نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
صیاد دل‌ها/ در خاطرات شهید صیادشیرازی مطرح شد؛
شهید صیاد شیرازی در بیان خاطره‌ای به واکنش تامل‌برانگیز حضرت امام خمینی (ره) به توسل کردن به اهل بیت (ع) برای رفع موانع در عملیات طریق‌القدس پرداخته است.
کد خبر: ۴۷۷۵۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۰

شهید "ابوالفضل زادخیر رحمت" اهل خطه شمال کشور است. هفدهم فروردین 42 در بابل به دنیا آمد. در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. وی در نوزدهم فروردین 61 در خرمشهر به شهادت رسید. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مجموعه خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر کرده است که "سر ده روز بر می گردم" یکی از این خاطرات است. توجه شما را به مطالعه این خاطرات جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۷۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱

همرزم شهید "رحیم بلوچی" نقل می کند: «با رحیم سرباز بودیم. در لشگر 58 خدمت می کردیم. داشتند ما را از جنوب به غرب می بردند. رحیم به من گفت:حمید! من جنوب شهید می شم. با خودم فکر کردم که رحیم داره حرف های بی ربط می زنه. مدتی در غرب بودیم. بعد ما را به جنوب منطقه شرهانی آوردند. همدیگر را دیدیم. گفت:یادته بهت چی گفتم؟ آخرشه....» نوید شاهد سمنان توجه شما را به مطالعه ادامه این خاطره جلب می کند.
کد خبر: ۴۷۷۵۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱

در جریان شكل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی علما ی شیعه در سطوح و مراحل مختلف نقش مؤثری ایفا كرده اند. با دقت در عنوان انقلاب مردم ایران و صفت جدانشدنی آن، نقش و جایگاه علمای شیعه به خوبی آشكار می گردد.
کد خبر: ۴۷۷۴۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۳۰

برادر شهید "همت کاظم زاده" در بیان خاطره ای از شهید می گوید او دوست داشت من قاری یا مداح شوم. ادامه خاطره در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹

شهید «رضا دادبین» در کلام پدر شهید «احمد دانشی»؛
محمد دانشی پیرامون شهید «رضا دادبین» می گوید: آن روز كه جنازه ات را آوردند، گروه هاي هم سنت خود را بزرگتر از آنچه تصور مي كردند، دیدند. آنها با دیدن جنازه، همه ي درسهاي خود را خوانده تلقي كردند و فهمیدند كه فارغ التحصیلي در كلاس درس و كتاب و مدرسه نیست.
کد خبر: ۴۷۷۱۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۶

به مناسبت سالگرد شهادت حجت‌الاسلام «سیداحمدعلی نبوی‌چاشمی»؛ ویژه‌نامه این شهید والامقام برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۴۷۷۱۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۵

شهید «محمد علی ایران نژاد» در کلام همسر:
انگار خورشید هم به تماشا نشسته است تا این همه مهربانی را یکجا ببیند، پدری که با عشق فرزندش را بوسه باران می کند.
کد خبر: ۴۷۷۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۱

خاطراتی از آزاده ی شهید «محمّد عربزاده»؛
از طریق رادیو مصاحبه هایی را می شنیدم که در آنها افرادی به اسم اسیر، به جمهوری اسلامی اهانت می کردند. با خود می گفتم اینها اگر ایرانی بودند، حاضر نبودند به میهن اسلامی خود توهین کنند، تا اینکه خودم اسیر شدم و چنین مسئله ای را دیدم و باور کردم.
کد خبر: ۴۷۶۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۶

مادر شهید "ناصر توکلی"نقل می کند:«از خدا خواستم جایگاه و منزلت پسرم را به من نشان دهد. همان شب خواب دیدم به جایی رفته ام که درآنجا دو پیرمرد نورانی نیز حضور دارند. گفتند:دنبال چی می­ گردی؟ گفتم:دنبال بچه ام می ­گردم و پسرم را گم کرده ­ام. آنها گفتند:دنبال ما بیا! با ایشان رفتم. جنازه پسرم را داخل چیزی شبیه طلا پیچیدند.من و دخترم جنازه را بلند کردیم و پرسیدیم:«کجا ببریم؟». گفتند:«ریکان.» پیش پسر عمه ­اش که شهید شده­ بود. جنازه را سینه زنان به ریکان بردیم...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه ادامه این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۶۶۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۵

خاطراتی از شهید «محمدرضا کاظمی زاده»:
از کوچک ترین فرصتی استفاده می کرد که بچّه ها را تشویق کند برای جبهه رفتن. می آمد توی جمع و خطاب به یک نفر می گفت: «تو چرا اینجا نشستی؟ مگه نمیدونی سپاه محمّد داره میره جبهه؟ »
کد خبر: ۴۷۶۶۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۴

شنیده هایی از شهید"بشیر باقری"
همرزم شهید"بشیر باقری" نقل می کند: «خمپاره درست جايي منفجرشده بود كه او ايستاده بود. خواستيم از سنگر بيرون برويم كه بشير، خاك آلود و نا متعادل به سمت ما آمد.ترکش نخورده بود اما حال خوبی هم نداشت.بند اسلحه اش پاره شده بود و آن را دنبال خود می کشید.وارد سنگر ما که شد گفت:ديديد؟ به خدا خمپاره بين پاهام منفجرشد.به هوا بلندم كرد و به زمينم زد ولي تركش نخوردم.در همان موقع يك مرتبه دوشكاي عراقي شليك كرد.بشير قد راست کرد رو به عراقي ها ايستاد و فرياد زد:مگه نمي بينيد بشير اينجاست؟ با چه جراتي تيراندازي مي كنید...» نوید شاهد سمنان به مناسبت ولادت شهید"بشیر باقری" فرمانده گروهان کربلا خاطره ای از ایشان را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۶۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۶

خاطراتی پیرامون شهید «محمدتقی ابوسعیدی»:
محمد تقی با سر و روی خونی آمد توی ماشین. هر چند کتک خورده بود، اما خیلی خوشحال بود وسعی می کرد خوشحالی اش را در دفاع از امام نشان بدهد. خون صورتش را پاک می کرد و با لبخند می گفت: «نباید گذاشت حتی کوچک ترین بي ادبي ای به امام بشه.»
کد خبر: ۴۷۶۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۱

خاطراتی پیرامون شهید «ماشاءالله رشیدی»؛
برای شکستن محاصره از سوی عدّه ای از رزمندگان طرح های شتابزده و تاکتیک های عجولانه ای ارائه شد. اما آن روز، ماشاءالله به کمک چند نفر دیگر، زیر آتش شدید دشمن توانستند راه مناسبی برای شکستن حلقه ی محاصره پیدا کنند و همگی به سلامت عقب آمدند.
کد خبر: ۴۷۶۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸

«محبتش نسبت به پدر و مادرم غیر عادی بود. عاشقشان بود. از بیرون که می آمد، داد می زد:مامان کجایی؟ اگر صدای مادرم را نمی شنید، هراسان می دوید طرف آشپزخانه، وقتی پیدایش می کرد...» آنچه خواندید خاطراتی ست که خواهر شهید"مجید هاشمیان" از برادرش نقل کرده است.نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۶۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸

شهید "رضا قندالی" ششم آبان 43 در گرمسار به دنیا آمد. جوانی شوخ طبع و خندان بود. همرزمانش می گویند: خنده از لبانش نمی افتاد. وی در سال 66 در ماووت عراق شیمیایی شد و به شهادت رسید. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطراتی از شفا دادن تا شوخ طبعی های این شهید گرانقدر را به نقل از خانواده و همرزمانش برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۶۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۷

پیرامون شهید «نصرالله شیخ بهایی»؛
وضع آنجا از لحاظ مسایل شرعی قابل تحمل نبود؛ تذکر هم دادیم، فایده نداشت؛ بنابراین برگشتیم خانه. گفت: «حالا لازم بود برید جایی که معصیت و گناه بود؟» فکر می کردیم می خواهد به ما بزرگتری کند، اما بعداً فهمیدیم او از سر احساس تکلیف تذکر می دهد.
کد خبر: ۴۷۶۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۶

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
احمد گفت: درست است شما پاسدار هستيد، ولي من نمي توانم دين خود را به گردن ديگري بيندازم و به شما توصيه مي كنم هيچ وقت دين ديگري را به گردن نگيري.
کد خبر: ۴۷۶۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۴

خاطراتی پیرامون سردار شهید «علی اکبر بختیاری»؛
این برای ما عجیب نبود چرا که خیلی اوقات بچه های بسیجی در عملیاتها و یا هر جای جبهه بودند کفششان که خراب می شد، شهید بختیاری کفشهایش را به آنها می بخشید خود پابرهنه تردد می کرد.
کد خبر: ۴۷۶۱۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۳

ای خورشید در حال افول با آنکه زیبایی و طبیعت را محو تماشای خود قرار داده ای، ولی هرگز حوصله نگاه به تو را ندارم، زمان تو، آرامش خیال و استراحت است. زمان فارغ البالی از نارسایی ها و مشقات و تضادهاست.
کد خبر: ۴۷۶۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۴