شهید بختیار نکوئی خاطره نقل شده درباره یکی از همرزمان شهیدش را اینگونه روایت کرده است: وقتی نزدیک رفتیم دیدیم که پوتین واکس زده و نو بود ،جای تعجب بود که پوتین ها اندازه پای ما هشت نفر نشد، مثل اینکه آنرا فقط مخصوص شهید جعفری آنجا گذاشته بودند!
شهید "غلامحسین دهقانی" نوجوانی بود که از همان کودکی عشق به شهادت در وجودش شعله ور شده بود. او گلی بود که در سن پانزده سالگی در کماسی کردستان توسط گروه های ضد انقلاب پرپر شد و به شهادت رسید.نوید شاهد گلستان به مناسبت روز نوجوان به معرفی این شهید نوجوان پرداخته است.
پدر شهید "غلامحسین آشنا" قبل از مطلع شدن از شهادت فرزندشان، سه خواب دیدند که بعد از باخبر شدن از به شهادت رسیدن فرزندشان، به معنای حقیقی آن ها پی بردند. این رویاهای صادقه به نقل از این پدر گرامی به قرار زیر است.
بیستم مهر سالروز ولادت شهیدی از خطه قزوین است. نوید شاهد در سالروز ولادت شهید " محمد صادق انبارلویی" به معرفی این شهید بزرگوار پرداخته و خاطره ای شنیدنی از همرزم شهید با عنوان « انبارلویی برات مفهومه! » را برای علاقمندان منتشر می کند.
در آخرین بخش از دفتر خاطرات شهید "محمدجعفر احدی گرگانی" با وقایعی از قبیل پیوند ملت با ارتشیان و نیروی دریایی، مردمی شدن رسانه ها، ترور سرلشگر قرنی و آیت الله مطهری، رئیس جمهوری بنی صدر و مرگ شاه روبرو خواهیم شد. این برهه زمانی حساس که مهمترین رویداد ها را در خود جای می دهد، از قلم این شهید بزگوار خواندنی ست. پایگاه خبری نوید شاهد از بخش آخر دست نوشته های شهید جعفری رونمایی کرد.
دفتر خاطرات شهید "محمدجعفر احدی گرگانی" وقایعی از قبیل نخست وزیری شاپور بختیار، وحدت و تظاهرات مردمی، نخست وزیری ازهاری و در نهایت فرار شاه را در برمی گیرد. شهید علاوه بر ذکر این رویدادها تحلیل های شخصی خود را نیز به آن ها ضمیمه نموده است. پایگاه خبری نوید شاهد بخش سوم دست نوشته های این شهید را منتشر کرد.
شهید محمدجعفر احدی گرگانی در ادامه دفتر خاطراتش به نخست وزیری شریف امامی، فاجعه سینما رکس آبادان، سفر امام به پاریس، کشتار در دانشگاه تهران، نخست وزیری ازهاری، اعتصاب کارکنان و قحطی و گرانی نفت اشاره کرده است. پایگاه خبری نوید شاهد بخش دوم دست نوشته های این شهید را منتشر کرد.
شهید "سلمان جعفری" برای اعزام به جبهه دو بار اقدام کرد. بار دوم نامه ای از مسئول بسیج برای اعزامش گرفته بود. بسیار خوشحال بود، مثل اينكه حكم پيروزي قيامت را گرفته بود.
شهید "محمدجعفر احدی گرگانی" در دفتر خاطراتی که برای ثبت وقایع تاریخی در نظر گرفته بود، از رویدادهای مهم آن زمان به طور خلاصه اما جامع نوشته است. پایگاه خبری نوید شاهد از بخش اول دست نوشته های این شهید رونمایی کرد. در بخش اول به اوضاع وخیم و سرکوب ها، فوت مشکوک حاج آقا مصطفی و اهانت به امام اشاره کرده است.
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «چه شهيدانی و عزيزانی که در اين عمليات بسياری از نيروی دشمن را از بين برديم و تا اندازه ای راحت شدم اما...» خاطره سوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
مادر شهید "حسین آرم" نقل می کند که در بدرقه برای آخرین اعزام فرزندش به جبهه، زمانی که دلشوره داشت، فرزندش او را دلداری داد. سپس در پاسخ به دلداری او چنین گفت: نور چشمم به خدا سپردمت. انشاءالله خدا پشت و پناه همگي شما فرزندان باشد.
شهيد عبدالنبی ميرزایی در دفتر خاطرات خود مینویسد: « تعداد زيادی گل دسته در آن عمليات به دست ما رسيد و هر دسته گلی را که میديدم درونم انقلابی شد...» متن کامل خاطره دوم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
"بهزاد" کوتاه نیامد و گفت:« اگه کوچکترین خللی به انقلاب بخوره دیگه جبران ناپذیره.». بعد هم ادامه داد و گفت:« ما یه روز اومدیم، یه روز هم باید بریم. چه خوبه راهی که می ریم جاودانه بشه! حتی اگه همه علیه من بسیج بشین نمی تونین مانعم بشین!»
سروان خلیلی نقل می کند: در شناسایی برای یکی از عملیات ها، شهید " حسن آب شناسان" با وجود اینکه نسبت به بقیه بچه ها سن بیشتری داشت، اما تمام راه را با پای پیاده همراه آنان، بدون خستگی طی کرد. در انتهای روز نیز پس از انجام کارها دیرتر از بقیه استراحت نمود.
مادر "شهید حسین نجفی تیرتاشی" نقل می کند: « حسین که بار آخر بدجور مجروح شده بود در جواب اصرارهای من برای نرفتن به جبهه می گفت: مادر جان من راه خود را با دیدی باز انتخاب کرده ام و آن چیزی نیست جز شهادت. »
همسر شهید " اسماعيل پيمانگو " در خاطراتش می گوید که در آخرین دیداری که من با اسماعیل داشتم، او را با اسپند، آب و قرآن بدرقه کردم. رفت، به شهادت رسید و دیگر بازنگشت.
"سمیه باستین" نویسنده ده عنوان کتاب با موضوع دفاع مقدس معتقد است کار برای شهدا و دفاع مقدس باید دلی باشد نه برای رفع تکلیف.گفتگوی نوید شاهد هرمزگان با این نویسنده دفاع مقدس را بخوانید.