سيدالاسرا!
چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: ساعت 11 شب يكي از مسوولان ايثارگران نيروي هوايي لباس پرواز و پوتين خلباني براي من آورد و گفت: فردا درجه ات را از دست مقام معظم رهبري دريافت خواهي كرد.شب تا ساعت 2 بعد از نيمه شب بيدار بودم....
ساعت 11 شب يكي از مسوولان ايثارگران نيروي هوايي لباس پرواز و پوتين خلباني براي من آورد و گفت: فردا درجه ات را از دست مقام معظم رهبري دريافت خواهي كرد.
شب تا ساعت 2 بعد از نيمه شب بيدار بودم. ساعت 7 صبح پس از صبحانه، همراه دژبان ارتش به طرف بيت رهبري حركت كرديم. پس از بازرسي در محل مخصوصي كه براي آزادگان در نظر گرفته بودند نشستم.
ساعت 9 صبح بود كه رهبري تشريف آوردند. همه از جاي خود بلند شديم و شعار داديم. ايشان فرمودند بنشينيم. سپس امير نجفي گزارشي از چگونگي نحوه آزادي آزادگان را دادند و در مورد قدمت اسارت من و اين كه تا آن لحظه، طولاني ترين زمان اسارت را داشتم پيشنهاد كردند كه مقام معظم رهبري مرا به عنوان « سيدالاسرا » مفتخر كنند.
مقام رهبري هم با تبسم و تكان دادن سر تائيد فرمودند.
در پايان امير نجفي از رهبري خواستند با دس تهاي مباركشان درجات ما را اعطا كنند. من بلند شدم و خبردار در مقابل ايشان ايستادم. شخصي در حالي كه سيني در دست داشت و درجات اميري من روي آن بود جلو آمد. مقام معظم رهبري با دست مباركشان درجه مرا نصب كردند. لحظات بسيار خوب و شيريني بود. اصلا نمي توانستم باور كنم كه تا ديروز اسير دست دشمن بودم و كمترين اهميتي به من نمي دادند و حالا با شخص اول مملكت و ولي امرمسلمانان جهان ديدار مي كنم.
در آن لحظه اين انديشه پاك قرآني به يادم آمد كه؛ عزت و ذلت نزد خدا است. هر كه را بخواهد عزيز و گرامي مي دارد و هر كه را بخواهد خوار و ذليل مي كند.
راوي: سرلشگر خلبان، حسين لشگري
منبع: ماندگاران ، حسن شكيب زاده ،نشر شاهد ،1390.
انتهاي پيام/ب
نظر شما