خاطرات - صفحه 71

آخرین اخبار:
خاطرات

دفتر خاطرات - تشکیل توپخانه

نوید شاهد: يك روز از «شفيع زاده» پرسيدم: چطور شد كه به فكر تشكيل توپخانه افتادي..

دفتر خاطرات - بيشتر از سهميه!

نوید شاهد: در آبادان آقا مهدی باکری مسوول خمپاره بودند و من دیده بان.

دفتر خاطرات - برادران آذربایجانی

نوید شاهد: دشمن، خرمشهر را تصرف كرده بود. در راس شوراي عالي دفاع،بنيصدر خائن حاكم بود و نيروي كمتري به منطقه آبادان اعزام ميشد. دشمن از جاده خرمشهر و رود كارون گذشته بود.

دفتر خاطرات - روزی سه گلوله

نوید شاهد: اول جنگ، وضع بسيار ناجور بود. «خرمشهر» سقوط كرده بود. «آبادان» 270 درجه در محاصره دشمن بود. تقريباً همه راههاي زميني «آبادان» بسته شده بود.

دفتر خاطرات - فرمانده گمنام

نوید شاهد: 15 سال قبل از شهادتش با او آشنا شدم، در منزل برادر مجيد كارپيشه، شفيعزاده بر اثر درگيري با خان ها از ناحيه بازو زخمي شده بود.

دفتر خاطرات - سپاه توحیدی

نوید شاهد: در 21 بهمن 1357 (هـ.ش) خود را به تهران رساند و شاهد طليعه حكومت اسلام و برچيده شدن نظام دو هزار و پانصد ساله ستمشاهي شد.

دفتر خاطرات - سرباز مسلح

نوید شاهد: سال 1357 (هـ.ش) بود و اوج انقلاب. امام دستور داده بودند كه سربازان پادگانها را ترك كنند. با چند نفر از بچههاي محله در مسجد محل گروهي را تشكيل داده بوديم، از خيابان جمهوري اسلامي (فعلي) ميگذشتم. هنوز به «داروخانه جالينوس» نرسيده بوديم كه به سرباز مسلحي برخورديم. او در كنار جيپ ارتشي نگهباني ميداد.

دفتر خاطرات - مظلوميت شهيد رضا چراغي

نوید شاهد: حاج همت مي گفت: در دو جا، خيلي دلم براي رضا سوخت.

پرواز (روایت ناب شهید همت از شهادت رضا چراغی )

رضا سه روز نخوابيده بود و عمليات را هدايت مي كرد. قانعش كردم كه آن شب را بخوابد و او هم خوابيد.

دفتر خاطرات - اولين ديدار

نوید شاهد: سال 1361 همراه كاروان امدادگران به جبهه اعزام شدم و آنجا با رضا آشنا شدم.

دفتر خاطرات - پيكر غرقه به خون شهيد چراغي

نوید شاهد: دشمن در ارتفاع 143پاتك سنگيني كرده بود. وقتي خود را به آن جا رساندم، در كمال تعجب ديدم كه شهيد چراغي به همراه شهيدان عباس كريمي و اكبر زجاجي در حال شليك آرپي جي ، خمپاره60 و تيراندازي هستند. حال و هواي عجيبي داشتند. اصلا نمي شد تشخيص داد كه اين يكي، شهيد چراغي فرمانده لشكر و آن يكي شهيد عباس كريمي مسئول اطلاعات عمليات لشكر است.
خاطره ای کوتاه و خواندنی از شهید چراغی

دفتر خاطرات - خيلي وقته نخوابيدم

نوید شاهد: حاج ابراهيم همت براي تشييع پيكر شهيد رضا چراغي نيامده بود اما در مراسم هفتمين روز، خودش را رساند. او مي گفت: به من خبر دادند كه رضا مجروح شده و در بهداري است.

دفتر خاطرات - بيت المال

وقتي او را به عنوان فرمانده لشكر معرفي كردند و خواست به سپاه منطقه 10 تهران برود و حكم رسمي فرماندهي اش را بگيرد...
سینه زنی برای امام حسین

شهید والامقام شهید قربانعلی ابک

خاطرات شهید والامقام قربانعلی ابک

هنوز نور وجودش را در زندگي ام احساس مي كنم

نوید شاهد: در طول زندگي كوتاهمان چيزهاي زيادي از او آموختم. يكي از اين چيزها، تواضع و فروتني اش بود. او با اينكه فرمانده لشكر بود، اما دوست نداشت در اين باره با من كه همسرش بودم، صحبت كند.
حاج حسين الله كرم، همرزم سردار شهيد رضا چراغي:

نحوه فرماندهي شهيد چراغي در مواقع بحراني

در عمليات مسلم ابن عقيل كه پاييز سال 61 در منطقه سومار انجام شد، حاج همت به عنوان فرمانده قرارگاه ظفر منصوب شد و شهيد چراغي فرماندهي تيپ محمد رسول الله (ص) را به عهده گرفت. در اين عمليات تيپ حضرت رسول الله (ص) حدود 300 گردان داشت كه هدايت آنها با شهيد چراغي بود. رضا بر اثر جراحات قبلي پايش در گچ بود و ناراحتي زيادي داشت، در حالي كه سرم به دستش وصل بود، از داخل آمبولانس هدايت عمليات را در شرايط بحراني انجام مي داد.
اصغر حاجي زاده، همرزم شهيد رضا چراغي:

آخرين نگاهش هنوز در يادم مانده است

نوید شاهد: شهيد چراغي هيچ وقت دنبال پست و مقام نبود. نوع رفتار شهيد چراغي با رزمنده ها مثل شهيدان همت و حاج احمد متوسليان بود. اين ها، هر چقدر مسئوليت هايشان بالاتر مي رفت، متواضع تر مي شدند. از نظر كار، شجاعت، رفتار و ... هر چه درباره اش بگويم، كم است. بعد از شهادتش، با معرفي خانواده شهيد ممقاني، با خانواده شهيد چراغي وصلت كردم و هميشه به اين موضوع افتخار مي كنم.
صفي الله چراغي، برادرشهيد چراغي:

اعتقاد خاصي به پايان راهش داشت

نوید شاهد: 40 روز قبل از شهادتش، عقد كرد. در اين مراسم چند تا عكس يادگاري گرفت. با لباس رسمي سپاه كه آرم روي سينه داشت، جلوي آينه ايستاد تا عكس ديگري از او بگيرم. او گفت: «اين عكس جان مي دهد براي حجله.» گفتم: ممكن است مادر بشنود وناراحت شود. گفت: اگر همه اين هايي كه دارم را رها كنم، شهادتم ارزش واقعي پيدا مي كند. عادي شهيد شدن كه چيزي نيست! او اعتقاد خاصي به پايان راهش داشت.
شهید روز

خاطره ای از شهید مرتضی خانمحمدی در کلام پدر

بنده به عنوان پدر دو شهيد در مورد مرتضي خانمحمدي چه بگويم که صداي خوب و قرآن خواندنش خاطره اي است بي نهايت...
سی و چهارمین سالروز شهادت

سردار شهید علیرضا نوری / خاطرات منتشر نشده

اختصاصی نوید شاهد از کرج: حرف هایی که می زد و رفتاری که از خود نشان می داد، همه از شکیبایی و استقامت امام (ره) نشأت می گرفت.
طراحی و تولید: ایران سامانه