آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۰۲۵۴
۱۳:۰۶

۱۴۰۴/۰۶/۲۵

شکایت نزد امام زمان(عج) از ترک نماز و خمس

همسر برادر شهید «محمدرضا خیرالدین» نقل می‌کند: «گفت: اگه نماز نخونین و خمس ندین، اون دنیا نزد امام زمان شکایت‌تون رو خواهم کرد.»


به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید عبدالرضا خیرالدین» سوم اردیبهشت ۱۳۴۵ در روستای امیرآباد از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش محمدصادق و مادرش معصومه نام داشت. دانش‏‌آموز دوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم شهریور ۱۳۶۴ در خندق عراق بر اثر اصابت ترکش به پهلو و شکم، شهید شد. پیکرش را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.

شکایت نزد امام زمان(عج) از ترک نماز و خمس

صدایش در گوشم می‌پیچد

هنوز صدای دعا خواندنش در گوشم می‌پیچد.

وقتی همراه او می‌رفتم، دعای فرج را می‌خواند و یا قرآن را از حفظ تلاوت می‌کرد.

(به نقل از برادر شهید، محمدرضا خیرالدین)

با پیکرش وداع کردم

در منطقه بودم. می‌خواستم به اهواز بروم تا ببینم بچه‌های گرمسار از خط برگشته‌اند یا نه. مرخصی گرفتم و راهی اهواز شدم.

دلم می‌خواست زودتر از یک آشنا پرس‌و‌جو کنم و خبری از عبدالرضا بگیرم. پیش آقای امیدیان رفتم. گفت: «برادرت و پرویز قدیری مجروح شدن و گرمسار بستریان.»

دلم پر می‌زد برای گرمسار، جایی که عبدالرضا در آنجا بود. می‌خواستم هرچه زودتر از حالش باخبر شوم. نگران بودم. آقای مداح که او هم بعد‌ها شهید شد، آمد پیشم و گفت: «مرخصیات جور شده، می‌تونی بری.»

بلیت قطار گرفتم و راهی گرمسار شدم. وقتی به خانه رسیدم، دیدم همه فامیل جمع‌اند. دیر رسیده بودم. با پیکر پاک برادرم خداحافظی کردم.

(به نقل از برادر شهید، محمدرضا خیرالدین)

شکایت نزد امام زمان(عج)

عبدالرضا در وصیت‌‎نامه‌اش به برپا داشتن نماز و دادن خمس سفارش کرد و گفت: «اگه نماز نخونین و خمس ندین، اون دنیا نزد امام زمان شکایت‌تون رو خواهم کرد.» 

پدرش هم در مسائل مربوط به خمس و زکات حساس بود. روزی طویله گاو‌ها خراب شد، طوری که کسی فکر نمی‌کرد حتی یک گاو هم زنده مانده باشد. وقتی به پدر شهید گفتند که همه گاوهایتان مرده‌اند، گفت: «چنین چیزی امکان نداره اتفاق بیفته، گاو‌های من زنده‌‎اند، چون خمس و زکات‌شون رو دادم. نباید به عقیده‌ام شک کنم.»

با اینکه خرابی زیادی به بار آمده بود، ولی گاو‌ها زنده ماندند.

(به نقل از همسر برادر شهید)

دعوت به صبر

مادرم صبر زیادی داشت. بعد از شهادت عبدالرضا، دیگران را هم به آرامش دعوت می‌کرد. خدا به او استقامت زیادی داده بود. فکر نمی‌کردیم مادر این‌گونه باشد.

(به نقل از برادر شهید، محمدرضا خیرالدین)

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه