خاطرات شهید - صفحه 60

آخرین اخبار:
خاطرات شهید
در سالروز شهادت شهيد اسماعيل باشتني

زندگی نامه و وصیت نامه شهيد اسماعيل باشتني

آخر امیدم آن است که مرا حلال نموده و عفوم نمائید . به امید پیروزی حق بر باطل . والسلام علی من التبع الهدی.
شهید محمد شریفی

خاطراتی از شهید محمد شریفی / خلوتی برای دعا و نیایش

یک روز به سنگرش سر زدم. دیدم کتاب دعا و قرآنش در یک گوشه سنگر است. بعد از آن متوجه شدم که برای نماز شب و مناجات، شب ها به اون جا می رفته
نویسنده علی رضا عالمی

«دفتر عشق»؛ یادمان طلبه شهید محمد خونجگری و بسیجی شهید احمد خونجگری

رمضان سال 1363 ، مدتی را در پایگاه مقاومت بسیج شهر کلاته خیج به تنهایی به سر می برد چند روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود ؛ و به علت دوری مسافت بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر شاهرود و این پایگاه تدارکات ، امکانات غذایی به پایگاه برده نشده بود و شهید شیخ محمد چند روز با نان های خشکی که از قبل مانده بود ، روزه گرفت و به کسی هم اظهار نکرد تا این که خود برادران بسیج محل به این قضیه پی بردند و موضوع را با سپاه شهر جهت آوردن غذا و تدارکات در میان گذاشتند که شهید محمد می فرمود : « آن چند روز ، روزه هایش ساده و بی تکلف بوده است . »
قسمت نخست خاطرات شهید «موسی شرفیه»

اهمیت نماز جماعت از دیدگاه شهید «شرفیه»

گفت:«طولش ندین! وقت نماز گذشت. بیاین نماز رو به جماعت بخونیم. بعد بحث می کنیم. اصلاً یک کار می شه کرد. هر کس قرائت نمازش صحیح تر بود، همه به اون اقتدا کنیم!».

خاطرات شهید کاظم رستگار؛ مثل همه بسيجي‌ ها

شهید کاظم رستگارفرمانده لشکر10 حضرت سیدالشهدا(ع) در بیست و پنجم اسفند ماه 1363 در منطقه هورالهویزه در عملیات بدر به همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) در حال شناسایی منطقه به شهادت رسید.
داستانهای هزار و یک شب با خوبان خدا

رزمنده ای که مامور رصد شبکه های تلویزیونی عراق بود

آقا بهرخ ما را به درون محل کارش برد که ناگهان متوجه شدم این رفیق ما برای خودش برو بیایی دارد و کارش هم خیلی مهم است.آقا بهرخ ما را به محل کار اصلیش برد.داخل سوله محلی بود که سه تا از شبکه های عراق داشتند برنامه های خودشان را پخش می کردند...
خاطراتی پیرامون شهید فضل‌الله شمس‌الديني؛

اگر نام دخترم را زینب بگذارم شهید می شوم!

فضل الله گفت: اگر نام دخترم را زینب بگذارم شهید می شوم. مادرش ناراحت شد و گفت : پس نمی خواهم زینب بگذاری ولی او گفت: حالا که مادرش دوست دارد نامش را زینب بگذار.
شهید محمدرضا عاشور

خاطراتی از حماسه غواص شهید محمدرضا عاشور

انگار اصلا فرو رفتن سنگ و تيغ را درون زخم‌هايش احساس نمي‌کرد. دوساعت سينه خيز رفت تا اين‌که بالاخره آمبولانسي پر از مجروح مي‌خواست حرکت کند. برادر اکبري آخرين مجروح را داخل ماشين گذاشت. يکي از بچه‌ها چشمش به رضا افتاد. لباسش گل آلود و خوني بود. زير بغلش را گرفت. «معطل من نشين! بقيه رو برسونين.»
سردار شهید ابوالفضل مهرابی

زندگی نامه کامل و وصایای سردار شهید ابوالفضل مهرابی

هميشه با وضو بود. موقع خوابيدن آخرين آيه سوره كهف را مي خواند قلب را پاك مي كند » : مي گفت او اولين نفري بودكه در سالن نماز خانه حضور مي يافت. پانزده دقيقه قبل از اذان كارها را رها و شروع به تلاوت قرآن مي كرد
در سالروز شهادت شهيد غلامعلي دوستي

متن کامل وصیت نامه شهيد غلامعلي دوستي

دوم فروردین 1341، در روستای جرخشک کلاته‌منار از توابع شهرستان مشهد به دنیا آمد. پدرش نوروزعلی، معمار بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند
اهمیت به نماز و تغییر در رفتار و اخلاق شهید محمد شرفیه

تأثیر دوستان بر اخلاق و رفتار شهید از زبان مادر معظم شهید محمد شرفیه

با رفتنش به بسیج و نزدیک شدن به سن تکلیف دیگر نمازش ترک نمی شد. به مسجد می رفت و نماز را به جماعت می خواند. یکی از اتاق های خانه را هم مخصوص خودش کرده بود. درس می خواند و گاهی هم تنهایی خلوت می کرد. این اواخر نماز شب هم می خواند.
دهم بهمن ماه را با خاطره ای از «شهید» آغاز می کنیم

خاطرات خود نوشت «شهید حسین علی محمدی»؛ به مناسبت سالروز شهادت منتشر شد

امروز بیست و یکم فروردین 1365 هم اكنون در ادوات و در پيش خمپاره اندازه ها هستم پاتك هاي دشمن همچنان بر روي ارتفاع سه پستانك و بابا هادي ادامه دارد. وستانم مشغول شليك خمپاره 82 هستند در يك لحظه صداي مهيب مرا به خود آورد و به همراه آن صداي فريادي بلند شد بله سه تن از دوستانم در ابتدا بر اثر منفجر شدن گلوله در داخل قبضه 82 مجروح شدن ما آنها را سريعاْ ...
شهید والامقام مسعود شحنه

«میوه های بهشتی» خاطراتی از شهید مسعود شحنه

چند تا سیب انداختن توی بشکه آب تا وقتی من می‌رم آب بیارم وسوسه بشم و اونا رو بخورم اما نخوردم
سردار شهید علی یار شول به روایت مادر؛

با تولد علی یار، زندگیمان متحول شد/ به جای اسباب بازی، قرآن خرید

علی یار با بقيه‌ي بچه‌هايم فرق داشت. نه مثل آن‌ها بي‌تابي و بي‌قراري مي‌كرد، نه مريض مي‌شد، نه بي‌خواب و ناآرام بود. اصلاً وقتي علي يار به دنيا آمد، زندگي ما از اين رو به آن رو شد. وضعمان بهتر شد.
در سالروز شهادت شهيد محمد يوسفي رهني

متن کامل وصیت نامه شهيد محمد يوسفي رهني

وصيت نام هاي شهداء بگيريد و آنان را بخوانيد وبه آن عمل كنيد ونگذاريد كه خون آنان پيمال شود كه آنان در روز آخرت جلوي شما را خواهند گرفت شما مشغول خون شهيدان هستيد

کشور، متعلق به همه است/ شهید علی ثمره علی محمدی

کشوری که ما در آن زندگی می کنیم، متعلق به همه است. همه در برابر حفظ و نگهداری آن مسئولند و این، وظیفه ی یک قشر خاص از افراد جامعه نیست.

امدادهای امام زمان در جبهه از لسان شهید اسماعيل بيات شهبازي + دستخط شهید

در اين جا بگويم كه خاطرات براي نوشتن زياد است ولي من توان آن را ندارم و ديگر اينكه شايد تمام سطح زمين را بتوان نوشت كم باشد ...
در سالروز شهادت شهيد احمد محمدآبادي

گذری برخاطرات شهيد احمد محمدآبادي + عکس

یکی از عوامل مهم پیروزی انقلاب اسلامی و تداوم آن وحدت کلمه می باشد
شهید والامقام مجید شحنه

تاثیر لقمه حلال از زبان مادر شهید مجید شحنه

گفتم:«خدایا! بچه هام کوچکن و نمی تونن کاری برای انقلاب کنن، کمک کن اینا که با نام حلال و زحمت کشیده بزرگ شدن در این راه قدم بردارن!».
به مناسبت سالگرد عروج عاشقانه جانباز شهید حاج علی شکر الهی

خاطراتی از جانباز شهید علی شکر الهی / هیچ چیزی مانع تلاش و موفقیت او نشد!

جانبازیش باعث نشد تلاشش رو از دست بده ، در زمینه های کار و تحصیل و... خلاصه هر کاری که وارد میشد موفق بود . ساعت ها روی ویلچر می نشست ، برای حرکت دادن ویلچر از کسی کمک نمیخواست! می گفت نمی خوام کسی به خاطر من اذیت بشه.
طراحی و تولید: ایران سامانه