خاطرات شهید - صفحه 49

آخرین اخبار:
خاطرات شهید

زندگی نامه فرمانده‏ گردان ذوالفقار تيپ ويژه‏ شهدا

رضا ابوطالب زاده سرابى ـ فرزند محمّد ـ در تاريخ بيست و ششم خرداد ماه سال 1341 در شهرستان مشهد به دنيا آمد به علّت تولّدش در روز تولّد امام رضا(ع) نامش را رضا گذاشتند.
گذری بر زندگینامه سردار شهید حسن علی رباطی

بعد از شهادت حضورش را در زندگی ام حس می کنم

زمانيكه دفتر رياست جمهوري را منفجر كردند و ايشان از موضوع با خبر شد با صداي بلند فريادي زد، مثل اينكه از صد نفر كتك خورده باشد، من گفتم: چه شده است؟ گفت: بابا، رجايي و باهنر به شهادت رسيدند.
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
خاطرات خانم كبري اسماعيلي

یاد و خاطرات مادر شهيد غلامعلي عظيمي

فکر می کنم خداوند برای من پسری مانند او نیافریده بود. ا و یکی و یکدانه مادر بود که به فرمایشات امام راحل لبیک گفت.

مروری بر زندگی و خاطرات شهید علیرضا بردبار + تصاویر

شهید علیرضا بردبار در بیست و سوم اسفند ماه 1365 در شمالی ترین قسمت خوزستان به شهادت رسید.
معرفی کتاب "

شهیدی که در عشق خدا سوخت/ توصیف آیت الله جوادی آملی از شهید تورجی زاده

«یازهرا» توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی تالیف شده و توسط نشر امینان224 صفحه و 3000 نسخه منتشر شده است.
شهید قدرت الله فرزانه پور

تلاش برای ساخت مسجد و حسینیه در خاطرات شهید قدرت الله فرزانه پور

می‌دانستم که هر وقت می‌رود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. می‌رفت آجر جا به جا می‌کرد و کمک می‌کرد.
زندگی نامه سردار شهید محمد رضا یوسفیان

هیئت‌ فقط‌ جای‌ عزا نیست‌ / برگزاری مجلس عروسی محمد رضا در هیئت

بعدازظهر بیست‌ و هشتم‌ خرداد ماه‌ بود که‌ تنها به‌ خانه‌ی‌ ما در کامیاران‌آمد. خانواده‌اش‌ به‌ فیض‌آباد رفته‌ بودند. نورانیت‌ عجیبی‌ در چهره‌اش‌ پیدابود در لباس‌ پلنگی‌ که‌ پوشیده‌ بود بسیار زیبا و جذاب‌ به‌ نظر می‌رسید.
خاطره حاج ناصر صفرزاده

روایتی شنیدنی از همرزم شهيد سردار اسدالله خسروزاده

در اولين برخورد؛ اخلاص عمل، نور تقوا، صداقت برخورد و پاكي باطن و هوشياري و دقت نظر كم نظيری را در او مشاهده كردم.
روایتی خواندنی از همسر گرامی « شهید مصطفی صدرزاده » برگرفته از کتاب «سیدابراهیم» را در ادامه می خوانید؛

بعد از شهادت!

یک بار که قرار بود کسی را برای انجام کاری قانع کند. وقتی از او در مورد آن کار پرسیدم؛ گفت: «هر چه می گویم قبول نمی کند.» گفتم: «پس حالا چه کار می کنی؟» گفت: «دیگر سپردم به بابا! خودش انجام می دهد!» و من از این حرفش فهمیدم که شهادت آقا مصطفی کاملاً برایش هضم شده است...
فرماندهی واحد عملیات سپاه

فرمانده شهید مهدی امینی به روایت همسر

شهيد اميني در پنهان داشتن نيكي ها و عبادات خود بر هر چيز ديگر حريص تر بود.

نماز شب را به پا داريد زيرا در اين نماز شب است كه چيزهايي دستگير انسان مي شود

شهید یحیی مصلحي نهم ارديبهشت 1341، در روستاي شهيديه از توابع شهرستان ميبد به دنيا آمد. پدرش حسن، كشاورز بود و مادرش حاجي بي بي نام داشت. در سطح يك حوزه علميه درس مي‌خواند. طلبه بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و ششم ارديبهشت 1360، با سمت فرمانده دسته در آبادان بر اثر اصابت تركش به سينه، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
روایتی خواندنی از مادر گرامی شهید «مجید عبادی» به مناسبت سالروز شهادتش منتشر شد

جبهه مدرسه ماست...

آن شب مدتها نشسته بود و برای پدر و مادر از جنگ و جبهه می گفت . مادر تعریف هایش را که می شنید یاد دورانی قبل از انقلاب می افتاد که مجید با اینکه سنش کم بود در همه تظاهرات ها شرکت می کرد . با پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی که دیگر آرام و قرار نداشت و با اینکه هنوز سنش برای رفتن به جنگ و حضور در جبهه کم بود...

تاملی بر زندگی نامه و خاطرات شهید محمد لعل منصوری

شهید محمد لعل صباغیان در روز یکم بهمن سال 1344 در شهرستان اسفراین در خانواده ای که از نظر اقتصادی ضعیف و از راه کشاورزی و دهقانی امرار معاش میکردند به دنیا آمد او چهارمین فرزند خانواده بود . دوران ابتدایی را در مدرسه 22بهمن و دوران راهنمائی را در مدرسه شهید مطهری فعلی خواند.
خاطرات قائم مقام فرمانده سپاه اشنويه

فرمانده شهید یوسف ولی نژاد به روایت همرزمان شهید

در پاكسازي اشنويه از لوث وجود ضدانقلاب و اشرار به عنوان فرمانده عمليات در اشنويه خدمت می کرد و سپس با حفظ سمت به عنوان قائم مقام سپاه اشنويه در آن منطقه محروم ادامه خدمت داد.
خاطرات اباذر حسنی از قائم مقام فرمانده سپاه اشنويه

صوت/ فرمانده شهید ولی نژاد به روایت همرزم شهید

تشنه شهادت بود و روحيه شهادت طلبي در اعماق وجودش موج مي زد. صبر و بردباري يوسف وصف ناپذير است، او در عمليات ها چنان صبورانه و شجاعانه عمل مي كرد كه گويي وعده ديدار داشت.
خاطره نرگس سلطان بيگي (فرزند شهید) به روایت از مادر

آخرین ماموریت/ خاطره ای به روایت فرزند شهید

مردی شجاع و دلاور که باگشت زنی های دائمی خود و با کنترل و رسیدگی، تمام منطقه را از وجود اشرار امن کرده بود.

برگی از دفتر خاطرات شهید شهید سيد مجتبي ميركمالي

گفتم برای درمان به تهران می روی؟ گفت نه به جبهه می روم گفتم با این زخم؟ گفت به من احتیاج دارند، که با همان رفتن بود که شهید شده بود و لبخند بر لبش بود.
خاطراتی پیرامون شهید ابراهیم هندوزاده؛

شناسایی خطرناک در محور «ممد خشن»

از آن طرف هم نيروهاي خودي شروع به تير اندازي کردند، از هر دو طرف به سوي ما تيراندازي مي شد. به زحمت خودمان را نزديك خط رسانيدم و با فرياد و سر و صدا بچه‌ها را متوجه كرديم.
شهدای رمضان

فرمانده گردان قائم «محمود قلندری» به روایت همرزم شهید

او فرشته بی‌پر بود در میان انسانها، یعنی بهشت حق او بود، جز بهشت چیزی نمی‌تواند ارزش خون‌بهای محمودها باشد.
طراحی و تولید: ایران سامانه