شهدای فارس - صفحه 3

آخرین اخبار:
شهدای فارس

تیزر/ یادواره ۴۵ شهید دفاع مقدس، مدافعان حرم و سلامت در دهستان شهرمیان اقلید برگزار می‌شود

آیین بزرگداشت شهدای دهستان شهرمیان شهرستان اقلید پنج‌شنبه ششم آذرماه۱۴۰۴ از ساعت ۱۴ برگزار خواهد شد. این مراسم یادآور ایثار چهل‌و‌پنج شهید سرافراز دفاع مقدس، مدافعان حرم و مدافعان سلامت است.

جانباز ۷۰ درصد «احمدعلی خلوصی» به یاران شهیدش پیوست

«احمدعلی خلوصی» جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس و از معدود جانبازان نخاع گردنی کشور، پس از چهار دهه تحمل رنج ناشی از مجروحیت به یاران شهیدش پیوست.

فارس میزبان پیکرهای مطهر ۱۷ شهید دفاع مقدس

معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس اعلام کرد: شیراز در ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا (س) میزبان پیکر‌های مطهر ۱۷ شهید والامقام دوران دفاع مقدس خواهد بود.

آلبوم عکس شهید «مهدی‌قلی نامجو»

شهید «مهدی‌قلی نامجو» مرداد سال ۱۳۳۰ به دنیا آمد و آبان سال 1361 به شهادت رسید. تصاویری از این شهید بزرگوار را در نوید شاهد ببینید.

فیلم / برگزاری یادواره شهدای قرآنی استان فارس در شیراز

یادواره شهدای قرآنی استان فارس، روز پنج‌شنبه ۲۲ آبان‌ماه، با حضور نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس و منطقه ۶ کشور، معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس و جمعی از قاریان و فعالان قرآنی در سالن رسول اعظم (ص) کنگره پانزده هزار شهید استان فارس برگزار شد.

گزارش تصویری از یادواره شهدای قرآنی استان فارس

یادواره شهدای قرآنی استان فارس پنج‌شنبه ۲۲ آبان‌ماه با حضور نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس و منطقه ۶ کشور، معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس و جمعی از قاریان و فعالان قرآنی در سالن رسول اعظم (ص) کنگره پانزده هزار شهید استان فارس برگزار شد.

یادواره شهدای قرآنی استان فارس برگزار شد

یادواره شهدای قرآنی استان فارس، پنج‌شنبه ۲۲ آبان‌ با حضور جمعی از قاریان و فعالان قرآنی در سالن رسول اعظم (ص) کنگره پانزده هزار شهید استان فارس برگزار شد.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۲۰»

وصیت‌نامه عجیب از یک شهید

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «پس از مقداری گشتن در جیب‌هایش متوجه شدیم که یکی از نیرو‌های رزمنده بسیجی است و در اصل آرپی چی زن هم بوده که هنوز اسلحه او در کنار جنازه مطهرش موجود بود در یکی از جیبهایش کاغذی را بیرون آوردیم که متوجه شدیم که وصیت‌نامه است و عجب...» قسمت بیستم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۹»

زیر باران گلوله، سنگر ساختیم

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از همانجا به راحتی می‌توانستیم بعثی‌ها را با دوربین مشاهده کنیم تقریباً مدتی که راه رفتیم همانجا شروع کردیم به کندن سنگر و نزدیکی‌های صبح بود که به مقر خودمان برگشتیم...» قسمت نوزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۸»

صحنه‌های دلخراش در آبادان

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «وقتی به شهر آبادان رسیدیم واقعاً صحنه‌های دلخراشی را مشاهده کردیم. شهر به شکل نیمه مخروبه تبدیل شده بود و تعداد قلیلی از مردم که در شهر مانده بودند با یک وضع فلاکت باری زندگی می‌کردند...» قسمت هجدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۷»

اولین ضیافت پس از رهایی از دریا / خرماهای خاک‌خورده و دل‌هایی که تازه جان گرفتند

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در آن زمان هیچ کس فکر این نبود که محل سکونتش کجا باشد. بیشتر چشم‌ها کار می‌کرد که تانکر آب یا محل تقسیم غذا کجا است. با دیدن یک تانکرآب در گوشه‌ای ازساختمان همه به سمت آن حرکت کردند و...» قسمت هفدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۶»

سرانجام دوبه به ساحل رسید

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « بعد از مدتی که یکی از بچه‌ها فریاد زد بچه‌ها نخلستان. من خشکی را می‌بینم. همگی سراسیمه از جای خود بلند شدیم دست‌ها را بالای چشمهایمان قرار دادیم و به دور دست نگاه کردیم بله درست است نخلستان را می‌دیدیم. خوشحالی سرتاپای بچه‌ها را فراگرفته بود و...» قسمت شانزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۵»

پخت نان بر روی عرشه دوبه

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در آن موقع واقعاً گرسنگی برهمه بچه‌ها چیره شده بود و نمی‌دانستیم چه کار کنیم تا اینکه همان طرح بچه‌ها در ساحل را تصمیم گرفتیم انجام دهیم یعنی نان پختن به شیوه اولیه و تعدادی از بچه‌های...» قسمت پانزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۴»

با یک صلوات دوبه از گل برخاست

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «موتور يدک کش بالا رفت و به جلو حرکت نمود ولی هر چه به خود فشار مي آورد کمتر می‌توانست دوبه را به جلو براند. آخر ما در گل و لای کنارساحل گيرکرده بوديم به دستور ناخدا، طناب‌ها را از جلو دوبه باز  کرديم و به عقب آن بستيم ولی...» قسمت چهاردهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۳»

نان ساده‌ای بر شعله‌ی حلب

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «مثل اینکه آنها هم در ساحل بیکار نشسته بودند مقداری آرد خمیر کرده بودند و در یک حلب روغن هم به عنوان تنور داخلش آتش روشن کرده بود و بر روی آن نان پخته بودند و مقداری هم گندم برشعله کرده و برای ما آوردند و ما هم از بس گرسنه‌مان بود همه آنها را خوردیم...» قسمت سیزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۲»

«ناخدا محمد»؛ نامی آشنا که خبری خوش همراه داشت

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «هر چه دقت بیشتری در اطرافمان می‌زدیم کمتر به نتیجه می‌رسیدیم در نهایت پس از ساعتی تحرک و خیره شدن به نقاط کور دریا بدون آنکه ردی از آن صدا را کشف کنیم دوباره هر کس به سرجای خودش رفت و خوابید...» قسمت دوازدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۱»

تنها به روی دوبه

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از این حادثه تفکر‌ها به دوگونه شد. عده‌ای گفتند ما می‌رویم داخل جزیره لااقل آنجا اگر خبری بشود جان‌پناهی داریم و گروهی دیگر گفتند اگر ما به داخل جزیره رفتیم و آب دریا دوبه را با خود برد آنوقت چه کار کنیم. تقریباً افکار هر دو گروه قابل تفکر و تامل بود...» قسمت یازدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۱۰»

مانور هواپیماهای جنگی بر فراز جزیره و نجات رزمندگان از خطر بمباران

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «در آن صبح هوا خیلی سرد بود پتو‌هایی که همراه داشتیم به دور خودمان پیچیدیم و در گوشه‌ای نشستیم و سرمان را به سمت آسمان بلند کردیم و با خدای خودمان راز و نیاز می‌کردیم که...» قسمت دهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۹»

نگهبانی شبانه و جیره‌بندی غذا بر روی اموج دریا

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «فرماندهی که همراه ما بود با بی‌سیم با زبان التماس می‌گفت برادران شما را به خدا قسم به ما کمک کنید ما روی دریا مانده‌ایم و غذا و آب نداریم اگر به ما نرسید امکان دارد همه ما...» قسمت نهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید محمود ستوده «۸»

تلاش برای مهار دوبه در ساحل ناشناخته

شهید «محمود ستوده» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آن روزگار را در آن شب از بس همه تلاش می‌کردند تا بلکه راه نجاتی بیابند ولی موفق نمی‌شدند تقریباً نزدیکی‌های صبح بود که همه از فرط خستگی خوابشان برد...» قسمت هشتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه