خاطرات شهدا - صفحه 153

خاطرات شهدا

کتاب صوتی پیغام ماهی ها، سرگذشت جنگ‌های نامتقارن حاج حسین همدانی /قسمت 19

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.

کتاب صوتی پیغام ماهی ها، سرگذشت جنگ‌های نامتقارن حاج حسین همدانی /قسمت 18

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.

کتاب صوتی پیغام ماهی ها، سرگذشت جنگ‌های نامتقارن حاج حسین همدانی /قسمت 16

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.

کتاب صوتی پیغام ماهی ها، سرگذشت جنگ‌های نامتقارن حاج حسین همدانی /قسمت 13

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.

کتاب صوتی پیغام ماهی ها، سرگذشت جنگ‌های نامتقارن حاج حسین همدانی /قسمت 12

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
شهدای ترور استان گلستان

«شهید یوسف علی ستوده»، امروز دو نفر از بهترین یاران امام خمینی به دست منافقین ترور شد

وقتی یوسفعلی را ترور کردند. قنبر علی سرو صدا کرد که او را هم ترور کردند و در یک زمان هر دو برادرم را از ما گرفتند و به شهادت رساندند

کتاب صوتی پیغام ماهی ها، سرگذشت جنگ‌های نامتقارن حاج حسین همدانی /قسمت 11

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
شهدای ترور گلستان

خاطرات طلبه «شهید سید کریم شهید حسینی»

آن زمان در روستا زندگی می کردیم. خانه ما چوبی بود. شب ها وقتی برای نماز شب بیدار می شد به صورتی قدم بر می داشت تا ما صدای پایش را نشنویم. و مزاحم کسی نمی شد.
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی

این عروس را از شهید هاشمی گرفتم

همان روز وقتی که رفتم خانه، خانمم گفت: راستی شنیدم که در خانواده شهید حمید هاشمی یک دختر خوبی هست که می شود برادر زاده شهید. برویم خواستگاری. رفتیم و این وصلت سر گرفت. همیشه گفته ام که من این عروس را از شهید هاشمی گرفتم.
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی

راضیم مانند شمعی بسوزم تا از روشنایی ام بچه ها محفلشان و جلسات دعایشان برقرار باشد

گفت: بچه ها هر کدام از ما شهید شد، بعد از شهادت، دوستان دور هم جمع بشوید و ما را فراموش نکنید و به یاد همدیگر باشید. روی این مطلب خیلی تأکید می کرد. انگار می دانست که خودش رفتنی است. می گفت من راضی هستم همانند شمعی بسوزم و آب شوم تا از روشنایی ام بچه ها محفلشان و جلسات دعایشان برقرار باشد و به یاد ما باشند.
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی

بالاخره سن بچه های انجمن اسلامی به حد قانونی هجده سال رسید

پس از گذشتن چند روز از سیزده بدر برگشتیم. اما منتظر بودیم فرصتی پیدا شود و ما هم به جبهه برویم. بالاخره سن بچه های انجمن اسلامی به حد قانونی هجده سال رسید و در سال ۱۳۶۳ اولین اعزام بچه های دبیرستان شکل گرفت.
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی

کارهایی می کرد که ما رغبتی به آنها نداشتیم

همه ی مراسم کفن و دفن و نماز میت و ... را انجام می دهد. حتی غسلش را هم خودش انجام می دهد و دفنش می کند. حمید اهل این طور کارها بود که هیچ کدام از ما هیچ رغبتی به این کارها نداشتیم.
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی

یکی قابلمه دستش بود، یکی تشت آب، یکی تفنگ

یک تفنگ ام یک، با سه عدد فشنگ مشقی داشتیم که سپاه به ما داده بود برای نگهبانی و ایست و بازرسی. وقتی که فهمیدیم همگی خوابیده اند همه با هم شروع کردیم! یکی قابلمه دستش بود، یکی تشت آب، یکی تفنگ و ..
خاطرات شهدا: سردار شهید حمید هاشمی

هیچ سفری مانند آن سفر نشد

سفر زیارتی که با حمید رفتیم همراه با بار عاطفی، معنوی و احساسی بود و با وجود اینکه بعدها بسیار به سفر زیارتی رفتم، اما هیچ کدام مانند آن سفر نشد.
خاطراتی از شهید رضا کاتبی

وجدان بیدار

هنگامی که رضا به مرخصی آمده بود شب موقع خواب رسید و روی زمین خوابید. من به او گفتم مادرجان رضا چرا روی زمین خوابیدی، گفت: مادر دوستان من در جبهه روی خاک و سنگ می خوابند اگر من در اینجا روی تشک با راحتی بخوابم در پیش آنها شرمنده می‌شوم پس بهتر است این جا هم روی زمین بخوابم تا وقتی که به جبهه رفتم وجدانم ناراحت نباشد و آنجا هم بتوانم به راحتی بخوابم.
شهدای ترور استان گلستان

برگی از خاطرات شهید « نعمت الله رحمان نژاد»، با رژیم شاهنشاهی مخالفت می کرد

منتظر بهانه ای بودند تا ضربه خود را بر او وارد کنند. اما ایشان همچنان به مبارزات خود ادامه دادند
شهدای تروز استان گلستان

خاطرات جانباز شهید «علی اصغر قبادی»

خیلی دوست داشت آن دمپایی را بخرد ولی به علت داشتن یک پا، لنگه دیگر دمپایی بی استفاده می ماند
روایتی از همرزم شهید «شمس الله سنارا» را در سالروز شهادتش می خوانید؛

روایتی از عملیات والفجر هشت

عملیات شروع شده بود و آتش از آسمان و زمین می بارید. سید مهدی به اتفاق بی سیم چی از این طرف به آن طرف می دوید و همه جا را زیر نظر داشت. آنها طبق نقشه پیش می رفتند تا این که در منطقه عملیاتی فاو به رودخانه رسیدند.
شهدای ترور استان گلستان

«شهید محمد آقایی نژاد»؛ شهید شدن خیلی راحت است، آدم قبلش مثل پروانه می شود

هنگامی که لباس احرام پوشیدهم یک پروانه بر روی دستم نشست. تا پایان احرام دستم را تکان ندادم و آن پروانه نیز مدت زیادی بر روی دستم نشست و من به یاد پسرم به او نگاه می کردم و گویا او را می دیدم
خاطراتی از شهید محسن احمدزاده

بیت المال

رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم. گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟. گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
طراحی و تولید: ایران سامانه