آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۵۸۸۵
۰۸:۵۷

۱۴۰۴/۰۹/۰۵
زندگی‌نامه شهید «قربانعلى ثقفى»

شهیدی گه در سوارکارى مهارت زیادى داشت

شهید «قربانعلى ثقفى» او فردى متدین و با ایمان بود و لذا در دوران سربازى هیچ وقت حاضر به اصلاح صورت نمى‌شد و هر روز براى همین موضوع با افسر گروهان درگیرى داشت. در سوار کارى مهارت زیادى داشت و مقام خوبى کسب نمود.


به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «قربانعلى ثقفى» فرزند رمضان در سال ۱۳۱۱ در روستاى عبدالله آباد چمستان در یک خانواده مذهبى و متدین چشم به جهان گشود. پدرش رمضان کشاورز بود و مادرش فاطمه ثقفی نام داشت.

در سوار کارى مهارت زیادى داشت

در سال ۱۳۳۰ به خدمت سربازى فرا خوانده شد و درمنطقه گنبد مشغول سربازى شد. او فردى متدین و با ایمان بود و لذا در دوران سربازى هیچ وقت حاضر به اصلاح صورت نمى شد و هر روز براى همین موضوع با افسر گروهان درگیرى داشت. در سوارکارى مهارت زیادى داشت و مقام خوبى کسب نمود. پس از پایان سربازى با دختر عمویش ازدواج کرد و در سن ۲۵ سالگى به مکه معظمه مشرف شد و در آن زمان جوانترین حاجى منطقه زندگى خود بود.

پس از پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى و هجوم ناجوانمردانه قواى کفر صدامى به کشور ایران وارد بسیج شد و با دیدن آموزش هاى لازم به مناطق عملیاتى جنوب اعزام شد و با شجاعتى وصف ناپذیر بر علیه ارتش مسلح کفر جنگید. او در بیشتر عملیات‌ها شرکت مى کرد آنچنان که بعضى‌ها او را حبیب بن مظاهر بعضى دیگر او را چمران ثانى لقب داده بودند.

شهید ثقفى بار‌ها مجروح شد و پس از بهبودى نسبى باز هم در جبهه حضور یافت، انگشتان دستانش را از دست داد ولى گویا این چریک پیر خستگى را نمى شناسد. پس از هجده ماه جنگ و ستیز با قواى دشمن در جنوب، عازم مریوان مى شود تا با منافقین و عناصر ضد انقلاب داخلى دست و پنجه نرم کند. سرانجام در یکى از روستاهاى مریوان پس از ساعت‌ها بى خوابى و بى غذایى به اتفاق دوتن از یارانش به اسارت گروههاى خود فروخته کومله و دمکرات در مى آید و پس از تحمل شکنجه هاى طولانى و طاقت فرسا در دوم آذرماه سال ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل مى آید و در گلزار شهدا مسجد جامع بخش بلده نور به آغوش خاک سپرده شد. براستى شهید حاج قربانعلى یک معلم اخلاق، یک عارف بزرگ و یک مجاهد فى سبیل ا.. بود.

همرزم شهید می‌گوید: زمانی که کومله و دمکرات می‌خواستند به شهید حمله کنند نتوانستند با وی درگیرشوند و بعد از درگیری زیاد ایشان به اسارت آن‌ها در آمدند. دست‌های شهید را شکستند و خواستند از شهید اطلاعات بگیرند ولی، چون شهید لب به سخن باز نکرد و اطلاعاتی نداد با تفنگ کلاش چندین بار وی را به رگبار بستند و ایشان را به شهادت رساندند.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه