نماد اخلاق و فداکاری؛ مردی که ستون خانهمان بود
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محمدرضا صدقی» دهم خرداد ۱۳۳۰ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش غلامحسین و مادرش سمین نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. کارمند اداره کشاورزی بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم مهرماه ۱۳۵۹ در دارخوین به شهادت رسید. تا کنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.

نماد اخلاق و فداکاری
اخلاق و رفتار پسندیده داشت. در کارهای خانه همیشه با خوش اخلاقی و مهربانی به من کمک میکرد. به من و فرزندانم احترام زیادی میگذاشت. در رفع مشکلات خانه خیلی کوشا بود. در برخورد با پدر و مادرش بسیار مهربان و دلسوز بود. به برادرانش نیز کمک میکرد؛ طوری که او دو برادرش را برای اینکه بتوانند در تهران مشغول کار شوند، برای مدت دو سال در خانه خودمان اسکان داد و به آنها کمک فراوان کرد تا بتوانند زندگی خود را اداره کنند.
(به نقل از همسر شهید)
ماجرای اسارت
چهاردهم مهرماه، محمدرضا به همراه همکارانش با اتوبوس راهی جنوب کشور و مناطق مورد تهاجم دشمن شد. اتوبوس نزدیکی سه راه دارخوین رسید. ناگهان سربازان ارتش دشمن در میان جاده ایستاده، اتوبوس را متوقف کرده و همه سرنشینان و محمدرضا را از اتوبوس پیاده کردند. تنها یکی از سرنشینان توانست از درِ قسمت عقب اتوبوس قبل از توقف پیاده شده و بگریزد.
پس از سالها اسارت راننده اتوبوس به خاک کشور بازگشت و گفت: «محمدرضا و همکاران را پس از مدتی به اردوگاه دیگری منتقل کردند و پس از آن هیچ خبری از آنها به دست نیاوردیم.»
(به نقل از همسر شهید)
نمای قبر
محمدرضا اهل عبادت و نماز و این چیزها بود. خیلی ایثارگر بود. نسبت به پدر و مادرش هم خیلی خوب بود. پدرش زمانی که زنده بود به من میگفت: «اگر محمدرضا بود، من هیچ کاری با این سه تای دیگه نداشتم.»
مادر شهید هروقت مرا میدید، به من میگفت: «آقا اسماعیل! چی شده؟ خبری از محمدرضای من نشد؟»
از سر شب تا خود صبح گریه میکرد و عاقبت هم بهخاطر محمدرضا دق کرد و فوت شد.
بعد از رفتن محمدرضا دختر پنج سالهاش هم بهخاطر نبودن محمدرضا خیلی بیقراری میکرد.
چون پیکر محمدرضا برنگشت، ما درخواست کردیم که یک قبر نمادین برای شهید در روستای بق کنار مزار شهدا بنا کنند. لباس شهید را دفن کردیم.
مردم هر شب جمعه آنجا میروند؛ زیارت میکنند و فاتحه میخوانند.
(به نقل از دوست شهید، اسماعیل هاتفی)
انتهای متن/