خاطرات شهید - صفحه 47

آخرین اخبار:
خاطرات شهید
خاطرات پاسدار شهید

شهید محمد درستی به روایت پدر

پیام پدر شهید: با تمام توان و با نثار جانشان از انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام امت، خمینی بت شکن پاسداری و راه شهیدان گلگون کفن را ادامه دهند.
ترسیم زیبای یک صحنه جنگی در نامه خواندنی شهید احمدجعفرنژاد؛

تعداد زیادی ازمزدوران آمریکایی را کشتیم

خاطرات ناب از شهید والامقام احمدجعفرنژاد به قلم خود شهید ارسالی برای برادرشان
شهید تیر ماه;

زندگینامه و خاطرات شهید یوسف موسوی نسب

شهید عزیز سید یوسف موسوی نسب فرزند سید محمد در تاریخ ۱۳۴۸/۰۶/۰۵ در یک خانواده مذهبی در منطقه گماران دیده به جهان گشود.تحصیلات خود را تا سال اول راهنمایی ادامه داد سپس عازم جبهه گردید سرانجام در تاریخ ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ در جزیره مجنون شربت گوارا شهادت را نوشید.
خاطرات;

خاطرات شهید از زبان خواهرزاده‌اش

شهید فضل الله حیاتی فرزند کهزاد در سال ۱۳۴۷ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهرستان گناوه دیده به جهان گشود.به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت و در تاریخ ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ در جزیره مجنون مفقود گردید.
شهید تیرماه;

شوق به جبهه رفتن

شهید والا مقام عزیز بیژنی فرزند محمد باقر در تاریخ ۱۳۴۹/۹/۱۰ در یک خانواده مذهبی در روستای چاهبردی به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روانه میدان های جنگ حق علیه باطل شد. در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۴ در جزیره مجنون به اسارت در آمده و در زندانهای رژیم بعثی عراقی به علت بیماری به شهادت رسید
خاطرات;

خاطراتی از خانواده شهید حسن قدرتیان

شهيد «حسن قدرتيان» در تاريخ هشتم آبان ماه سال 1337 ه.ش در خانواده اي پاك و به تمام معني مذهبي، پا به عرصه ي وجود گذاشت.او در تمام تظاهرات و راهپيمايي هايي كه عليه طاغوت ستم شاهي برگزار مي شد، فعالانه شركت داشت. با اين كه متولدين سال 1337 ه.ش را از خدمت سربازي معاف كرده بودند، شهيد حسن قدرتيان داوطلبانه خواستار خدمت مقدّس سربازي شدسرانجام در حين انجام مأموريت خطيرش بود كه در منطقه ي جزيره ي «مجنون» در تاريخ 67/4/4 جاويدالاثر شد
شهدای نوجوان

خاطراتی تلخ و شیرین از شهيد «رسول رسولي»

با اینكه از سن و سال كمي برخوردار بود از لحاظ دين و ديانت ممتاز بود و هميشه نماز خودش را سر وقت مي خواند.
خاطرات تنی چند از همرزمان شهید والامقام احمدجعفرنژاد

چهار روایت ناب درباره شهید والامقام احمدجعفرنژاد

مسابقه بود بین کدام یکی لیاقت این رو داریم که به شهادت برسیم
خاطرات آقای علی اوسط غفاریان

شهید خلیل حضرتی به روایت دوست و همکار

همکاران اصرار می کردند شما که جانباز شده اید، دیگر شرکت نکنید، امداد به وجود شما نیاز دارد اما ایشان قبول نکردند.

خاطراتی از شهید «ایوب توانایی»/ تو نمی دانی شهادت چیست

ایوب می گفت: تو نمی دانی شهادت چیست، اگر انسان شهید بشود می تواند 40نفر را شفاعت کند، البته اگر شهید بشود نه اینکه اسمش شهید باشد، خدا می داند که عقیده و ایده اش چه بوده و برای چه آمده و برای چه کشته شده است .
شهید «حیدرعلی اوپرزوارم»

شهدا اینطور از بیت‌المال مراقبت می کردند: کاش دستم می شکست اما بادگیر نه !

در آموزش بودیم ،(حیدر ) در حال بالا رفتن از نردبان بود که ناگهان پایش لغزید و به زمین افتاد ، به سرعت بالای سرش رفتم و گفتم چه شد ؟ نگاهش به بادگیرش که سوراخ شده بود افتاد و گفت (( حاظر بودم دستم می شکست ولی بادگیر بیت المال سوراخ نمی شد))

خاطرات خواندنی از همرزم و پسر عموی شهید علی ظفری

واحدهای عملیاتی ما با هم فرق می کرد ، من در واحد تخریب بودم و ایشان آر پی جی زن در گردان بودند بعد از عملیات جویای حال ایشان شدم گفتند مجروح شده است . نگران بودم از واحدهای تعاون و انتقال مجروح جستجو کردم متجه انتقال وی به عقب شدم در بیمارستان صحرایی و اندیمشک فقط اسم و وظعیت مجرووحیت از ایشان بود تا اینکه پس از چند روز و به بهانه پیدا کردن ایشان مرخصی گرفتم متوجه شدم در بیمارستان شاهرود بستری است

خاطراتی از شهيد «حسين نادري»/ اين جا را با خون شهدا گرفته‌ايم

حسین با ناراحتي برمي گشت عقب، چند قدم بر مي داشت، نگاهي به پشت سرش مي انداخت و به پهناي صورت اشک مي ريخت .« ما اين جا را با خون شهدا گرفته‌ايم ، به اين راحـتي نبايد از دست بدهـيم .»
روایتی خواندنی از برادر گرامی «شهید» در سالروز شهادتش منتشر شد؛

خاطراتی از «شهید ابوالفضل اسماعیلی ابوالخیری»/ هيچ چيز نتوانست مانع راهش شود

هميشه به فكر نجات مستضعفين و دستهای پينه زده ای بودی كه شب و روز زحمت می كشيدند و به اميد آن روزی بودي كه مستضعفين حاكميتشان بر زمين فرا رسد و كاخ نشينها و سرمايه دارانی كه عمری خون ملت رنج ديده را می مكيدند بزير بروند و حكومت عدل الهی اسلامی در اين سرزمين حاكم شود .
به مناسبت سالگرد شهادت؛

خاطراتی از شهید «مهدی اسدي‌ خانوكي»/ احترام به قانون و مقررات

همیشه توصیه می کرد که مقررات را رعایت کنم؛ زمانی که منع شد که کسانی که گواهینامه ندارند نباید سوار موتور شوند ایشان سعی می کرد موتور سوار نشود.
خاطرات;

خاطراتی از شهید قاسم بنوی

قاسم بنوی ،در اولین روز بهار 1336 ه ش در وحدتیه ی بوشهر ،(بی برا) سابق چشم به دنیای خاکی باز کرد.سال 1361 به طور مستمر در جبهه های جنوب و غرب به دفاع از میهن اسلامی پرداخت. و در سمت معاونت فرماندهی گردان امام حسن (ع) در جزیره ی مجنون بود ،در تاریخ 4/ 4/ 1367 به شهادت رسید.

شهید عباس تقي پور به روایت پدر و مادر

شهید مي گفت: پيرمردها هم بايد به جنگ بروند ، اگر نمي توانند تفنگ به دوش بگيرند، آب بياورند.
خاطرات خانواده، دوستان و همرزمان از شهید امیر امیرگان

بهار در پائیز

در پاییز نقش نگین بهار خلقت را لمس میکردم. از شدت عشق به مولی علیه علی علیه السلام و جوانمردی هایش، نام امیر را زیبنده دانستیم. امیری که باید آموزه‌ها را سرلوحه خود قرار می‌داد و قدم در راه علی علیه السلام و حسین علیه السلام می‌گذاشت.
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله:

عراقي ها ما را دور زده اند !

شيرازي را مطلع كردم، دوربين را گرفت و به خط نگاه کرد. با عجله طناب را انداخت و گفت: «فرار كن.. عراقي ها ما را دور زده اند.» كلاف طناب همانجا ماند و پا به فرار گذاشتيم.
طراحی و تولید: ایران سامانه