نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
نوید شاهد - شهید "مسیح شکرپور" از شهدای دفاع مقدس است که نوزدهم خرداد 1364 در منطقه سردشت کردستان به درجه رفیع شهادت نایل آمد. نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت دلنوشته‌ای در وصف این شهید والامقام برای مخاطبان خود منتشر می‌کند.
کد خبر: ۴۸۱۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۹

شهید "منصور عامری سیاهوئی " از شهدای نیروی انتظامی شهرستان حاجی آباد است که در خردادماه 1367 دیده به جهان گشود. به مناسبت سالگرد تولد این شهید بزرگوار خاطره‌ای از زبان همکار ایشان نقل می‌شود که نشان از اخلاص و ایثار شهید در خدمت به نظام و شغلش دارد. در ادامه این خاطره را تقدیم حضورتان می کنیم.
کد خبر: ۴۸۰۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۸

پدر شهید "سیدعلی اصغر شنایی" می گوید: «مشغول خواندن کتاب خاطرات شهدا بودم. کنارم نشست و گفت: بابا! چه کار می کنی؟ گفتم: مشغول خواندن خاطرات شهدا هستم. گفت: بابا! می‌دانی حاج حسین خرازی چطور شهید شده؟ گفتم: کم و بیش. گفت: او در مناجات نماز شبش گفته...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۸۰۸۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۷

خاطره‌ای برگرفته از کتاب "جراحی در خاکریز"؛
دکتر "کرامت یوسفی" در کتاب خاطرات خود آورده است: «رفتیم پشت گونی‌هایی که چیده بودند، از لای درز گونی‌ها نگاه کردیم و دیدیم ای بابا! تک تیراندازهای عراقی کاملاً مقابلمان هستند.»
کد خبر: ۴۸۰۶۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲

شهید "جواد ترکی " یازدهم خرداد 1372 در روستای گرهون از توابع شهرستان بشاگرد هنگام درگیری با اشرار به شهادت رسيد. به مناسبت سالگرد شهادت ایشان خاطره ای از زبان مادر این شهید بزرگوار با عنوان "خادمی که به وصال رسید" برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۸۰۶۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱

همرزم شهید "محمد طایی" می‌گوید: صداي اذان که به گوش رسيد، مدتي به همان حال مانديم، کم کم دست‌هاي‌مان خسته شد، پارچه را به همکارم دادم و از اتاق بيرون آمدم. محمد به نماز ايستاده بود. بعد از آن همه عجله و شتاب، اينک به آرامي نماز مي خواند.
کد خبر: ۴۸۰۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۷

خاطرات شهید "محمد رضایی سرداری" از عملیات بیت المقدس؛
در خاطرات شهید "محمد رضایی سرداری" آمده است: تير و تركش خمپاره دشمن با فرياد الله اكبر رزمندگان در هم آمیخته و همه جا را پر كرده بود. تركشي به مهره هاي كمرم خورد و مرا قطع نخاع كرد. مثل جسمي بي روح روي زمين افتادم.
کد خبر: ۴۸۰۰۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۱

«هر وقت پدر از جبهه برمی گشت، از جان دادن و به شهادت رسیدن دوستانش می گفت. از نگرانی ها، دلواپسی ها و دلتنگی های اشخاص در هنگام مرگ، طوری سخن می گفت که انگار خودش را در آن حال و هوا می دید. از گریه کردن ها و حالات معنوی پدر می فهمیدم چقدر دل تنگ آن لحظه هاست.» آنچه خواندید به نقل از فرزند شهید "احمد لعله ای" است. نوید شاهد سمنان در سالروز تولد، مروری بر خاطرات این شهید گرانقدر داشته است که تقدیم حضور علاقمندان می شود.
کد خبر: ۴۸۰۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۱

همرزم شهید "سید حسن طاهری" نقل می کند:«از چادر به بیرون آمدم که صدای دعا، قرآن، ناله و گریه همراه با نوحه خواندنی سید حسن به گوشم رسید. جلوتر رفتم و چاله قبری دیدم که بچه ها داخل آن رفته و دعا و نماز می خوانند. صدای گرم و حزین سید حسن اشک خیلی ها را درآورده بود. بالاخره سید حسن شهید شد و در مراسم ختمش شرکت کردم...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۸۰۰۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۱

همسر شهید"رمضانعلی قصابی" می گوید:«بزرگترین آرزوی او شهادت بود. از امام خمینی (ره) خواسته بود که برای تعجیل در شهادتش دعا کند و پیراهن خود را جهت کفن به او هدیه کند و امام (ره) نیز پیراهن خود را به شهید هدیه نمود.» نوید شاهد سمنان به مناسبت شهادت شهید "رمضانعلی قصابی" در دو بخش خاطراتی از ایشان را برای علاقمندان منتشر می کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات از همسر این شهید والامقام جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۹۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۹

شهید "علی ژاله" با يك قبضه توپ 106 به شكار تانك ها می رفت. آنقدر گلوله شليك كرده بود كه در هر گوشه از بيابان، تانكي در حال سوختن ديده مي‌شد و از شدت انفجار تانك ‌ها، دشت سياه شده بود. با شكار هر تانك قوّت و نيروي رزمندگان دو چندان مي‌شد... با هم خاطراتی از این شهیدگرانقدر را می خوانیم.
کد خبر: ۴۷۹۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۹

همرزم شهید "حاجعلی بهزادی" می گوید: مدّتی که در کردستان بودیم، هر وقت برای پاکسازی روستاهای اشغال شده توسط دموکرات ها و کومله ها نیرو می خواستیم، اوّلین نفری که اعلام آمادگی می کرد، حاجعلی بهزادی بود.
کد خبر: ۴۷۹۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۸

زهرا توکلی خواهر شهید "ناصر توکلی" در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد اصفهان از دیدار برادرش پس از ۱۴ سال چشم انتظاری می‌گوید. شما را به خواندن خاطرات خواهر این شهید گرانقدر دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۷۹۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۷

خواهر شهید "احمد محمدی پای اندر" می‌گوید: بالاخره در یکی از روزهای سرد زمستان، پدر و مادرم را راضی کرد که به جبهه برود و سرانجام در چهارم اردیبهشت 1363 در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۷۹۷۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۷

برادر شهید "حاتم قلی زاده" نقل می کند:«ماه مبارک رمضان بود. بعداز ظهری یکی از بچه های پایگاه پانزده خرداد آمد دنبالم و گفت:بیا بریم پایگاه کارت دارند. بعد از سلام و احوال پرسی با مقدمه چینی رسیدند به اینکه حاتم، برادرم شهید شده است.من که تا خانه تو فکر این بودم که چه طور به مادرم خبر بدهم،شروع به مقدمه چینی کردم؛ اما نه! انگار به مادرم الهام شده بود...» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مروری بر خاطرات این شهید والامقام داشته است که تقدیم حضور علاقمندان می شود.
کد خبر: ۴۷۹۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۵

در سالهای اول انقلاب، منافقین جوی درست کرده بودند در هر شرایطی به پاسدارها حمله می کردند، اما شهید "نصرالله شیخ بهایی" با لباس سپاه در کوچه و خیابان می رفت و می گفت: «روحانی با لباس روحانی اش و پاسدار هم با لباس سپاهی اش باید در جامعه حضور داشته باشد.»
کد خبر: ۴۷۹۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۳

فرزند شهید "علی اکبر ثوری" می گوید:« با اینکه کلی سن و سال از من می گذرد، هنوز هم گاهی دلم می خواهد بابا بود و برایش ناز می کردم. یادم است هر وقت از مغازه می آمد، ما جلوی در می ایستادیم. او هم ما را بغل می کرد و می بوسید...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، مروری بر خاطرات این شهید گرانقدر داشته است که تقدیم حضور علاقمندان می شود.
کد خبر: ۴۷۹۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲

«هر روز داغش برایم تازه تر می شد و نمی توانستم شهادتش را بپذیرم. هر شب با گریه به خواب می رفتم. یک شب به خوابم آمد و با مهربانی گفت: مادرجان! این قدر بی تابی نکن! همراه من بیا تا جایم را به تو نشان بدهم. دستم را گرفت و با خودش برد...» آنچه خواندید به نقل از مادر شهید"محمدباقر پورغلامحسین ‏علی ‏آبادی" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۹۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۲

پدر شهید "محمد عربدرازی" نقل می کند:«حدود 12 سال از شهادتش گذشته بود که من دچار خونریزی معده شدم. حالم خیلی بد بود. یک روز خوابیده بودم که در خواب دیدم محمد با آقای سیدی به منزل آمدند. دستش را به گردنم انداخت و یکدیگر را بوسیدیم. گفت:شفاعتت را پیش خدا کردم. دستش را روی شکمم کشید و ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۹۳۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

«محمدمهدی شفازند» از رزمندگان لشکر ثارالله آخرین لحظات زندگی شهید «محمدرضا مرادی» را اینگونه روایت می کند: مرادی با چشم هاي ورم كرده و صورت پر از تاول شناخته نمي شد، به سختي نفس مي كشيد، كنار محمدرضا نشستم و در حالي كه اشك مجالم را گرفته بود، شاهد نفس کشيدن های دردناک او بودم.
کد خبر: ۴۷۹۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰