«علیاکبر» از کودکی حساب روزهایش را با خدا صاف میکرد
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علیاکبر تشرعی» یکم آبان ۱۳۴۰ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش شهربانو نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم آبان ۱۳۶۱ با سمت آرپیجیزن در عین خوش هنگام درگیری با نیروهای بعثی به شهادت رسید. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۹۸ پس از تفحص در گلزار شهدای امامزاده علی اشرف (ع) زادگاهش به خاک سپرده شد.

اگر یکی شهید بشه بهتره
اگه از هر خونوادهای یکی بره و در جنگ کشته بشه، بهتر از اینه که دشمن بیاد و همه رو از بین ببره.»
وقتی فکر کردم دیدم راست میگوید. با این حال گفتم: «آخه باباجون! سربازیات که تازه تموم شده؛ مادرت دلتنگه، حالا چند روز پیش ما باش بعد برو، ما که حرفی نداریم.»
نگاه مهربانی به من انداخت و گفت: «باباجون! اجازه بده برم. میرم و تا چهل روز دیگه برمی گردم.».
رفت ولی برنگشت.
(به نقل از پدر شهید)
از کودکی حساب روزهایش را با خدا صاف میکرد
ده ساله بود که برای اولین بار روزه گرفت. آن موقع ماه رمضان در تابستان بود. گفتم: «علیاکبر! الان هوا گرمه و روزها بلند، نمیخواد امسال روزه بگیری، بگذار ان شاءالله سال دیگه!»
گفت: «نه باباجون! روزه میگیرم ولی ظهر افطار میکنم. این جوری لااقل هر دو روز روزهام یک روز حساب میشه.»
(به نقل از پدر شهید)
خبری از علیاکبر
گریه میکردم که خواب رفتم. توی خواب دیدم یک آقای سفیدپوش با عمامه سفید در را باز کرد و آمد داخل. تمام لباسش سفید بود. قد بلندی داشت. من داشتم گریه میکردم. گفت: «خانم! گریه نکن، علی اکبر مییاد.».
گفتم: «پس چرا نمییاد؟ از کی رفته و هنوز پیداش نیست.». بعد علی اکبر آمد و گفت: «مامان! من هر وقت تو رو صدا زدم دیدم داری گریه میکنی، برای چی؟ من جای خوبی هستم.».
گفتم: «علی اکبر! من چای دم کردم، ناهار هم پختم.».
گفت: «نه، میخوام برم امامزاده کار دارم.» بیرون رفت. من دویدم پشت سرش که ببینم چی شده، دیگر او را ندیدم.
(به نقل از مادر شهید)
انتهای متن/