خاطرات شهید - صفحه 42

آخرین اخبار:
خاطرات شهید
خاطرات آقای عباسعلی تیمورزاده، همرزم شهید کریم امراهی

شجاعتی توصیف ناپذیر داشت

شهید امراهی در هر مسئولیتی که می یافت، خدمات بي سابقه و رشادتهاي زیادی از خود نشان می داد که بیان آنها مشكل خاطرات آقای عباسعلی تیمورزاده، همرزم شهید کریم امراهیو دور از توصیف زبانی است.
خاطرات آقای اروج کاظمی، همرزم شهید

رشادت و دلاوری فرمانده شهید کریم امراهی

شهيد امراهي فرماندهی بسیار شجاع و دلیر بود و در تمامی عملیاتها خود پیشتر می رفت تا روحیه مضاعفی برای رزمندگان ایجاد کند که در اکثر عملیاتها نیز با تدابیرش پیروزی را مدیون او می شدیم.
خاطرات آقای علی کاشفی

فرمانده شهيد «كريم امراهي» به روایت دوست و همرزم

فرمايشات امام رحمت ا... چنان در او مؤثر واقع شده بود كه ايشان كار و زندگي‌اش را در مبارزه و فعاليت در پايگاه ها و نگهباني در خيابانها مي گذراند.
خاطرات همسر شهيد سيد جعفر طاهري

منزلی به نام صاحب الزمان خریده بود

شهيد سيد جعفر در نيمه شب نيز به تدريس قرآن براي تمام مردم مخصوصا جوانان مي پرداخت، منزلي خريده بود به نام صاحب الزمان، كه همه را به راه اسلام و ايمان بكشاند.

خاطرات شهید احمد دشتي خويدك از زبان پدر و مادرش

شهید احمد دشتي خويدك بيستم مرداد 1345، در روستاي كمال آباد از توابع شهرستان خاش به دنيا آمد. پدرش غلامعلي، كشاورزي مي‌كرد و مادرش خديجه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. كشاورز بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. پنجم خرداد 1365، با سمت تك‌تيرانداز در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. پيكر وي را در گلزار شهداي روستاي خويدك تابعه شهرستان يزد به خاك سپردند.
معرفی کتاب

یادهای یادگار/خاطراتی به نقل از همسر ، خانواده ، دوستان و همرزمان شهید حاج یادگار امیدی

شهید امیدی در طول جنگ تحمیلی بارها مجروح شد ولی هیچگاه یاس به خود راه نمی داد و با عزمی راسخ به سوی جبهه های نبرد رفت...
فرمانده بسيج عشايري منگور

خاطراتی شنیدنی از فرمانده شهيد «محمدامين احمدي»

مي گفت كه تنها آرزويش پاكسازي كردستان از لوث وجود ضدانقلاب است و جان خود را در اين راه فدا خواهد نمود.

شهیدی که چگونه بودن چگونه رفتن را دانست +عکس

شهید محمدابراهیم جعفري ندوشن ششم شهريور 1345، در روستاي شهيديه از توابع شهرستان ميبد به دنيا آمد. پدرش عباس، كشاورز بود و مادرش صغرا نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته تجربي بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. شانزدهم مرداد 1364، با سمت تك‌تيرانداز در هورالهويزه بر اثر اصابت تركش به سر و گردن، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است
خاطرات فرمانده بسيج عشايري منگور شهید «محمدامين احمدي»

لحظه ای از مبارزه نمي ايستاد

يك لحظه از مبارزه نمي ايستاد و روحية ‌او ضعيف نمي شد و اجازه نمي داد كه اسلحة آنها به زمين بيفتد و سنگر را خالي نمي كرد.
خاطراتی دیگر فرمانده شهيد «محمدامين احمدي»

ادامه دهنده راه سرخ شهدا باشید

شهادت براي مقام دنيائي نيست، بلكه براي كسب اجر خداوندي است و شهادت شهدا در روحيه خانواده ها تأثير بسزايي به جاي می گذارد، به طوري كه همه ادامه دهنده راه سرخ شهدا هستند.
خاطرات زهرا حسنلو خواهر شهيد

پيمان وفاداري با آرمانهاي شهيدان بست

روز مراسم عروسي، با عروس خانم با همان ماشيني كه عروس را مي آورد، به مزار شهدا رفتند و با او در كنار پيكر پاك شاهدان جاويد بستند.
روایتی خواندنی از آقای خسرو عرب همرزم گرامی شهید «مسعود غلامی» در سالروز شهادتش می خوانید؛

رویای صادقه که به واقعیت پیوست!

در طول راه حرف هایشان گل کرده بود و از هر دری با هم حرف می زدند . مسعود چیزی سر زبانش بود که می خواست بگوید و هر بار معلوم برای چه حرفش را می خورد . بالاخره حرف سر زبان آمد و گفت : منصور ! دیشب خوابی دیدم که حال و هوای عجیبی داشت . از صبح یک جور دیگر هستم . منصور لبخندی زد و گفت : خیر باشد . بگو ببینم چه دیده ای؟

به خواندن زيارت عاشورا و نماز شب سفارش مي كرد/خاطرت شهید محمدعلی بابازاده از زبان خواهرش+عکس

شهید محمدعلی بابازاده سعيدي پنجم آذر 1342، در شهرستان آبادان به دنيا آمد. پدرش محمدرضا، خواربارفروش بود و مادرش ربابه نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته برق بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و هشتم بهمن 1360، با سمت تك‌تيرانداز در شوش بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي محله بشنيغان تابعه شهرستان ميبد واقع است.

شهید حسنعلی آقایی از زبان دوستان

از جمله صفات بارز ايشان كم گويي و خوب گويي ايشان بود . بطوريكه بعد از شهادت ايشان معلوم گرديد كه چندين بار زخمي شد و حتی به اسارت درآمد وآزاد شد .

خاطرات خودنوشت شهید «محمد سعید کشمیری»/ از حوزه علمیه تا جبهه های جنوب

امروز 19 اسفند 1363عراق با موشک و هواپیما شهرهای اصفهان، نهاوند، اندیمشک و ... را بمباران کرد، رفتیم صبحگاه امروز من و برادر شرافت شهریار بودیم جارو کردن اتاق با من بود.
خاطرات خانواده شهید

کردستان باید آزاد شود

روحش برای شرکت در حملات جنوب پرمی زد ولی می گفت تا کردستان آزاد نشده و طمع عدالت را نچشیده از کردستان نخواهم رفت.
خاطرات همرزمان فرمانده شهید حسنلو (1)

دانشگاه من جبهه است

مي گفت: دانشگاه من جبهه است وبايد من در جبهه باشم چون اسلام خون مي خواهد تا ريشه او محكم و خود نيز سرافراز باشد.
فرمانده گردان جندا... پيرانشهر

خاطراتی شنیدنی از فرمانده شهيد «ابوالفضل حسنلو»

می گفت به زودی کردستان را از زیر یوغ اهریمنان دوست نما آزاد خواهیم کرد و آنگاه نوبت آزادی کربلا و سپس قدس است که با همت و یاری جوانمردان اسلام پیروزی نزدیک است.
خاطرات آقاي علي رنجبر حقيقي

سردار شهيد رحمان آصفي به روایت همرزم

....... در اين هنگام از خواب پريدم. يعني هر چه گفته بود در خواب ديده بود.
خاطراتی پیرامون شهيد حسين نادري؛

اسیر عراقی، معاون فرمانده جوان شد!

اسير عراقي آن قـدر تحت تأثير رفتار و اخلاق حسين قرار گرفته بود که وقتي حسين پشت قبضه ي 82 مي نشست، مي‌رفت و بـرايش مهمات مي آورد و با دست خودش مي گذاشت توي قبضه .
طراحی و تولید: ایران سامانه