تاریخ شفاهی جانبازان

navideshahed.com

برچسب ها - تاریخ شفاهی جانبازان
گفتگو با جانباز کرمانشاهی«هوشنگ درکه» یکی از چشمانم برای همیشه بسته شد
«هوشنگ درکه» جانباز کرمانشاهی، گفت: من سال 1361 از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیپ یک حضرت نبی اکرم (ص) به شهرستان جوانرود اعزام شدم و مرا به دامنه بمو فرستادند، آنجا مستقر شدیم. نیروهای عراقی با خمپاره به ما حمله کردند و من هم از ناحیه چانه و چشم مجروح شدم و چشمم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۸۸۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۱

گفتگو با جانباز کرمانشاهی«هوشنگ درکه» یکی از چشمانم برای همیشه بسته شد
«هوشنگ درکه» جانباز کرمانشاهی، گفت: من سال 1361 از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیپ یک حضرت نبی اکرم (ص) به شهرستان جوانرود اعزام شدم و مرا به دامنه بمو فرستادند، آنجا مستقر شدیم. نیروهای عراقی با خمپاره به ما حمله کردند و من هم از ناحیه چانه و چشم مجروح شدم و چشمم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۸۸۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۱

گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی«هوشنگ درکه»
«هوشنگ درکه» جانباز کرمانشاهی، گفت: من سال 1361 از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیپ یک حضرت نبی اکرم (ص) به شهرستان جوانرود اعزام شدم و مرا به دامنه بمو فرستادند، آنجا مستقر شدیم. نیروهای عراقی با خمپاره به ما حمله کردند و من هم از ناحیه چانه و چشم مجروح شدم و چشمم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۸۸۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۱

یکی از چشمانم برای همیشه بسته شد
«هوشنگ درکه» جانباز کرمانشاهی، گفت: من سال 1361 از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیپ یک حضرت نبی اکرم (ص) به شهرستان جوانرود اعزام شدم و مرا به دامنه بمو فرستادند، آنجا مستقر شدیم. نیروهای عراقی با خمپاره به ما حمله کردند و من هم از ناحیه چانه و چشم مجروح شدم و چشمم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۸۸۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۱

گفتگو با جانباز کرمانشاهی«هوشنگ درکه» یکی از چشمانم برای همیشه بسته شد
کد خبر: ۵۸۸۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۱

«هوشنگ درکه» جانباز کرمانشاهی، گفت: من سال 1361 از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیپ یک حضرت نبی اکرم (ص) به شهرستان جوانرود اعزام شدم و مرا به دامنه بمو فرستادند، آنجا مستقر شدیم. نیروهای عراقی با خمپاره به ما حمله کردند و من هم از ناحیه چانه و چشم مجروح شدم و چشمم را از دست دادم.
کد خبر: ۵۸۸۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۱

گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی«گودرز عزتی»
«گودرز عزتی» یکی از جانبازان دفاع مقدس، در گفت‌وگویی با اشاره به خاطرات جنگ، از روزی سخن گفت که در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت خمپاره، زندگی‌اش برای همیشه دگرگون شد. او که در دوران جنگ در بخش مخابرات حضور داشت، از رشادت‌ها و فداکاری‌های رزمندگان و همچنین لحظه‌ای که با ترکش‌های خمپاره مجروح شد، یاد کرد.
کد خبر: ۵۸۶۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۵

گفتگوی تصویری با جانباز«کیومرث محمدی گرگوندی»
«کیومرث محمدی گرگوندی» می‌گوید: در جنگ تحمیلی خدمت به اسلام و وطن جزء وظایف ما بود. جبهه سراسر خاطرات است، نمونه آن با یک دستور امام و یاری خداوند و همراهی رزمندگان خیلی از مناطق حساس از جمله؛ خرمشهر، اسلام آباد غرب در عملیات مرصاد و .... آزاد می‌شد.
کد خبر: ۵۷۴۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

گفتگوی تصویری با آزاده و جانباز «حسن نیک رفتار»
«حسن نیک رفتار» می‌گوید: هیچ خبری از خانواده‌ام نداشتم صلیب سرخ آمد و اسامی ما را نوشتند و بعد از 9 ماه به خانواده‌هایمان نامه دادیم.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶

گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده «نصور ملکی»
«نصور ملکی» می‌گوید: دوران اسارات سراسر درد و رنج بود و امیدوارم هیچ انسانی در روی کره زمین حتی یک روز هم طعم تلخ اسارت را نچشد. آزادی بهترین هدیه عمرم بوده است.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵

گفتگوی تصویری با آزاده جانباز «داراب احمدی»
«داراب احمدی» می‌گوید: روز اول ما را به الاعماره بردند یک هفته آنجا ماندیم و بعد به استخبارات عراق و بعد به رمادیه 6 انتقال دادند. بچه‌های خوبی به اسارت درآمده بودند از همه نظر همدیگر را پشتیبانی می‌کردیم و به لحاظ معنوی هیچ مشکلی نداشتیم. در نهایت تمام روزهای اسارت را با امید و توسل به ائمه می‌گذراندیم.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵

گفتگوی تصویری با جانبازکرمانشاهی«امان اله غلامی چقا کبودی»
«امان‌اله غلامی‌چقا‌کبودی»‌ می‌گوید: وارد گروه اطلاعات رمضان(برون مرزی) عراق شدیم. بعد از 6 ماه که برگشتم، بانه را بمباران کردند من داشتم به عیادت یکی از دوستانم می رفتم که مجروح شده بود، من هم مثل گردبادی به آسمان پرتاب شدم و به زمین خوردم و دچار موج گرفتگی شدم.
کد خبر: ۵۷۴۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱

گفتگوی تصویری با جانباز «آرام احمدی»
«آرام احمدی» می‌گوید: مهرماه سال 1400 در جهاد سازندگی سپاه مشغول به کار در یک پادگان قدیمی در شهرستان سنقر بودم هر چند منطقه نظامی هم نبود، روی مین رفتم و از پای سمت راستم قطع عضو شدم.
کد خبر: ۵۷۲۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸

گفتگوی تصویری با آزاده جانباز «فرامرز شمشیری»
«فرامرز شمشیری» می‌گوید: اسارت از مرگ هم سخت‌تر بود. خبری از خانواده نداشتیم ما را شکنجه می‌کردند و عنوان مفقودالاثر به ما داده بودند.
کد خبر: ۵۷۲۹۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۰۸

گفتگوی تصویری با جانباز «احمد علی امامیان»
«احمد علی امامیان» می‌گوید: سال 1363 در حال ترخیص سربازان بودیم که عملیات پادگان ابوذر توسط منافقین لو رفت و نیروی هوایی ارتش بعث عراق به طور ناجوانمردانه در سه مرحله پادگان را مورد حمله قرار دادند. خیلی از نیروها جلوی چشمم پَرپَر شدند که هیچگاه آن لحظات را فراموش نمی‌کنم.
کد خبر: ۵۷۲۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۸

گفتگوی تصویری با جانباز آزاده «حمیدرضا پروانه»
«حمیدرضا پروانه» می‌گوید: در تاریخ 30 مردادماه وارد منطقه سومار شدیم، بعد از 48 ساعت نیروهای بعثی ما را محاصره کردند. زمانی که اسیر شدیم بند پوتین‌هایمان را باز کردند و دست و پاهایمان را با آن بستند. ما را در ارتفاعات 402 ما را پیاده کردند و از همان بالا من را به سمت پایین پرت کردند و من از سمت پای چپ مجروح شدم.
کد خبر: ۵۷۲۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۷

گفتگوی تصویری با آزاده جانباز «جهانگیر قبادی»
آزاده جانباز «جهانگیر قبادی»، می‌گوید: در اسارت بودن یک دقیقه‌اش هم زیاد است. اربعین سال 68 شب، حدود هزار نفری در قسمت ما جمع شدند تصمیم گرفتیم با هم عکس‌های صدام را پایین بیاوریم.
کد خبر: ۵۷۱۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۲

روایتی شنیدنی از آزاده جانباز «برومند یاری»
«برومند یاری»، می‌گوید: در منطقه موسیان- دهلران مستقر بودیم که محاصره شدیم و به اسارت عراقی‌ها در آمدیم. هر روز از 8 صبح تا 5 عصر بعثی‌ها شروع به شکنجه می‌کردند.
کد خبر: ۵۷۱۹۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۲

گفتگوی تصویری با آزاده و جانباز«امامعلی سهیلی»
«امامعلی سهیلی» می‌گوید: راننده اداره راه و ترابری بودم به تمام مناطق جنگی اعزام می‌شدم تا اینکه به اسارت بعثی‌ها درآمدم. 45روز در یک سلول بودیم با ابعاد بسیارکوچک و شب و روز به اندازه‌ی یک نشستن با زانوهای جمع شده، گذراندیم.
کد خبر: ۵۷۱۹۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۲۰

گفتگوی تصویری با جانباز«بخش علی عزتی»
جانباز«بخش علی عزتی» می‌گوید: بعد از اتمام دوره آموزشی به منطقه مهران اعزام شدیم وقتی فرمان حمله صادر شد به طرف چنگوله رفتیم حین عملیات ترکش خمپاره به من اصابت کرد. رزمندگان با شوق وارد جبهه شده بودند و برای شهادت از هم سبقت می‌گرفتند.
کد خبر: ۵۷۱۶۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۴/۱۵