آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۷۴۳
۰۹:۴۰

۱۴۰۴/۰۷/۲۷
قسمت دوم خاطرات شهید «علیرضا صباغی»

شهادت در کامیاران؛ تیتر روزنامه در نخستین روزهای جنگ

برادر شهید «علیرضا صباغی» نقل می‌کند: «با کمین ضد انقلاب در منطقه کامیاران، نوزده نفر به شهادت رسیدند. این تیتر روزنامه‌ای بود که دایی می‌خواند. با کنجکاوی مشروح خبر را خواندم و به اسم علیرضا رسیدم.»


به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علیرضا صباغی» دهم تیرماه ۱۳۳۸ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش علی‌اصغر، فروشنده بود و مادرش معصومه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. چهارم مهرماه ۱۳۵۹ در کامیاران بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

شهادت در کامیاران؛ تیتر روزنامه در نخستین روزهای جنگ

دست دیگران را بگیرید

«هیچ‌وقت یادتون نره که چه‌جوری زندگی کردیم. این‌طوری وقتی هم که به جایی برسین، یادتون می‌مونه دست دیگران رو باید بگیرین.»‌

این‌ها را علیرضا می‌گفت؛ شاید به عنوان وصیت و حتی به من که بزرگتر از او بودم.

(به نقل از برادر شهید، عباسعلی صباغی)

بیشتر بخوانید: مردم را به پیروزی انقلاب وعده داد

نمی‌خواست سربار پدر باشد

هنوز خواب‌آلود بود و چرت می‌زد. چند لقمه صبحانه خورد و کیف و کتابش را برداشت که برود. مادر غصه می‌خورد و می‌گفت: «بچه‌ام از بین می‌ره، شب تا صبح که بیداره و این هم از صبحونه‌اش.»

شیفت شب را انتخاب کرده بود. می‌رفت کارخانه ریسندگی از ساعت ده شب تا شش صبح. تنها یک ساعت می‌خوابید؛ از شش تا هفت صبح. به همین که کمک خرج پدر است راضی بود و هیچ‌وقت شکایتی نکرد و این در صورتی بود که تمام تابستان می‌رفت بنایی تا خرج تحصیل خودش را دربیاورد و سربار پدر نباشد.

(به نقل از براد شهید، عباسعلی صباغی)

راز آن یک شب

«همین یک شب؟ این همه راه رو کوبیدی و اومدی؟»

نگران بودم که با این خستگی دوباره باید این مسیر را برگردد. نگاهی توی صورتم انداخت و گفت: «اصل مرخصیم دوازده ساعت بود. به گروهبان گفتم می‌خوام برم توی شهر تلفن بزنم. یک دفعه به سرم زد که بیام شما رو ببینم.»

گفتم: «نکنه برگردی اذیتت کنن.»

گفت: «هرچی باشه، به دیدن شما می‌ارزه.»

از همه خداحافظی کرد، حتی از فامیل‌های‌مان توی تهران. یک هفته نکشید که راز آن یک شب آمدنش را فهمیدم. دو روز بعد از رفتنش از پیش ما، به شهادت رسید.

(به نقل از مادر شهید)

اولین شهید دفاع مقدس سمنان

«اگه شهید شدم من رو ببرین بهشت زهرا. خیلی دلم می‌خواد بین اونا دفن بشم.»

چند وقتی بود که خاطرات شهدا را می‌خواند. توی وسایلش می‌دیدم. آب دهانم را قورت دادم و دستپاچه گفتم: «ان‌شاءالله!» حرفم را قطع کرد و گفت: «نه، دو سه شب قبل خواب دیدم. این‌بار دیگه برنمی‌گردم.»

گریه افتادم و گفتم: «این حرف‌ها چیه که می‌زنی؟»

بدون توجه به سؤالم ادامه داد: «فقط ... فقط هوای بابا رو داشته باشین. به بچه‌ها هم سپردم مسجد و تکیه رو برا‌ی مراسم آماده کنن.»

آن‌قدر حرف‌هایش جدی و محکم بود که یک‌درصد هم شک نکردم. علیرضا اولین شهید شهرستان سمنان شد؛ اولین شهید دفاع مقدس.

(به نقل از خواهر شهید، نرگس صباغی)

تیتر روزنامه در نخستین روزهای جنگ

«با کمین ضد انقلاب در منطقه کامیاران، نوزده نفر به شهادت رسیدند.»

این تیتر روزنامه‌ای بود که دایی می‌خواند. با کنجکاوی مشروح خبر را خواندم و به اسم علیرضا رسیدم. چند روز دنبالش بودیم. دست آخر پیدایش کردیم؛ قطعه بیست و چهار بهشت زهرا(س).

(به نقل از برادر شهید، عباسعلی صباغی)

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه