خواهر شهید بانقلانی در ذکر خاطره ای می گوید: می خواستم مهدی آن گونه که خواست خودش بود در شادترین روز زندگیمان که عروسی برادر بزرگم بود شرکت کند به همین خاطر به هر طریقی خواستیم با او تماس بگیریم و او را در جشن و شادی خودمان شریک کنیم اما متاسفانه امکان برقراری تماس نبود، غافل از اینکه برادرم مهدی همان شب به آرزویش رسیده بود. در ادامه این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۶۷۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
شهید «عوض عاشوری» فرزند حسنقلی، یکم فروردین 1340 در یک خانواده مذهبی در شهرستان خوی دیده به جهان گشود. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهههای جنگ حضور یافت و سرانجام در بیست و سوم فروردین سال 62 با سمت فرمانده گروهان در شرهانی توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، به درجه رفیع شهادت نائل آمد. آنچه میبینید عکسهایی از این شهید بزرگوار است که تقدیم شما مخاطبان عزیز میگردد.
کد خبر: ۵۶۷۴۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۳
خواهر شهید «سیدمصطفی حسینی» میگوید: یک روز به خانه برادرم که در قائمشهر زندگی میکند، میرفتیم که در ماشین یک لحظه چادرم از سرم افتاد. سیدمصطفی خیلی ناراحت شد و گفت: «مگر نگفتم حجاب خودتان را رعایت کنید.» من از این حرکت او خوشحال شدم و صورت او را بوسیدم. کلاً روی مساله حجاب تاکید زیادی داشت.
کد خبر: ۵۶۷۰۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۷
خواهر شهید «ابراهیم ترابی» میگوید: تازه اذان صبح گفته بود شهید آنقدر مقید بود که قبل از اذان بیدار شود و برای نماز خود را آماده میکرد.
کد خبر: ۵۶۷۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۵
مادر شهید «محمد احمدی آسوری» میگوید: پدرش گفت: چون تو سرباز بودی دیگر نباید به جبهه بروی اما پسرم در جواب گفت: من حسین زمانم را تنها نمیگذارم. عشق او به امام زیاد بود.
کد خبر: ۵۶۶۴۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۲
خواهر شهید «ناصر کریمی» میگوید: ایشان عاشق جبهههای جنگ بود زمانی که به مرخصی میآمد، بعد از گذشت چند روز می گفت دلم برای جبهه تنگ شده است.
کد خبر: ۵۶۶۰۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۵
شهید «محمدناصر اشتری» از عملیات رمضان چنین روایت می کند: در مرحله دوم عملیات رمضان موقعیتی پیش آمد که میبایست تغییر موضع میدادیم و از طرفی سنگری هم وجود نداشت و تانکهای دشمن نیز ما را کاملاً در دید خود داشتند.
کد خبر: ۵۶۵۸۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۸
شهید «محمدناصر اشتری» در فروردین ماه سال 1364 به شهادت رسید. روایت این شهید معزز از عملیات رمضان را در ادامه دنبال کنید.
کد خبر: ۵۶۵۸۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۸
مادرشهید «محمدمهدی دهقان طرزه» میگوید:وقتی او به جبهه رفت در وصیت نامه اش نوشت، چون شهادت از دامادی بهتر است، پس بهتر است شما آن ۵۰ تومن را به خاله بدهید. بعد از شهادت ایشان، وقتی لباس او را دیدم، در درون وسایلش دو عدد ۲۰ تومانی بود که خواهرم آنها را به همراه عکس شهید قاب کرد و بر دیوار نصب نمود.
کد خبر: ۵۶۵۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۶
پدر شهید «رجب برارپور» میگوید: اوقات فراغتش را با نقاشی کشیدن و در مساجد و مطالعه کتابهای مذهبی سپری میکرد. بزرگترین آرزویش شهادت در راه خدا بود.
کد خبر: ۵۶۵۵۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۸
مادر شهید «نظام علی اکبری» میگوید: در انجام واجبات مانند نماز و روزه و دعا و راز ونیاز بسیار مقید بودند و از محرمات دوری میکردند.
کد خبر: ۵۶۵۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۸
پدر شهید «امید پرکار سرخرودی» میگوید: به او گفتم اگر نمیتوانی در عملیات خوب شرکت کنی شرکت نکن و جای خود را به کس دیگر بده تا او بجنگد، جای دیگران را اشغال نکن و اگر عملیات رفتی با روحیه باش و خوب بجنگ و سرت را برای خدا هدیه بده و برو به سمت دشمن.
کد خبر: ۵۶۵۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۷
پدر شهید «سبحان جعفری جویباری» میگوید: در انجام واجبات و مستحبات پایبند بود. مرتب در نماز جمعه و جماعت حضور داشت. انس و علاقه شدیدی به قرائت قرآن داشت. دائماً قرآن تلاوت میکرد.
کد خبر: ۵۶۵۵۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۷
برادر شهید «علیرضا توکلی واسکس» میگوید: یک بچه اصفهانی بود با آفتابه رفته بود دستشویی، وقتی وارد شد دید چند افسر درجه دار عراقی داخل هستند و پشت به او هستند او با نوک آفتابه به پشت آنها زد انها فکر کردند نوک اسلحه است تسلیم شدند و او آنها را به خاک ریز بچهها آورد زمانی که بچهها این صحنه را دیدند همه از حرکت او که توانسته بود با آفتابه چندتا عراقی را اسیر کند خندیدند.
کد خبر: ۵۶۵۳۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳
پدر شهید «عبدالرضا جباری» میگوید: خیلی بچهی با محبتی بود و به همهی اعضای خانواده علاقهمند بود. به خانواده کمک میکرد. اصلاً اهل دعوا نبود و خواهر و برادرها اگر چیزی به او میگفتند آرام و مظلوم بود، بچه بود، اما رفتاری بزرگانه داشت.
کد خبر: ۵۶۵۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳
پدر شهید «محمد احمدی راد» میگوید: ما به ایشان گفتیم آموزش نظامی شما کم است، شما بمان و سال بعدش برو ایشان در جواب گفتند: اگر این جور حساب کنیم که جبههها خالی میماند، تنها دانش نظامی نیست آنچه که میتواند کار لشکر باشد، عشق است که در من وجود دارد و آن کمبودها را جبران میکند.
کد خبر: ۵۶۵۲۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
در خاطراتی از شهید ناصر اوجاقلو آمده است: او حتی حقوق ماهیانهاش را برای خودش خرج نمیکرد. همیشه در مادیات به کمترینها قانع بود و در امور معنوی از دیگران پیشی می گرفت. از خوراک و پوشاک، به حداقلها قناعت میکرد.
کد خبر: ۵۶۵۱۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰
برادر شهید «نظرعلی ریواز» میگوید: آرزوی شهادت داشت و به خانواده شهدا بسیار ارادت داشت و هر وقت شهیدی را میآوردند حتماً به تشیع جنازه شان میرفت.
کد خبر: ۵۶۵۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۸
دختر شهید «سیدهاشم باقر هاشمی» میگوید: در آخرین اعزامش که داشت میرفت به من و خواهرم گفت: مواظب باشید. نصیحت میکنم که هیچ وقت پای خود را از گلیم خود دراز نکنید. مواظب برادرتان باشید، چون من دیگر نیستم و این یادتان باشد. زمانی این حرفها را به یاد میآورید که من دیگر بین شما نیستم و ترکش و خمپاره به قلبم میخورد.
کد خبر: ۵۶۴۸۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
برادر شهید «سیدحسن ایزدهی» میگوید: کاملاً معلوم بود که فضای جبهه بر او تأثیر گذاشته است. خصوصاً در سنگرها حالتی از او میدیدم که پیدا بود یک حالت معنوی ماندگار در او ایجاد شد.
کد خبر: ۵۶۴۷۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۴