خاطرات شهید - صفحه 63

آخرین اخبار:
خاطرات شهید
خاطرات پدر شهید

پدر شهید احمدی از حضور شهید در جبهه ها می گوید

حسین در روز ششم فروردین ماه سال 1345 در بوشهر متولّد شد. سال 1351 آموختن علم را آغاز نمود.ی در عملیات والفجر 8 براثر استنشاق گازهای شیمیایی به مدت یک ماه به بستر بیماری افتاد.احمدی سرانجام در شامگاه یازدهم شهریورماه سال 1365 از اسکله الامیه به اوج آسمان پر کشید. عملیات کربلای 3 آخرین رزم او در مصاف با باطل بود و حسین در سن 20 سالگی به حق پیوست. پیکر پاکش را در گلزار شهدای بوشهر به خاک سپردند.
خاطرات

با شهادتم می خواهم به معشوقم برسم

شهید حمید انبارکی در تاریخ 1350/6/31 در روستای انبارک تنگستان چشم به جهان گشود و در دامن پدر و مادری با تقوا پرورش یافت.او دوران ابتدایی را به خوبی در روستا به پایان رسانید و جهت ادامه تحصیل وارد مدرسه ی راهنمایی شورکی گردید و پس از گذراندن نیمه سال تحصیلی قصد رفتن به جبهه را نمود.س از رفتن از مرخصی از مارد عازم جبهه مجنون می گردد و در مورخه 1367/3/29 در جزیره ی مجنون نامه ای برای عمویش جواد می فرستد که من در حال حاضر در جزیره مجنون در سنگر کمین هستم.در مورخه1367/4/9 خبر شهادت نامبرده را به خانواده اش اعلام نمودند.
شهید عباس سعدالله

توصیه شهید عباس سعدالله به پدرش / وقتی کار برای خدا باشد...

بابا! مگه تو برای مردم کار می‌کنی؟ وقتی برای خداست. بذار هر کی هر چی می‌خواد بگه

زندگی نامه کامل و وصایای سردار شهید حسین غنیمت پور

عروسم جنگ است، حجله ام سنگر، تير و تركش ها نقل و نبات عروسي ام
معرفی کتاب

کتاب «چراغ راه»؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید «مهدی باقریان»

کتاب «چراغ راه»؛ به قلم حسن جلالی و سکینه صرفی، زندگی‌نامه و خاطرات شهید «مهدی باقریان» است.
خاطرات جانباز قربانعلی خواجه مظفری از شهادت دو پسرش

وداع تلخ جانباز حاج قربانعلی با دو پسرش ابراهیم و حسن خواجه مظفری

به پيشاني‌اش، جايي كه تير قناسه آن‌را رنگين كرده بود، خیره شد و در دل گفت:«بازم سرت رو حنا كردي!».
خاطراتی از شهید والامقام غلام رضا سالار

سفارش شهید به نماز اول وقت

اون نمازش رو سر وقت نمی‌خونه، دیگه نمی‌خوام باهاش دوست باشم

سعادت خواندن نماز شب پس از شهادت همسر/ شهید غلامحسين آقاملايي

من تصمیم گرفتم هرشب نمازشب را همان طور که شهید خواسته بخوانم ودیگر ترک نکردم و این سعادتی بود که بعد ازشهادت غلامحسین بخاطر او نصیبم شد.
سالروز ولادت/خاطرات

خاطره ای خواندنی از مادر شهیداکبر کشاورز کندوانی

سه سال پیش آمدند به من گفتند که اکبر مفقود شده است وجسدش را پیدا نکرده اندوبه من هیچ مدرکی از پسرم نداده اند ومن نمی توانم ومن نمی توانم قبول کنم که او شهید شده است وهر لحظه منتظر آمدنش هستم.یک شب به خوابم آمد ...

مرگ خورشید هویزه

شهید سید حسین علم الهدی و یارانش در شانزدهم دی ماه 1359 در حالی حماسه هویزه را رقم زدند، در محاصره دشمن به شهادت رسید. خاطره ای کوتاه از این شهید بزرگوار را با هم مرور می کنیم.
سالروز ولادت/خاطرات/مصاحبه تلفنی

گفتگوی نوید شاهد با مادر شهید داود منصوری درسالروز تولد شهید

امروز شانزدهم دی 1396 می باشد، یک روز وباز هم یک شهید وروز تولدی دیگر که مرا بر آن داشت تا مصاحبه ای تلفنی با مادر شهید داود منصوری داشته باشم ...

شهید غلام رضا شمس الدینی سعید به روایت مادر شهید

شهید چشمانش شیمیایی شده بود و در بیمارستان بستری بودند، ولی به ما چیزی نگفته بودند، می ترسیدند که نا راحت شویم.
شهید نعمت الله زیاری

روحیه ایثار و فداکاری در سیره شهید نعمت الله زیاری

نعمت مثل اولاد آنها هر کاری که داشتند، برایشان انجام می داد

خاطرات شهید کاظم رستگار؛ جامه سبز شقايق

حاج كاظم از آن روزها چنين مي‌گويد: براي اجراي فرمان امام (ره)، من هم مثل ديگران به پادگان وليعصر (عج) رفتم و ثبت‌نام كردم، بعد هم آموزش نظامي‌...

مروری بر زندگی نامه روحانی شهید «علی هوشمندی»

در سال 62 براي ادامه تحصيل وارد حوزۀ علميه اصفهان شد تا به كسب علوم ديني و معارف اسلامي بپردازد و سرانجام در عمليات كربلاي 4 در جزيره ام الرصاص شربت شهادت را نوشيد.
شهید قدرت الله زرگریان

خاطراتی از شهید قدرت الله زرگریان / برای حفظ قرآن هدیه می گرفتیم

جایزه تو رو هم بعد از حفظ کردن بهت می دم
روایتی کوتاه از شهید محسن وزوایی

با دست مسير را به من نشان داد

در عمليات فتح المبين راوي تيپ 27 محمد رسول الله(ص) در قرارگاه تاكتيکي تيپ بودم. در شب دوم عمليات قرار بود شهيد محسن وزوايي فرمانده گردان حبيب بن مظاهر تيپ 27 وارد عمل شود.

خاطراتی از غواص شهید «حسن رجبعلی پور»

تابستان سال 56همه فکر می کردیم می رود کلاس شنا در حالیکه ایشان در گردان غواص لشکر ثارالله (گردان 408) عضو شده بود، وظیفه ی او استفاده از آر پی جی و انهدام تانک بود.
نویسنده: یار محمد عرب عامری

خاطرات شهيد ذبيح‌الله عامري و شهيد محمدرضا معينيان در «تا کوی نیکنامی»

خداي اونها هم بزرگه! من بايد به خاطر دفاع از اسلام و دينم جبهه برم!
مروری بر زندگی نامه و وصایای سردار شهید زین العابدین علی

منافقان و دنياپرستان اين را بدانند...

جبهه و جنگ چنان وي را عاشق كرده بود كه او حتي راضي نمي شد تركش ها را از بدنش جدا كرده و انگشتان شكسته خود را درمان كند
طراحی و تولید: ایران سامانه