مازندران - زندگينامه شهيد

آخرین اخبار:
زندگينامه شهيد
خواب دید که بانویی سیده، نوزادی قنداقه شده را به او سپرد
زندگی‌نامه سردار شهید علی‌اکبر آویش

خواب دید که بانویی سیده، نوزادی قنداقه شده را به او سپرد

علی اکبر در هشتم آبان سال ۱۳۳۵ در روستای «تُرا» از توابع لاریجان آمل بدنیا آمد. نام او را براساس خوابی که مادر در دوران بارداری دیده بود، انتخاب کردند. مادر خواب دیده بود که بانویی سیده، فرزند قنداقه‌ای را به او می‌دهد و می‌گوید: این فرزند، پسر است و علی اکبر نام دارد.
کارهایش را برای رضای خدا انجام می‌داد
دست‌نوشته به جا مانده از زندگی نامه شهید انقلاب «قربانعلی افضلی»

کارهایش را برای رضای خدا انجام می‌داد

شهید «قربانعلی افضلی» شخصی متدین و مومن بود و هیچ وقت عبادات خود را فراموش نمی‌کرد، خدمت کردن به وطن و امت مسلمان را وظیفه واجب خود می‌دانست و همیشه سعی می‌کرد کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد.
متعهد به امانتداری و وقت شناسی بود
زندگی نامه شهید «حیدر براری»

متعهد به امانتداری و وقت شناسی بود

شهید «حیدر براری» در امانت داری و وقت شناسی، تعهد زیادی به خرج می‌داد و رفتارش با پدر و مادرش نیز، در نهایت ادب و احترام بود.
در وفای به عهد زبانزد بود
زندگی نامه شهید «نادر خضری»

در وفای به عهد زبانزد بود

مادر درمورد خصوصیات اخلاقی فرزندش می‌گوید: «قرآن را به خوبی تلاوت می‌کرد و دستی در تفسیر داشت. آن قدر به دعای کمیل اهمیت می‌داد که شب‌های جمعه مرا هم سوار موتور می‌کرد و با خود به مراسم دعا می‌برد. شجاع بود و در وفای به عهد زبانزد بود.»
خاطرات/ ساختن خانه برای اسیر بازگشته از اسارت

خاطرات/ ساختن خانه برای اسیر بازگشته از اسارت

همرزم شهید «غلام حیدر رضائیان غریب محله» می‌گوید: از خصایص خوب دیگرش عمل در گفتار بود، اگر رزمنده‌ای در جبهه نیاز به کمک داشت ایشان می‌رفت برای کمک، وقتی بنده خدایی به جبهه رفته بود و اسیر شد بعد از سه سال که برگشته بود ایشان به همراه دوستانش برای شان خانه‌ای ساخته بودند.
ارادت او به دوستان خود وصف ناپذیر بود
زندگی نامه سردار شهید «غلامعلی (جواد) نژاد اکبر»

ارادت او به دوستان خود وصف ناپذیر بود

سردار شهید «غلامعلی (جواد) نژاد اکبر» ارادت او به دوستان خود وصف ناپذیر بود و با ناملایمات روزگار به سادگی دست و پنجه نرم می‌کرد که این همان رمز توفیق عارفان و عاشقان است.
خاطرات/ بسیار مقید به حق الناس بود

خاطرات/ بسیار مقید به حق الناس بود

مادر شهید «محمدرضا جوادی کوچکسرایی» می‌گوید: مردی با ایمان با مهر و محبت بود. یک بار از من تقاضای پول کرد گفتم برای چه می‌خواهی؟ گفت می‌خواهم به یک گدا کمک کنم. بسیار مقید به حق الناس بود به مسجد می‌رفت مسئول تقسیم غذا بین مردم بود اضافه غذا را به ما نمی‌داد می‌گفت: مال مسجد است.
رفتارش در منزل و بیرون، برای‌مان نمونه بود
زندگی نامه شهید «سیدحمید حسینی»

رفتارش در منزل و بیرون، برای‌مان نمونه بود

شهید «سیدحمید حسینی» فرد متواضع و مؤدبی بود. وقتی پدر، خسته به منزل می‌آمد، آن‌قدر نزدیک در می‌ایستاد تا او کارهایش را انجام دهد و در اتاق بنشیند. بعد خودش یک گوشه می‌نشست. هرگز پای سفره به مادرم نمی‌گفت که برایم آب بریز. ما به او می‌گفتیم: حمید! این ظرف آب، نزدیک مامان است؛ چرا به او نمی‌گویی که به تو بدهد؟ می‌گفت: می‌دانید مادر چقدر زحمت کشیده است؟! رفتارش در منزل و بیرون، برای‌مان نمونه بود! به‌خصوص احترام گذاشتن‌های او.
شهیدی گه در سوارکارى مهارت زیادى داشت
زندگی‌نامه شهید «قربانعلى ثقفى»

شهیدی گه در سوارکارى مهارت زیادى داشت

شهید «قربانعلى ثقفى» او فردى متدین و با ایمان بود و لذا در دوران سربازى هیچ وقت حاضر به اصلاح صورت نمى‌شد و هر روز براى همین موضوع با افسر گروهان درگیرى داشت. در سوار کارى مهارت زیادى داشت و مقام خوبى کسب نمود.
اجرم نزد خدا محفوظ است
زندگی نامه شهید «اسفندیار خادملو»

اجرم نزد خدا محفوظ است

«ابوتراب جعفری» برادر خانم شهید «اسفندیار خادملو» می‌گوید: «یک بار به او گفتم: جبهه دیگر بس است؛ بیا پیش خودم مشغول کار دامداری شو. گفت: چقدر مزد می‌دهی؟ گفتم: دو برابر آن‌چه در جبهه به تو حقوق می‌دهند. گفت: من آن‌جا هم مزد می‌گیرم و هم اجرم نزد خدا محفوظ است. پیش تو فقط کار است. چیزی که به درد آخرتم بخورد، نصیبم نمی‌شود.»
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه