اگر خودش گرسنه مي خوابيد ولي شبانه بدون اين كه كسي متوجه شود غذا براي يتيمان و بي سرپرستان مي برد كه مبادا گرسنه بخوابند.
کد خبر: ۴۲۷۱۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
خاطرات قاسم ياقوتي
با آغاز جنگ تحمیلی، مدام می گفت: «پدر جان! اجازه بده به جبهه بروم که بالاخره رفت و شهيد شد».
کد خبر: ۴۲۷۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
خاطرات آقاي حميد حميدي
روزي به شهيد گفتم كه درس خواندن شما نوعي نبرد عليه استكبار محسوب مي شود ولي ايشان ناراحت شد و گفت: فعلا جبهه واجب تر از آنهاست.
کد خبر: ۴۲۷۰۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
شهید عمید(حمید) عبدوس
می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمیشی».
کد خبر: ۴۲۷۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
شهید محمدحسین محمدی در نوزدهم آذر ماه 1364 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۹۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
شهید مهدی (حیدر) عبدوس
چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.
کد خبر: ۴۲۶۹۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
خاطرات آقای عباس مریخی
آخرین روزمدرسه در صف صبحگاهی گفت: انشاءا... به فرمایشات امام راحل لبیک گفتم و به جبهه حق علیه باطل عازم شدم و انشاءا... به امید خداوند متعال و با دعای مستجاب شده شما، راه کربلا آزاد می شود و می آیم تا همه شما را به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) ببرم.
کد خبر: ۴۲۶۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
برادر شهید «مجید عبدوس» نقل میکند: «شب عملیات متوجه شدم یکی از بچهها حال خیلی عجیبی داره. نماز میخونه و گریه میکنه. نزدیک رفتم. مجید بود کمی کنارش ایستادم. لذت میبردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: امشب شهید میشم.»
کد خبر: ۴۲۶۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
شهید محمدعلی قاسمی نژاد در بیست و یکم دی ماه 1359 در مناطق جنگی جنوب کشور به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
خاطرات دوستان شهید غروبی
تنها از امت مي خواهم كه دعا كنند تا خداوند امام را نگه دارد. آنهائي كه بيرون از اينجا عرفان و حكمت عملي را مطرح مي كنند، بيايند در جبهه، عمل عرفان را ببينند و خدا را و حضور امام زمان(عج) را در جبهه جستجو كنند.
کد خبر: ۴۲۶۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید اردیبهشت ماه
شهید محمدرضا ابراهیم کهکی فرزند اصغر در سال 1348 در شهر مقدس قم (کهک) دیده به جهان گشود و در اردیبهشت ماه سال 1367 در غرب کشور در عملیات والفجر 10 بر اثر اصابت ترکش به تمام بدن به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۶۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
خاطرات خانواده شهید
خاطره ای شاید تلخ اما به یادماندنی ترین خاطره برای من که در دلم مانده، آخرین حرفهایش در آخرین دیدارمان بود. گفت: پدر جان من اين دفعه مي روم و در راه امام حسين(ع) و با عشق به ولايت در انتظار شهادت خواهم بود.
کد خبر: ۴۲۶۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید سعید عباسی
اگر می اومدم باید شما رو از خواب بیدار می کردم. همون جا توی مسجد خوابیدم. نماز صبح رو به جماعت خوندم و اومدم
کد خبر: ۴۲۶۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید یدالله طحانیان
قرآن دستش بود و گریه میکرد. ترجمهاش را میخواند.
کد خبر: ۴۲۶۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید امیر طالب
من بار آخر بهش گفتم ، دیگه نمیزارم بری . گفت ، باشه مامان تو خودت فردای قیامت جواب حضرت زهرا(س) رو میدی ؟ میدونی حضرت علی اکبر از حضرت زهرا (ُس) حلالیت خواست وایشون حلالش کرد ؟ میتونی جوابش روبدی ؟
گفتم ، نه . گفت ، پس چرا نمیزاری برم .
کد خبر: ۴۲۶۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵
مصاحبه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهیداحمد میرحاج
عموم هم شهید شده بود ، برای مادرم تحملش راحت تر بود . خواسته ی برادرم هم این بود که شهید بشه وراه عموش و انتخاب کنه . درنامه وتلفن هاش هم همیشه میگفت . حتی یه بار درغالب نامه به من گفت ، راه عموم وادامه بدین ونگذارید که اسلحه اش روی زمین بمونه .
کد خبر: ۴۲۶۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
شهید مهرزاد اسکندری در بیست و یکم فروردین ماه 1375 در اصفهان در اثر صانحه هوایی به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
شهید مرتضی طحان چوبمسجدی
دعاهای من رو تا جایی مستجاب کن که ظرفیت اون رو داشته باشم!
کد خبر: ۴۲۶۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳
خاطراتی از زبان همرزمان شهید به نقل از کتاب «حاج بصیر »نوشته ی علي اصغر حسين زاده فر
قبل از عمليات والفجر در بهداري لشكر 8 مشغول كار بودم و در اورژانس انجام وظيفه ميكردم. بهداري خيلي شلوغ بود. مجروح پشت سر مجروح و در مقابل، امكانات بسيار اندك. يك روز كه داشتم يكي از مجروحين را سوار آمبولانس ميكردم چشمم به حاج بصير افتاد...
کد خبر: ۴۲۶۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲
خاطراتی از شهید رضا عامری
دلم ميخواست باز هم بمونيم. هر چه اصرار كردم يكي دو روز ديگه بمونيم، گفت: « توميخواي بموني بمون! من بايد پنجم كهنآباد باشم. عروسي خواهرمه! ».
کد خبر: ۴۲۶۱۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۲