خاطرات شهید - صفحه 78

خاطرات شهید
خاطرات مدافع حرم

خاطرات مدافع حرم سرگرد پاسدار شهید علی کنعانی

خاطرات مدافع حرم سرگرد پاسدار شهید علی کنعانی از زبان همسر شهید

سنگر چند منظوره/ شهید عباس شعبانی به روایت همرزم

حالا دیگر از سنگر ما به عنوان یک سنگر چند منظوره استفاده می کردند. چهل نفر به راحتی در آن، جا می گرفت و جلسات دعا و گزارش کار گرفتن فرمانده از نیروهایش در این سنگر انجام می شد .

خاطره ای از برادر شهید مسعود ملامعصومی

نوید شاهد یزد: شهید مسعود ملا معصومی. شهادت: سوم مرداد 67. فرزند حاج غلامحسین. به روایت برادر شهید:یك روز مسعود با موتور به زمین خورده بود و پایش بدجوری آسیب دیده بود.
شهید مهدی دباغ؛

به شفاعت شهدا امیدوار نباشید/ از شما بازخواست خواهیم کرد که با خون ما چه کردید

شهید مهدی دباغ که همزمان با سالروز میلاد حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود، در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است: به شفاعت شهدا امیدوار نباشید. شهید با کسی قوم و خویشی ندارد، اگر راه شهدا که همان راه اسلام است را ادامه دادید از ما هستید و گرنه خیر.

جذبه ایمان

روایت زیر شهید کشوری از زبان یکی از خواهران حوزه عملیه است. شهید کشوری از تیزپروازان نیروی هوایی ارتش است که خود به تنهایی سد و مانعی بزرگ برای نیروهای عراقی بود.

ماجرای اعزام شهید غلامی به جبهه/ سفر 14 ساعته زیر صندلی اتوبوس

مسئول اعزام نیرو که حالا فرمانده ی ما شده بود، او را دید و با چشمانی که از تعجب، گِرد شده بودند ، پرسید: تو چه جوری به اهواز آمدی؟! حسین گفت : زیر صندلی، پنهان شدم.
خاطراتی پیرامون شهید فریبرز منصوری؛

در اولین صفحه ی دفتر خاطراتش نوشته بود: هیچ مرگی بهتر از شهادت نیست

دوست داشت در کنار شهداء باشد . در اولین صفحه ی دفتر خاطراتش نوشته بود : هیچ مرگی بهتر از شهادت نیست .
خاطراتی از مهندس شهید فریدون کشتگر

خبر شهادتتش را به همرزمان و دوستانش داده بود

مهندس کسی بود که همچون سنگرسازان بي سنگر با وجود اينكه مسؤوليت پشتيباني جنگ و جهاد را بر عهده داشت اما خود پشت لودر مي نشست و براي رزمندگان اسلام خاكريز مي زد.
شهید عباس اسدی:

صدای حسین زمان را می شنوی...

شهید عباس اسدی در فرازی از وصیتنامه خود می‌نویسد: مادرم! بعد از شهادت برایم زیاد گریه نکن؛ زیرا من از علی‌اکبر امام حسین (علیه‌السلام) عزیزتر نیستم.

بالاترين پروازهاي جنگ

شهید شیرودی به خاطر داشتن مأموریت های زیاد پروازی یکی از بالاترین پروازهای جنگ را داشته است.
آری باز هم سخن از شهادت است

خاطراتی خواندنی شهید والامقام غلامعلی صبوحی از زبان مادرشان

زمانی که قرار بود علی به دنیا بیاید شبی خوابی دیدم که بعد از گفتن جریان شخصی به من گفت که فرزندت که بزرگ میشه از همه فرزندانت نیز عزیزتر خواهد شد و این باعث دلگرمی من میشد تا اینکه در تاریخ هفتم مرداد سال 1344 موقع اذان صبح دیده به جهان گشود از آن تاریخ به بعد، در طول 18 سالگی خود را برای تولدی بزرگتر از تولد اول آماده میکرد. برای هجرت از دنیا به سوی نور، برای تولدی از رحم دنیا به جهان آخرت

هدف؛ آزادسازی بزرگترین قله غرب

حاج شیخ جواد قاسم پور آرانی از روحانیون شهیدی است که در شانزده عملیات مهم از سوسنگرد تا فتح المبین و از بیت المقدس تا والفجر 3و 4 حضور فعال و خستگی ناپذیری داشته است.
برشی از عملیات کربلای4 در کلام سردار سلیمانی؛

خاطره تکان دهنده از سردار حاج قاسم سلیمانی

جوی خون از چولان‌ها به سمت رودخانه جاری شده بود؛ حداقل ۱۰ ـ ۱۵ نفر از بچه‌ها در نقطه‌ای که بودیم، شهید شدند؛ وقتی که گردان ۳۰۰ نفره از ابتدای پل دریاچه ماهی به طرف انتها می‌آمد، به ۲۰۰ نفر می‌رسید؛ آنها مجروح یا شهید می‌شدند و اطراف پل می‌ریختند.

مأمور ويژه

احمد کشوری و حمیدضا سهیلیان دو دوست قدیمی و حمیدرضا همکار پروازی احمد بود. روایتی که می خوانیم شهادت حمیدرضا سهیلیان و شنیدن خبر شهادت و حال احمد کشوری است.

مثل کارگر ساده/ شهید ابراهیم مقبلی

او همراه با کارگران دستها را بالا زد و مثل یک کارگر ساده در این امر اجتماعی مشارکت نمود تا اینکه جاده آماده شد.
به مناسبت روز معلم/

همراه با شهید مطهری در آیینه خاطرات/ بعد از مرگم مرا خواهید شناخت

استاد شهید مطهری بارها می‌فرمودند: اینها من را می‌کشند و بعد از مرگم مرا خواهید شناخت. بعد از من مردم به این خانه می‌آیند و دربارة من با شما صحبت می‌کنند. حتی در خواب به یکی از دوستانشان فرموده بودند: سی سال بعد مردم مرا می‌شناسند.
برای اولین بار مزه گلوله عراقی را نوش جان کردم

خطراتی زیبا از زبان جانباز70 درصد شهید محمدعلی سنبله کار

بعد با اینکه در جنگ گلوله ای نوش جان کردم به عنوان یک مرد جنگی با تجربه به منطقه برگشتم پس از عملیات غرب در سوسنگرد به دهلاویه رسیدیم
ميد در زمان زندگيش خيلي فرزند خوب و ساكتي بود

خاطراتی خواندنی از شهید والامقام حمید رضا عسگری از زبان مادرش

هيچوقت گله از زندگي نمي كرد و هر وقت مي گفتم حميدجان ازدواج كن گفت مادرجان اصلاً شما صحبت ازدواج را با من نكن چون من بايد تا جنگ باشد من هم در جبهه باشم اگر انشاالله برگشتم ازدواج مي كنم
بمناسبت هفته معلم:

آخرين وداع با مادر و خانواده/ خاطراتی از معلم شهيد علي‌ اصفهاني‌نژاد

شهيد علي‌ اصفهاني‌نژاد فومني‌ فرزند احمد به‌ سال‌ 1339 در شهر شهيد پرور فومن‌، چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. و سرانجام مدتي‌ از حضور سبز او در ميادين‌ نبرد نگذشته‌ بود كه‌ اين‌ رزمنده‌ جان‌ بركف،‌ در سي‌ و يكم‌ تير 1361 در عمليات‌ رمضان‌ براثر اصابت‌ تير در جبهه‌ي‌ شط‌‌العرب‌ به‌ درجه‌ رفيع ‌شهادت‌ نايل‌ گرديد و آسماني‌ شد. ستاد معراج‌ الشهداي اهواز، پيكر پاكش‌ را تحويل‌ بنياد شهيد شهرستان‌ فومن‌ داد و در نهايت‌، بعد از مراسم‌ تشييع‌ توسط‌ اهالي‌ فومن‌، در زادگاهش‌ به‌ خاك‌ سپرده‌شد

شهید وزوایی در آیینه خاطرات ناب

در عملیات بازی دراز یکی از عراقی ها گفت: که فرمانده شما کدام است. بچه ها خواستند که احتیاط کنند یک نفر را نشان دادند عراقی ها گفتند نه فرمانده شما این نیست او سوار اسب سفید بود و ما هرچه به او تیر زدیم کارگر نمی شد. ما او ار می خواهیم.
طراحی و تولید: ایران سامانه