آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۳۹۴
۱۰:۳۸

۱۴۰۴/۰۷/۲۲

چه خوبه آدم شهید بشه

خواهر شهید «سید ابراهیم دهقانی» نقل می‌کند: «یک روز داداشم با یکی از دوستانش به قبرستان روستا می‌روند تا فاتحه بخوانند. چشمشان به قبر آماده می‌افتد. ابراهیم داخل یکی از قبر‌ها می‌رود و به دوستش می‌گوید: چه خوبه آدم شهید بشه.»


به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید سید ابراهیم دهقانی» سوم شهریور ۱۳۳۹ در روستای کهن‌آباد از توابع شهرستان گرمسار چشم به جهان گشود. پدرش سید حسین و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. هشتم مهرماه ۱۳۶۱ در پایگاه موچش کردستان توسط نیرو‌های بعثی بر اثر اصابت گلوله به پهلو، شهید شد. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.

چه خوبه آدم شهید بشه

چه خوبه آدم شهید بشه

زمان جنگ معمول بود در قبرستان چند قبر آماده می‌کردند تا چنانچه شهیدی آوردند، مردم معطل نشوند.

یک روز داداشم با یکی از دوستانش به قبرستان روستا می‌روند تا فاتحه بخوانند. چشمشان به قبر آماده می‌افتد. ابراهیم داخل یکی از قبر‌ها می‌رود و به دوستش می‌گوید: «مثل اینکه برای من کندن. اندازه قد منه. چه خوبه آدم شهید بشه.»

(به نقل از خواهر شهید، سیده زهرا دهقانی)

حسرتی که بر دل ماند

دوره آموزشی‌اش تمام شد. مرخصی یک روزه آمد. شب را پیش ما بود. چند وقتی می‌شد که ندیده بودمش. خیلی دلم می‌خواست او را بغل بگیرم و احساسم را به او بفهمانم. از دیگر بچه‌ها و شوهرم خجالت کشیدم. خوابم نمی‌برد. تا صبح چند بار بالای سرش رفتم. صبح که می‌خواست برود، دلم نمی‌آمد خداحافظی کنم. ساکش را بست و او را از زیر قرآن رد کردیم و آب پشت سرش ریختیم. همراهش به راه‌آهن رفتم. تا آمدن قطار یکی دو ساعتی با هم بودیم. می‌دانستم که به کردستان اعزام می‌شود، سفارش زیادی کردم.

گفت: «مادر! اونجایی که می‌خوان ما رو ببرن امن و امانه. ما که تازه از آموزشی اومدیم. ما رو جای شلوغ و خطرناک نمی‌برن. تازه مگه اون‌هایی که اونجا هستن، مادر و زن و بچه ندارن؟ اگه بخوان به حرف مادراشون باشن، پس کی می‌خواد مملکت رو نگه داره؟ هرچی خدا بخواد همون می‌شه.» صدای قطار دلم را لرزاند. او سوار قطار شد و من برگشتم خانه. دیدار بعدی ما به قیامت افتاد.

(به نقل از مادر شهید)

انتهای متن/

 

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه