نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی همسران شهدا
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین کهوری‌زیارتی» می‌گوید: «شهید از همان بچه‌گی نماز خوان و اهل روزه گرفتن بود. یک روز لباس سفید پوشید و اومد پیشم، لباسش خونی بود، همه گفتند تیر خوردی؟ گفت نه یک نفر را به بیمارستان رساندم. بار اول که به جبهه رفت، به دستش ترکش خورد، بعد از اینکه دستش خوب شد دوباره به جبهه رفت و این دفعه ترکش به سینه‌اش خورد.»
کد خبر: ۵۵۱۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «حسین پورمحمود» می‌گوید: «بعد از به دنیا آمدن دخترم به شهر دبی رفت، بخاطر جنگ برگشت تا از ایران دفاع کند، یازده ماه که گذشت برای یک دوره سه ماهه به کرمان رفت و بعد به جبهه مریوان کردستان اعزام شد. موقعی که می‌خواست به جبهه برود، بغضی تو گلویم داشتم اما مانع نشدم، به خودم گفتم چرا بهش نگفتم که باردار هستم. بعد از نبودنش خیلی سختی کشیدم، باز هم افتخار می‌کنم که در این امتحان الهی سربلند شدم.»
کد خبر: ۵۵۱۵۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۱۴

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جواد فدویان» می‌گوید: «اخلاق و رفتار خوبش و احترامی که به پدر و مادر داشت باعث شد که من به او علاقه پیدا کنم، در عملیات دهلران شهید شد، زمانی که به جبهه رفتن و تا زمانی که برگشت به مرخصی نیامد، یک بار خواب شهید را دیدم، خیلی به فکر پسرش بود، می‌گفت مواظب پسرمان باش و از او حمایت کن.»
کد خبر: ۵۵۱۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۶

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «جمشید کمال‌پور» می‌گوید: «شهید پسر عموم بود، مرد خیلی خوبی بود، با کوچک و بزرگ مانند خودشان رفتار می‌کرد، گفت لایق نیستم اما شاید شهید شوم، بهش گفتم تو 9 بچه داری این‌ها را چه می‌کنی، گفت خدا نان‌شان را می‌دهد، همیشه خوابش را می‌بینم.»
کد خبر: ۵۵۱۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۵

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «اردلان محمدی مزرعه‌» می‌گوید: «در جزیره لارک خدمت می‌کرد، وقتی شهید از مرخصی می‌آمد از خاطرات سربازیش تعریف می‌کرد و می‌گفت خیلی سختی می‌کشند، همسر خیلی خوبی بود، بعضی وقت‌ها شهید را در خواب می‌بینم.»
کد خبر: ۵۵۰۹۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۷

خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «احمد رنجبری» می‌گوید: «مرد شریفی بود، تو دوران نامزدی بودیم که شهید گفت؛ انشاالله برم جبهه و وقتی که از جبهه برگشتم با هم ازدواج می‌کنیم، کاش می‌توانستم با شهید بیشتر صحبت کنم.»
کد خبر: ۵۵۰۶۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۱

گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی سپهری کهریزی»
«بانو سپهری کهریزی» می‌گوید: «یک روز شهید برگشت و گفت؛ من می‌خواهم به جبهه بروم که در جواب به او گفتم؛ شما که همیشه آماده باش هستی.» علی حاضر نبود خاک وطن را در خطر ببیند و همیشه برای جنگیدن با دشمن حاضر بود.
کد خبر: ۵۵۰۳۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۵

«مهوش امیری پریا» همسر شهید«بخشعلی حیدری»، می گوید: شهید به عملیات کربلای 9 اعزام می شود که سه روز به محاصره دشمن در می آیند همین که دشمن حمله می کند یک ترکش به تانک و بعد مستقیم به قلب همسرم اصابت و ایشان را به شهادت می رساند.
کد خبر: ۵۴۴۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۶

همسر شهید «نعمت الله رحمانی» می‌گوید: «شهید در منزل می گفت اگر ما به جنگ با دشمن نرویم چه کسی باید از کشور محافظت کند، آخرین باری که می‌خواست راهی منطقه شود دخترمان را زیاد بوسید انگار می‌خواست دیگر برنگردد که همین طور هم شد.»
کد خبر: ۵۴۳۶۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸

روایتی شنیدنی از همسر شهید «مجید عبدالملکی»؛
همسر شهید «مجید عبدالملکی»، در بیان خاطرات می گوید: شهید عاشق شهادت بود دائماً سفارش می کرد برایم دعا کنید شهید شوم که من هم در مقابل می گفتم امیدوارم که همیشه سالم باشی اسلام به شما نیاز دارد تا اینکه از دوستانش شنیدم برای حضور در خط مقدم 14 هزار صلوات نذر کرده است .
کد خبر: ۵۴۲۸۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۱۴

گفتگوی تصویری با همسر شهید «کیانوش کرمی»؛
همسر شهید «کیانوش کرمی»، در بخشی از خاطراتش می گوید: وقتی تلفنی با شهید صحبت می کردیم و از جبهه از او سوال می کردیم جواب می داد حال و هوای اینجا قابل تفسیر نیست انگار خداوند شهید را صدا زده بود.
کد خبر: ۵۴۲۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۹

همسر شهید «حسینعلی صارمی مقدم»، در بیان خاطراتی می گوید: همسرم یک روز برایمان تعریف کرد که در خط مقدم بودم داشتم مسیری را طی می کردم، به یکباره یکی از گام هایم را روی زمین گذاشتم که از پشت صدای دخترمان را شنیدم که می گفت بابا نرو، آرام پایم را عقب کشیدم و زیر پایم یک مین بود.
کد خبر: ۵۴۲۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۳

گفتگوی تصویری با همسر شهید«مرتضی مکفی»؛
همسر شهید« مرتضی مکفی»، در بیان خاطراتی می گوید: شهید در عملیات میمک به شهادت رسید پیکر شهید را به ما تحویل نداده بودند برای دیدنش خیلی انتظار کشیدیم تا اینکه یک شب نزدیک به اذان صبح به خوابم آمد و من گفتم اع این تویی مرتضی در جواب گفت: بله. که بعد از آن پیکر همسرم را به ما تحویل دادند.
کد خبر: ۵۴۲۱۰۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۸

گفتگوی تصویری با همسر شهید«صادق میرزایی»؛
همسر شهید«صادق میرزایی» در بیان خاطراتی می گوید: در راه رسیدن به خانه مادر هسرم بودم نگران و آشفته بودم با خودم نذر می کردم که صادق سالم باشد همین که به کوچه رسیدیم چند نفر با لباس مشکی به استقبالم آمدند و باصدای بلند گفتند « یا حسین» آنجا بود که متوجه شهادتش شدم.
کد خبر: ۵۴۱۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۱

گفتگوی تصویری با همسر شهید«علی اکبر ایزدی»؛
همسر شهید«علی اکبر ایزدی»، در بخشی از خاطرات می گوید: نزدیک به 40 روز در خط مقدم دلسوزانه حضور داشت و 10 روز به مرخصی می‌آمد. اکثر عملیات‌ها را فرماندهی می کرد به یاد دارم که داوطلبانه فرماندهی احداث پُل مجنون را به عهده گرفت.
کد خبر: ۵۴۱۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۰۹

گفتگوی تصویری با همسر شهید«بهزاد قیاسی»؛
همسر شهید«بهزاد قیاسی» در بیان خاطراتی می گوید: یکی از همرزمان شهید برایمان تعریف می کرد که هر شب یکی از رزمندگان پنهانی لباس های ما می شست تا اینکه شخصا تصمیم گرفتم خودم را به خواب بزنم و ببینم چه کسی این کار را می کند دیدم بهزاد است همین که دستش را گرفتم اشک در چشمان جمع شد و گفت نباید کسی این موضوع را بداند وگرنه ثواب این کار از بین می رود.
کد خبر: ۵۴۰۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۷

گفتگوی تصویری با همسر شهید «محمد نعیمی»؛
همسر شهید «محمد نعیمی»، می‌گوید: من سواد خواندن و نوشتن را نداشتم محمد هر وقت به منزل می آمد کتاب قرآن را می آورد و می گفت من از روی قرآن تلاوت می کنم تو گوش بده و یاد بگیر.
کد خبر: ۵۴۰۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۳

گفتگوی تصویری با همسر شهید «علی اشرف چقا میرزایی»؛
همسر شهید در بیان خاطراتی می‌گوید: علی اشرف در محله چقا میرزا کرمانشاه به دنیا آمده است، او بچه هایمان را خیلی دوست داست، بسیار مهربان و ساده بود، از کوچه‌های چقا میرزا که رد می شوم هنوز بوی شهید را احساس می کنم.
کد خبر: ۵۳۹۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶

همسر شهید «علیرضا شفیع نیا» می‌گوید: برای دریافت واکسن یکی از فرزندانم راهی درمانگاه شدیم که با بسته شدن آنجا مواجه شدیم اخبار صبح را نشنیده بودیم پرس و جو که کردیم به ما گفتند دکتر بهشتی شهید شده، آن لحظه شهید شروع به گریه کرد و اشک ها امانش نمی دادند.
کد خبر: ۵۳۸۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۴

گفتگوی تصویری با همسر شهید «جواد قدمی»؛
همسر شهید «جواد قدمی» می‌گوید: با هم به سفر مشهد مقدس و زیارت امام رضا (ع) رفته بودیم همین که برگشتیم صبح روز بعد عازم عملیات میمک شد. در این عملیات صدام تمامی منطقه را بمباران هوایی کرد، طوری که بَدن شهید تکه تکه شده بود.
کد خبر: ۵۳۸۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۱۲