خاطرات شهید - صفحه 22

آخرین اخبار:
خاطرات شهید

گزیده ای از خاطرات شهید "سیدحسن شاهچراغی" | من زمین خورده سیدم

شهید "سيد حسن شاهچراغي" نهم بهمن 1331 در شهرستان دامغان به دنيا آمد.تا پايان سطح خارج در حوزه علميه درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. روحاني و نماينده مجلس شوراي اسلامي بود. مدتي به عنوان سرپرست مؤسسه كيهان فعاليت كرد. او يكم اسفند 1364 در بمباران هوایی اهواز هنگام بازديد از مناطق جنگي بر اثر حمله جنگنده ‏های عراقی شهید شد. پيكر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند. نوید شاهد سمنان گزیده ای از خاطرات این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند که در قالب پوستر ارائه شده است.

روزهای آتش و خون | همرزم شهید اسماعیلی از خاطرات پیش از انقلاب می گوید

همرزم شهید "علی اصغر اسماعیلی" در خاطره ای از این شهید بزرگوار چنین بیان می کند : « در آن زمان چون نيروهاي انقلابي کم بودند و بعضي از مردم از ترس رژيم شاهنشاهي از خانه ها بيرون نمي آمدند، دست خالي بودند و هيچگونه سلاح گرمي در اختيار نداشتند، مقابله با ماموران شاه و ايستادگي در برابر آنها کار سختي بود، به همين خاطر ما چند نفر، از جمله شهيد علي اصغر اسماعيلي و تعداد اندکي از مردم،براي جلوگيري و مقابله با نيروهاي شاه به سمت آشخانه حرکت کردیم! »

او یک تنه یک لشگر بود؛ گذری بر زندگی شهید بسائی

شهید ستواندوم زرهی "محمدحسن بسائی" پیوسته در برابر تعدی هایی که در نظام طاغوت چه در ارتش و چه خارج از آن بر پیکر خود و جامعه فرود می آمد، رنج می برد و تا توان داشت در مقابل این ناملایمات مبارزه و ایستادگی می کرد و همیشه در ارتش طاغوت مورد آزار و اذیت قرار می گرفت. نوید شاهد آذربایجان غربی شما خوانندگان محترم را به مطالعه زندگی نامه این شهید گرانقدر دعوت می کند.
خاطراتی پیرامون شهید عباس رضایی:

توزیع اعلامیه‌های حضرت امام(ره) ما را با انقلاب آشنا کرد

عموی پدر من علاوه بر توزیع جزوه‌های انقلابی و اعلامیه‌های حضرت امام، اگر از روحانیون کسی برای سخنرانی به بزنجان می‌آمد، ایشان محل سکونت و پذیرایی از روحانی را مشخص می‌کرد و معمولاً منزل ما می‌آورد.

شب آخر

برادر شهید "حسن رامه ای"نقل می کند:« تاج الدین، همرزم برادرم می گفت: آن شب بعد از نماز، دعا داشتیم. مثل وقـت هـاي دیگـر نبـود. زار مـیزد! کسی تا به حال گریه او را با صداي بلند نشنیده بود. همه فهمیدند که حالش تغییر کرده است. بعد از شام، بچه ها طبق معمول شوخی میکردند. براي اولـین بار بود که شیخ حسن با صداي بلند میخندید. باز هم غیرطبیعی بـود! روز بعـد وقتی با خیرالله گیلوری روي مین رفتند فهمیدم که انگار دیشب پاسـخ خواسـته اش را داده اند.»در ادامه، شما را به خواندن خاطراتی از این شهید عزیز، دعوت می کنیم.

ماجرای لباس نو

مادر شهید"حسن رامه ای" در خاطرات خود چنین می گوید: «مردم وضع خوبی نداشتند.عید به عید به هر زحمتی بود براي بچه هـا لبـاس میخریدند. او دانش آموز راهنمایی بود. وقتی از بیرون آمدم لباس نویی را که بـرایش تهیه کرده بودیم در تشت آب انداخته بود و چنگ میزد. ناراحت شدم. گفتم: این چه کاریه که میکنی؟ چرا لباس نو رو میشوري. گفت: نمیخوام بچه هـایی کـه لباس نو ندارن، تـن مـن لبـاس نـو ببینن.»
خاطراتی پیرامون شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»؛

فرمانده ای که با لب هاي خشک جنگيد

علی اکبر آرپي جي را برداشت و روي خاکريز پريد. بچه ها آب خوردند. اکبر فرصت آب خوردن پيدا نکرد. چند بار از روي خاکريز پايين آمد، ولي آب نخورد، تا شب با لب هاي خشک جنگيد .

ایران از نگاه شهید احمدزاده کربلای دیگری بود

پدر شهید "علی احمد زاده" در خاطراتی از فرزند شهیدش چنین بیان می کند : «پسرم می گفت، براي آزادي كربلا بايد جنگيد تا كربلايمان را از اسارت بعثي ها آزاد كنيم، جبهه جايگاه عاشقان حسين (ع) و دلباختگان شهادت است.» این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بشناسید.

فیلم/ روایتی مادرانه از فعالیت های انقلابی یک شهید

آنچه می بینید گزیده ای از مصاحبه با مادر شهید "ابراهیم ذاکری قشمی" و خاطرات این مادر بزرگوار از فعالیت های فرزندش در سالهای پیروزی انقلاب است که درنوید شاهد هرمزگان مشاهده می کنید. این شهید سرافراز سال 1343، در جزيره قشم ديده به جهان گشود، بعدها به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت و سرانجام در بيست و هفتم خرداد 1361، در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر مطهرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1376 پس از تفحص، در گلزار شهداي بندرعباس به خاك سپرده شد.

نظامی تمام عیار

همسر سردار شهید "ماشااله قربان پور" می‌گوید: با اولین شرکت در جنگ دل از دنیا و زندگی برید و مکرر می‌گفت: تا زمانی که دین و میهن در معرض خطر است رفاه و آسایش برایم بی‌معناست و تا آخرین نفس از آرمانهایم دفاع خواهم کرد. با این نگرش بود که به یک مرد نظامی تمام عیار تبدیل شد. نوید شاهد اصفهان توجه شما را به خواندن خاطراتی از این شهید والامقام دعوت می‌کند.
خاطراتی از شهید «محمد طایی»:

با منطق و بحث و گفتگو با افراد صحبت کنید

شهید طائی گفت: بايد با منطق و بحث و گفتگو اين افراد را به راه بياوريم و بعداً آن شخص با راهنمايي هاي محمد به يکي از طرفداران نظام جمهوري اسلامي تبديل شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه