خاطرات - صفحه 77

آخرین اخبار:
خاطرات

فقط مجید عملیات را به عهده گرفت

نوید شاهد: سال 57كسي جرأت نمي كرد علناً كاري انجام دهد وشهر شهيد پرور بهبهان منتظر حوادث جالبي بود. بچه هاي مذهبي از هرچيزي براي كنترل مجالس عزاداري و سخنراني و شتم غيره استفاده مي كردند وزمينه سازي مي كردن

ساده و بی تکلف بود

نوید شاهد: در آن روزها كه سردار فرمانده لشكر فجر بود طرحي داد كه لشكر سپاه و ارتش به اتفاق هم اما نه به صورت ادغام كار كنند. ازاينرو لشكرهاي فجر 77 خراسان در كنار همديگر به انجام وظيفه رزمي و دفاعي خود پرداختند.

می گفت عملیات فقط برای رضای خدا باشد

نوید شاهد: هنوز عمليات باشكوه طريق المقدس آغاز نشده بودكه ديدم دكتر مجيد بقايي در گوشه اي براي تني چند از برادران سخن مي گويد در آن زمان سن وسال زيادي نداشتم. كنجكاو شدم تا صحبتهاي او را بشنوم.

از لحاظ ورزش و نظم رقیب نداشت

نوید شاهد: يادم مي آيد يكبار در قرارگاه خاتم بعد از جلسات طولاني كه با برادران ارتش داشتيم ،به خواب رفتم. اواسط شب، ساعت حدود (5/2 الي3) احساس سرو صدايي كردم و برخاستم و ديدم كه قامت بلند مجيد با دستان بزرگ و پر توانش به سوي خداست واورا ذكر مي كند

بسیار منظم بود

نوید شاهد: هرگاه مهياي وضوگرفتن بود در مي يافتم كه وقت اذان است وچون نماز اول وقت را به جا مي آورد اغلب اوقات هنوز اذان صبح به پايان نرسيده بود نمازش را خوانده بود.

مجید شجاع بود

نوید شاهد: در زمان ستم شاهي وزمان اختناق ايشان (مجيد) فعاليت هايي مي كردندكه كمتركسي جرأت داشت انجام بدهد مثلاً حمله به بعضي محل ها وانتشارونشر بعضي اوراق مربوطه به امام و ردو بدل كردن نوارصوت امام (رض) و در زمان تظاهرات مردمي مجيد شور وحال بخصوصي داشت

مرد نیاز و نماز بود

نوید شاهد: يك روز همراه آقا مجيد از قرارگاه كربلا به سمت بهبهان در حركت بوديم.آن روزها (زمستان61) سردارشهيد بقايي فرماندهي قواي يكم كربلا رابه عهده داشت

استعداد و نبوغ بالایی در طراحی نظامی داشت

نوید شاهد: نشستيم وبعد از بحثها وچون وچراها نوشتيم كه از چهار محور به عراقيها حمله مي كنيم واز هرمحور 20نفر وهمه را از پادر مي آوريم و اسير مي كنيم. ديگر از ماچه مي خواهند؟ اين طرح مكتوب.

من فرزند شهيدم،روى پدرنديدم

نوید شاهد: خيلى دلش مى خواست كه تنها فرزندش را قبل از شهادت ببيند و براى ديدن و بوييدنش لحظه شمارى مى كرد.

ماجرای شرکت شهید ابراهیم هادی در ۱۷ شهریور ۵۷

نوید شاهد: صبح روز هفدهم، رفتم دنبال ابراهیم و با موتور رفتیم به جلسه مذهبی اطراف میدان ژاله ( شهدا )...

کمک به غواصان

نوید شاهد: شهید طوسی هر وقت به پایگاه شهید بهشتی می آمد به تک تک بچه های واحد اطلاعات- عملیات سری می زد و اگر مشکل و کاری داشتند برای آنها انجام می داد. به قدری با بچه ها رابطه اش خوب بود که همه شیفته اخلاق او شده بودند.

مردی همیشه در صحنه نبرد

نوید شاهد: دوران قبل از انقلاب «حاج اكبر حسيني» ، «سيد مصطفي سجادي» و «شهيد محمد حسن قاسمي طوسي» از جمله پيروان سرسخت امام خميني (ره) بودند. آنها نوارها و اطلاعيه هاي امام را توسط «شهيد مصطفي رضايي» كه در همسايگي ما بودند می گرفتند و درروستای طوسکلا و روستاهای اطراف پخش مي کردند

ساده زیست و مردمی

نوید شاهد: یک روز سرد زمستان قرار بود ماشینی از محمات و تعدادی نیروی رزمنده از سردشت به اهواز منتقل شود. شهید طوسی هم به سردشت آمده بود تا نیروها را خودش به اهواز منتقل کند.

مردی خستگی ناپذیر

نوید شاهد: زمانی که سردار طوسی فرمانده عملیات ساری بود هر روز صبح ساعت 5 به محل کار می آمد و تا نیمه های شب کار می کرد. ایشان مردی خستگی ناپذیر بود.

جنگل های آمل

نوید شاهد: سردار طوسی قبل از شروع جنگ در واحد اطلاعات- عملیات ساری مشغول فعالیت بود. ایشان در سرنگونی منافقین در جنگل های آمل زحمات زیادی را کشید. شهید طوسی با چوپانان در جنگل رابطه دوستی برقرار کرده بود تا از طریق آنها منافقین را شناسایی کند.

عملیات والفجر 8

نوید شاهد: دو شب قبل از عملیات والفجر 8 همه بچه های لشگر در کنار اروند رود نشسته و مراسم نوحه خوانی و دعا برگزار کرده بودند. وقتی به آنجا رسیدم، دیدم شهید طوسی در کنار غواص ها نشسته است و دعا می خواند.

فرمانده با تدبیر و شجاع

نوید شاهد: زمانی كه به جبهه اعزام شده بودم به عنوان فرمانده گردان بودم. یک روز فرماندهان گردان را دعوت كردند تا براي آنها از جنگ و عملیات ها بگويند.

آموزش قرآن

نوید شاهد: بنده بیش از 14 سال افتخار تعليم قرآن را داشتم. يكي از شاگردانم شهيد طوسي بود. ایشان فردي درس خوان و وظيفه شناس بود. در دوران نوجواني هميشه موقع ظهر وضو مي گرفت و نماز می خواند وی اذان هم مي گفت.

تبسم همیشگی

نوید شاهد: اواخر عمليات كربلاي پنج در كانال خط منتظر كم شدن آتش دشمن بودم تا بتوانم با نيروهائي كه در اختيار داشتم اجساد شهدا را جمع آوري كنم در همين حين ناگهان در كنار خود سردار شهيد محمد حسن طوسي را ديدم با اسلحه كلاش تاشو ايستاده

معنویت جبهه

نوید شاهد: زماني كه مراسم عروسي من مي خواست انجام بگيرد شب عروسي ، شهيد طوسي گفت: عروسي خود را بر هم بزن. من در جواب گفتم : حدود 100 نفر از دوستان و اقوام را دعوت كرده ام جواب مهمانان را چه بگويم؟!
طراحی و تولید: ایران سامانه