده بود، ولی بسیار باتقوا و پایبند اصول و فردی مومن بود و می گفت می خواهم اگر امام(ره) نباشد من هم نباشم.

شهادت، بهترین نعمت است/ شهید محمد میرزایی

مرگ، هر لحظه در انتظار انسان است و شهادت ، بهترین نعمتی است که خدا به بنده اش می دهد . من در آرزوی به دست آوردن این نعمتم و می دانم روزی ام می شود.

خاطراتی پیرامون شهید سید حمید میرافضلی

سيدحميد هميشه به دوستان و رزمندگان توصيه مي‌كرد رنگ سبز لباس شما بايد هميشه سبز باشد، مبادا جايي از آن را آمريكايي‌ها مشق‌نويسي كنند، مگر آن كه با سرخي شهادت آن را به رنگ سرخ درآوريد.
خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی

سفر مکه

هر چند برادران امامنی جمع المال بودند، اما حساب کتاب جداگانه ای نیز برای خود داشتند. بهار سال 1341 پس از رسیدگی به حساب سال؛ صادق متوجه شد که مستطیع است و باید به حج برود.
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی

بارش نعمت

اوایل حضورمان در هتل کاروانسرا، روابطمان با دیگر گروه ها که در هتل پرشین مستقر بودند، خیلی خوب بود. کمک هایی که به فدائیان اسلام می رسید، خیلی زیاد بود. یعنی نیروهایی که به این هتل می آمدند، اعم از منقضی خدمت ها و کمک های مردمی، بسیار زیاد بود.
خاطراتی از شهید

شهید اسماعیل زاده؛ در همه حال باید پيرو امام بود/ پیام شهید

مي گفت: هنگامي كه اسلام و قرآن در خطر است خوابيدن من در بستر برايم ننگ بزرگي است. بايد هميشه و در همه حال پيرو امام گرامي بود و چه بسيار روزها كه از فرط گريه براي شهادت سرخ رنگ مي شد.
خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی

شهادت نواب و فراری شدن هاشم آقا

مار افسرده حکومت شاه در زمستان دعوای گرگ های بین المللی، اکنون گرمای ذوب شدن یخ ها بین آنها را حس می کرد. حرارت و گرمای توافق آنها، چنگ و دندان شاه را تیز کرده بود. مصدق و هوادارانش تار و مار شدند.
خاطرات آقای نصرت سلطانی

پیرو ولایت و حافظ حجابتان باشید؛ شهید محمود لطفی/ خاطرات دوست شهید (2)

شهید لطفی: همیشه به خانواده خود تأکید می کرد که پیرو ولایت فقیه باشند و نماز خویش را وامگذارند و در همه حال حافظ حجاب خویش باشند. برای پیروزی اسلام از هیچ کاری دریغ نورزند و پیرو هیچ خط و جناح مخالف ولایت نباشند.
خاطرات آقاي نصرت سلطاني

اسوه استقامت و پایداری بود؛ شهيد محمود لطفي/ خاطرات دوست شهید(1)

آنقدر در سنگر خود مبارزه و تيراندازي كرده بود كه تمامي فشنگ هاي خود را براي به هلاكت رساندن دشمنان اسلام استفاده كرده بود و دور تا دور سنگرشان پر بود از پوكه هاي خالي و جنازه دشمناني كه نتوانسته بودند حتي به پيكر شهيد هم نزديك شوند.
زندگی و خاطرات سرلشکر شهید نورعلی شوشتری (1)

خود ندیدن و تنها خدا دیدن را طلب می کرد

بعضی آدم ها برای ماندن و جاودانه شدن به دنیا آمده اند و آن چنان لیاقت پیدا کرده اند که انتخاب شده اند برای جاودانه شدن و آن چنان در مسیر زندگی از «بودن» به «شدن» طی طریق کرده اند که هیچ فصلی از زندگیشان بی ثمر نبوده است.

چه سنگین است بار این جدایی

آن روز جمعه بود که عده ای از بچه ها را به خط می بردند. حسرت لب هایم را به هم دوخته بود. وقتی که از بچه ها خداحافظی می کردم گمان می بردم که مردم دوباره مانند گذشته از من هم خداحافظی می کنند.
شهید باهنر از زبان همسرش؛

شهید باهنر تفسیر صبر بود

ساواک دفعات زیادی خواهرش را دستگیر می کرد و با این کار ایشان را شکنجۀ روحی می داد، اما ایشان از اهداف خود دست بر نمی داشت، واقعا شهید باهنر تفسیر صبر بود.
خاطراتی از زندگی شهید سیدمجتبی هاشمی

بمب روحیه

روزی نبود که به بیمارستان سرنزند. مرتب به مجروحین سرکشی می کرد. حضورش در بیمارستان، برای همگان روحیه بخش بود. حتی پزشکان و پرستاران هم از نحوه ی رفتار، گفتار و برخورد ایشان روحیه می گرفتند.

نامه ای که هرگز نرسید؛ به روایت یکی از دوستانش

نوید شاهد یزد: شهید حسین زارع زاده فرزند غلامرضا در دوم شهریورماه 1348 در مهریز متولد شد و در پنجم فروردین 1366 بر اثر اصابت ترکش در شلمچه در سن 18 سالگی به شهادت رسید.
یادنامه شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی

ساده زیستی شهید بابایی به روایت مادرش

من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم «برترین» آنها بود. او خیلی مهربان و کم توقع بود. با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد.
در سالروز ولادت

خواب های طلائی/ پرچمدار عزاداران امام حسین «شهید ولی اکبری قرقرک»

نگاه كردم ديدم يك هیات عزادار مثل محرم در حال عزاداری و نوحه خوانی دارد مي‌آيد كه برادرم را ديدم كه پرچمي در دست دارد و در جلو صف قرار دارد كه با آن جمع مي‌آمد...
معرفی شهدا کارمند استان بوشهر

نمونه ای از دست نوشته و خاطرات شهید نادر سیار

شهيد «نادر سيّار» در سال 1340 ه.ش در محلّه ي «سنگي» بوشهر ديده به جهان گشود. بعد از دوران طفوليت، تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان «بن مانع» (شهيد عاشوري فعلي) سپري كرد.شهيد سيّار از دوران طفوليت، به مسائل مذهبي علاقه داشت،در زمان خدمت مقدس سربازي، در عمليات «فتح المبين» و چند عمليات ديگر حضور داشت. بعد از آن نيز در عمليات «والفجر8» شركت كرد كه در همين عمليات، در منطقه ي بين «فاو» و «ام القصر» به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد.
دست نوشته شهید احمدرضا احدی

هجرت

داخل سنگر اجتماعی نمازخانه «سپاه هفتم فجر» بودم. تمام برادران گرداگرد سوله نشسته بودند و هر کس چیزی می گفت. چون نزدیک به اتمام ماموریت بود همه از رفتن صحبت می کردند.
طراحی و تولید: ایران سامانه