یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس میگوید: بعد از عملیات کربلای 4 امام خمینی(ره) فرمانی داد که همه رزمندگان برای اجرای آن به صف شدند حتی آنان که زخمی و مجروح بودند.
کد خبر: ۵۶۴۷۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴
برادر شهید «داود ابراهیم خانی» میگوید: او بسیار فعال و تلاشگری بود و روح معنوی او باعث شد تا با زمان شهادتش به قولی که داده بود عمل کند.
کد خبر: ۵۶۴۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۳
مادر شهید «احمدرضا اسدی کلایی» میگوید: همیشه در جهت جلب رضایت خدا قدم برمیداشت و در آخر هم خداوند جواب نماز شبهای او را داده و در زمرهی شهیدان قرار داد.
کد خبر: ۵۶۴۶۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۲
همرزم شهید «علی اکبر بابائی ملکی» تعریف میکند: دارای روحیه گذشت و عفو بودند و در خیلی از موارد از جهت علمی به من کمک میکردند گاهی به یادشان میافتم میبینم که یک چیز گرانبها را از دست دادم.
کد خبر: ۵۶۴۴۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۷
برادر شهید «قاسم افتاده» تعریف میکند: ایشان سواد قرآنی داشتند سال ۴۵ یک معلم به روستای ما آمد و ایشان نزد آن معلم خواندن و نوشتن را یاد گرفت و آنقدر مهارت پیدا کرده بود در خواندن قران که به دیگران هم قرآن یاد میداد.
کد خبر: ۵۶۴۴۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶
پدر شهید «علی ابوالفضلی» تعریف میکند: گفت میخواهم جبهه بروم من گفتم: من میخواهم برایت مغازه بخرم در آن باش. گفت: «نه! ناموسم در خطر است.» راجع به ائمه گفت، از امام حسین (ع) گفت، گفتم تو از ائمه اطهار نگو، اینها یک نور خدایی هستند.
کد خبر: ۵۶۴۴۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۵
برادر شهید «حسین علی اصغرپور» تعریف میکند: حسینعلی عارف و عاشق وارستهای بود که شعلههای عشق در وجودش زبانه میکشید، سرانجام در این آتش سوخت و به لقای معبودش پر کشید.
کد خبر: ۵۶۴۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۴
«یک روز مانده بود به رفتنش. مرا پیش خود نشاند و توصیههایی به من کرد. مخصوصا در مورد پدر و مادرم زیاد سفارش کرد و از من خواست در نبودش مراقبشان باشم.» آنچه خواندید بخشی از خاطرات خواهر شهید است.
کد خبر: ۵۶۴۲۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۶
حسن برادر شهید «علی اصغر اسدی» تعریف میکند: سرم را با گوجه قرمز کردم و با باند بستم رفتم خانه. علی اصغر سر من را باند پیچی دید آمد کنارم نشست و سرم را بوسید گفت: بیا برویم دکتر. بعداً وقتی متوجه شد شوخی کردم خیلی خوشحال شد و گفت: «خدا را شکر که سالم هستی.»
کد خبر: ۵۶۳۶۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۳
رحیم برادر شهید «کریم اسدی مرمتی» تعریف میکند: بسیار معتقد و مذهبی بود. در شب عروسیش حتی اجازه کف زدن به اعضای خانواده نداد و نوار حاج صادق آهنگران را گذاشته بود.
کد خبر: ۵۶۳۵۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۱
معصومه اسکندری دختر شهید«عبدالعلی اسکندری خانقاهی» تعریف می کند: پدرم خیلی عاشق امام بود وقتی تصویر امام (ره) را در تلویزیون میدید صلوات میفرستاد ما هم به سمت تلویزیون میرفتیم آقا را میبوسیدیم.
کد خبر: ۵۶۳۴۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
پدر شهید «محمد ولی یونسی» تعریف میکند: من و او با هم به سنگرهای تصرف شده دشمن بعثی برای سرکشی میرفتیم ایشان اکثر فشنگهای رسام را جمع میکرد و شبها به طرف دشمن شلیک میکرد، عاشق فشنگ رسام بود.
کد خبر: ۵۶۳۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۸
مادر شهید انقلابی «مجتبی ارفعی زرندی» در خاطراتش میگوید: مراسم تشییع پیکری که برای مجتبی برپا شد بینظیر بود و تقریبا همه مردم شهر آمده بودند.
کد خبر: ۵۶۳۲۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۷
پدر شهید «عادل جعفری شبکلائی» تعریف میکند: علاقه شدیدی به امام داشت و آماده و گوش به فرامین او بود. به خاطر عشق و ارادتی که به امام و انقلاب داشت، بیشتر وقت خود را در پایگاه با بچههای بسیجی میگذراند.
کد خبر: ۵۶۲۹۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۰
همرزم شهید «غلامرضا جلالی» تعریف میکند: برای انهدام تانک که با سرعت به مواضع خودی نزدیک میشدند اقدام نمودند که با شلیک چند گلوله آرپی جی توسط تانکها دشمن شناسایی و ظاهراً با ۶ گلوله مستقیم دشمن مفقود الجسد شدند.
کد خبر: ۵۶۲۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۱۰
پدر شهید «مهدی پورهاشم کله بستی» تعریف میکند: نسبت به بدحجابی یا بیحجابی حساس بود. مخصوصا به مادر خود رعایت حجاب و شرکت در جلسات مذهبی و بسیج را توصیه میکرد.
کد خبر: ۵۶۲۸۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۰۸
همرزم شهید «مصطفی تیرگران» تعریف میکند: در هفت تپه که بودیم هنگام شب آقا مصطفی یک لیوان پر آب بر میداشت و آب را برای ساختن وضو نماز شب استفاده میکرد.
کد خبر: ۵۶۱۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
همرزم شهید «سیدجواد معصومی» تعریف میکند: شهید در مناطق جنگی که حضور پیدا میکرد، تحت هیچ شرایطی شوخی نمیکرد چون معتقد بود و احساس میکرد که امام زمان در جبهههاست و در حضور امام زمانمان نباید بیادبی کنیم.
کد خبر: ۵۶۱۱۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۱
خواهر شهید «سیدعباس موسوی لموکی» تعریف میکند: یک بار در بیمارستان مشهد بستری بودند که از ناحیه دست و پا تیر خورد و عملش کردند. پدر و مادر و برادرم برای دیدنش رفته بودند. او خواب بود. در عالم خواب با امام زمان (عج) صحبت میکرد. پدر رفت او را صدا کرد و بعد که بیدار شد گفت چرا من را صدا زدی، داشتم با امام زمان (عج) صحبت میکردم.
کد خبر: ۵۶۱۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸
فرزند شهید «علی خلیلی» تعریف میکند: همیشه میگفت حاضر است سرش را برای امام حسین بدهد که آخر هم جنازه ایشان بدون سر برگشت.
کد خبر: ۵۶۰۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۵