آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۱۷۱۶
۰۸:۳۵

۱۴۰۴/۰۷/۲۶

وقتی خبر ترور «احمدعلی طاهرخانی» در شهر می‌پیچد

«وقتی قدرت‌اله چگینی را ترور کردند، توسط خود منافقین در شهر خبر پیچید که نفر بعدی احمدعلی طاهرخانی است. من دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید و هر بار که ایشان می‌رفت. بیرون، نگران بودم که آیا دوباره او را می‌بینم یا نه؟! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات جانباز شهید «احمدعلی طاهرخانی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.


وقتی خبر ترور «احمدعلی طاهرخانی» در شهر می‌پیچد

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «احمدعلی طاهرخانی»، بیست و ششم اسفند ماه سال ۱۳۲۴، در شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش عباسعلی (فوت۱۳۵۸) و مادرش ساره (فوت۱۳۶۹) نام داشت، تعمیرکار خودرو بود، ازدواج کرد و صاحب سه پسر و سه دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و مجروح شد، بیست و هشتم مهر ماه سال ۱۳۸۲، بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید، مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش امام‌علی نیز به شهادت رسیده است.

سکینه علیپور خوئینی همسر جانباز شهید سرافراز احمدعلی طاهرخانی روایت می‌کند: در طول یک ماه که حاج‌آقا در بیمارستان بستری بود، آقای عطاری هر هفته من رو به بیمارستان می‌برد تا احمدم را ببینم. هر بار که به دیدن او می‌رفتیم، کبودی و زخم‌های دست و صورتش بهتر می‌شد.

بعد از یک ماه، احمد را با ویلچر، مرخص کردند. حمید و حمیده از ویلچری شدن پدرشان ناراحت بودند و غصه می‌خوردند. اما زهرا و سعید توبتی سوار ویلچر می‌شدند و خوشحال بودند که اسباب‌بازی جدید، پیدا کرده‌اند. احمد حدود سه ماهی، ویلچرنشین شد؛ اما همچنان به سپاه شهر صنعتی می‌رفت و اصلاً استراحت نداشت. وقتی قدرت‌اله چگینی را ترور کردند، توسط خود منافقین در شهر خبر پیچید که نفر بعدی احمدعلی طاهرخانی است. من دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید و هر بار که ایشان می‌رفت. بیرون، نگران بودم که آیا دوباره او را می‌بینم یا نه؟! دائماً برایش آیت‌الکرسی می‌خواندم. فالله خیر حافظا زمزمه می‌کردم.

سپاه برایش دو محافظ و راننده گذاشته بود. البته خودش اصلاً دوست نداشت؛ اما به اصرار حاج آقا جلالیان، فرمانده سپاه قزوین در آن زمان، این کار‌ها انجام می‌شد. یادم هست یک بار که حاج آقا جلالیان در منزل ما مهمان بودند رو به من کردند و گفتند: به جز حاج آقای طاهرخانی، هیچ کس از عهده سپاه شهر صنعتی و مشکلات بی‌شمارش برنمی‌آید... خدا برای شما، ما و این انقلاب حفظش کند.

منبع: کتاب عاقبت بخیر (خاطرات سکینه علیپورخوئینی همسر جانباز شهید سرافراز احمدعلی طاهرخانی)

وقتی خبر ترور «احمدعلی طاهرخانی» در شهر می‌پیچد


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه