خاطره - صفحه 2

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
انتشار به مناسبت روز پدر،
تو عالم رؤیا دیدم که پدرم آمده و گفت دخترم بیا تا جایگاهم را نشانت دهم. خواهرم می‌گفت پدر رو به من کرد و گفت: خودت نگاه کن ببین بابات کجاست؟!خواهرم تعریف می‌کرد کنار پدرم گلهای قشنگی دیدم که مشابهی در دنیا نداشتند. مجید فرزند شهید «ابراهیم باقری» روایتی را از پدر شهیدش بیان می‌کند.
کد خبر: ۵۸۴۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۴

برادر شهید «یعقوب علی بخشی» می‌گوید: «آقا برو مسجد قرآن بخوان، تو این طوری می‌خوانی قلب ما را از جا می‌کنی خندید و گفت: «قرآن خواندن در خانه نور ایجاد می‌کند و من هم این کارا انجام دادم.»
کد خبر: ۵۸۴۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳

همرزم شهید «ابراهیم اصغری» از روزهای قبل از شهادت وی چنین می‌گوید: «ابراهیم» قبل از حضور در عملیات به فرمانده می‌گفت: اگر من حلالیت نگیرم ، اصلاً نمی توانم در این عملیات شرکت کنم ! خیلی اصرار کرد و بالاخره موفق شد.
کد خبر: ۵۸۴۰۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۹

شهید «فرضعلی صید محمدی» از شهدای جنگ تحمیلی است که دی ماه ۱۳۶۳ در منطقه تازه آباد بوکان در حین مأموریت به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی آرزوی شهادت داشت و می‌گفت من فرزند ایرانم و باید بروم و جانم را فدای اسلام کنم.
کد خبر: ۵۸۳۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۰

فرمانده شهد «صادق مزدستان» می‌گوید: او در کار بسیار ظرافت و دقت داشت و برای شناسایی به یک قدمی سنگر نگهبانی عراقی‌ها می‌رفت. وقتی رمز عملیات محرم گفته شد سه دقیقه بعد سنگر‌های عراقی را فتح کرد و فریاد اللّه اکبر صادق بلند شد.
کد خبر: ۵۸۳۲۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹

یکی از همرزمان شهید «یعقوبعلی محمدی» توضیح می‌دهد: چند روز او را زیر نظر گرفتیم. نیمه های شب که می شد، بی سروصدا بر می خواست و به نماز شب می ایستاد. یک روز از او پرسیدم: یعقوب، راستی! چرا این کار را توئ پنهان می کنی؟ نماز خوندن که این حرفا رو نداره!
کد خبر: ۵۸۲۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۴

مادر شهید «اکبر سعادتی» تعریف می‌کند: همیشه سعی می‌کرد کمک مردم باشد. اگر کسی ندار بود و مریض می‌شد، اکبر با پول توجیبی‌اش او را دکتر می‌برد. داروهای او را می‌گرفت. برایش میوه و غذا می‌برد و حسابی رسیدگی می‌کرد.
کد خبر: ۵۸۲۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۳

برادر شهید «ناصر باقری» می‌گوید: پایبند به مسائل دینی و مذهبی بود و اهل غیبت کردن نبود و همیشه می‌گفت مراقب اعمال خود باشید و تمام رفتار و حرکات او برای ما الگو بود.
کد خبر: ۵۸۲۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۱

همرزم شهید «حسینعلی اکبرپور منصور» می‌گویند: شهید همیشه آرزوی حضور در جبهه را داشت. او در جبهه یکی از سربازان دلیر اسلام بود که هیچگاه ترسی در خود راه نمی‌داد.
کد خبر: ۵۸۱۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۲۰

برادر شهید «احمد تازیكی» با بیان ویژگیهای اخلاقی او در زمان، زندگی اش می گوید: او به پدر و مادرمان احترام می کرد و با مهربانی و عطوفت فراوان با آنان برخورد داشت.
کد خبر: ۵۸۱۷۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۸

خواهر شهید «محمدعلی زارع» می‌گویند: یادم می‌آید وقتی ماموران برادرم را در نزدیکی حمام و مسجد محل دستگیر کردند. او در تدارک سخنرانی بعدازظهر بود و اعلامیه‌ای در جیب ایشان بود که با زیرکی در داخل حمام جا سازی نمود.
کد خبر: ۵۸۱۵۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۴

برادر شهید «محمد محمدپور» می‌گوید: زمانی که به مرخصی می‌آمد، از امام صحبت می‌کرد که پیرو ولایت فقیه باشید تا آسیبی به نظام نرسد. او علاقه زیادی به امام و نظام جمهوری اسلامی نشان می‌داد.
کد خبر: ۵۸۱۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۲

خواهر شهید «مهدی فرجی کله بستی» می‌گویند: وقتی برادرم برای آخرین بار داشت اعزام می‌شد، به من گفت: من شهید می‌شوم، ولی سر ندارم تو به مادر چیزی نگو، خودت برای شناسایی من بیا.
کد خبر: ۵۸۱۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۱

دوست شهید «غلام حیدر رضائیان غریب محله» می‌گویند: به خانواده شهدا علاقه وافری داشت در کارخانه که با هم همکار بودیم او به جای پدر شهید نگهبانی می‌داد تا او استراحت کند.
کد خبر: ۵۸۱۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۱۰

برادر شهید «احمدعلی حسین پور» می‌گوید: از نظر امانت داری الگو بودند برای مثال ایشان شورای محل بودند اسم خودشان را در قرعه کشی میگذاشتند و هیچ وقت نمی‌خواستند بدون قرعه سهمیه‌ای از این اموال را برای خود بردارند.
کد خبر: ۵۸۰۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۷

دوست شهید «علی ارجمند» می‌گویند: ایثارگری اش اصلاً قابل ذکر نیست چنان که در منطقه مرخصی‌های خود را به همرزمان و دوستان خود می‌داد. اصلاً به فکر مال دنیا و مادیات نبود.
کد خبر: ۵۸۰۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶

مادر شهید «علی اکبر جعفرنژاد» می‌گوید: همیشه موقع خداحافظی پیشانی‌ام را می‌بوسید و می‌گفت؛ پیشانی مادر بوی بهشت را می‌دهد.
کد خبر: ۵۸۰۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۶

خواهر شهید «محمدرضا جوادی کوچکسرایی» می‌گویند: یک سال ماه رمضان در فصل تابستان بود، او روزه داشت از شدت گرما پیراهنش را بالا زده بر روی موزائیک خوابیده بود.
کد خبر: ۵۸۰۷۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۵

پدر شهید «سید جواد باقرتیچی» می‌گوید: به اصرار من تن به ازدواج دادند و در روز عروسی لباس پیغمبری را بر تن کردند و مدت کوتاهی نگذشت که به جبهه رفتند.
کد خبر: ۵۸۰۳۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۹

دوست شهید «قاسم شیری» می‌گوید: علاقه‌ی زیادی داشت که به جبهه اعزام شود. بالاخره به جبهه اعزام شد و به آرزوی خودش یعنی شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۰۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۲۷