شعر دفاع مقدس - صفحه 5
۰۷/مرداد/۱۴۰۴
۲۱:۰۵
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
اسناد
عکس
فیلم
کتاب و ادبیات
پژوهش
ویژه نامه ها
شاهد الکترونیک
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
بخش ویژه «شهدای غریب»
تفال به وصایای شهدا
تفال به وصایای شهدا
شعر دفاع مقدس
تا متروكه ترين شهر
از واژه خون، كفن كفن مي گويم/ از قصه تلخ تير و تن مي گويم/ با خون غزل باز وضو مي گيرم/ با غربت سرخ خاك خو مي گيرم
پنهان مكن حرارت زخمت را
دورت بگردم اي نفس زخمي!اين شعر از صداي تو،جوشيده است/ ديگر هواي تازه نمي خواهم،در سينه ام،هواي تو پيچيده است/ با درد سرفه هاي نفس گيرت،شرمنده ام،از اين كه نفس دارم
پرنده اي كه به آنجا رسد، هنر دارد...
ز راه مي رسد و چادري، به سر دارد/ اگر چه غنچه ولي خار، در جگر دارد/ هزار غنچه اگر بشكفد، ملالي نيست/ ولي شكفتن اين بار، درد سر دارد
به چشم هايي كه در ساسان
...بيستون / ذره ذره آب مي رود/ درفش/ رو/ هزار بار/ ايستاده مرده است
بيرق درد...
تو را سپاس برادر! كه بيرق دردي!/ و گفته اي كه از اين عشق،بر نمي گردي/ بهار عمر تو،در آتش و گلوله گذشت
بوي باران مي دهد،سجاده ات
شاكي ام از چشم هاي ساده ات / از سكوت سبز دريا زاده ات / از نيستان هاي آتش در نفس/ عاشقي هاي غريب افتاده ات
بهار کجاست؟
ناميق صفي زاده بوره كه يي /گفتم: بهار كجاست؟ / تابوتي نشانم داد / كه بر دوش هزار لاله سرخ
به جاي سرفه، از حلقش، گل و لبخند ميباريد....
جواد، آهسته سر برداشت از بالين/ شروع قصهاي شيرين/ صداي سرفههاي سهمگينش را، نميشد ديد
اين زخمها، كه سرد و كبودند...
پاداش دستهايِ تو، بودند/ اين زخمها، كه سرد و كبودند /گفتي كه دستهايِ نجيبت/ عمري، رفيق پنجره بودند
آميزه تهوع و طاعون
گلدسته هاي مسجد جامع شكافت / و مرگ منفجر/ تيغ از نيام كهنه برآهيخت:
آلالههاي سركش...
چنان چون، لالههايِ واژگون /يا نه/ آلالههاي سركشند / كه تاول زنان
مردی زبانه می کشد،از پشت خاکریز...
تنها دو پله مانده،به دیدار آفتاب/قد می کشد به روی تو،دیوار آفتاب/ رفتند همرهان و دلم،خاک می خورد
ازلابلاي دود و آتش خردل...
خاموش كن! / شعلهي فسفرياش را /بگذار فراموش كنم / كه تو، با دو جشم
ترنم باران
چشمانم را می بندم/ خاك خاکریزها روي پلک هایم سنگینی می کند/ به خوابی عمیق می روم/ و از آن سوي نخل هاي سوخته
تقویم روي فصل خزان ایستاد است
تقویم روي فصل خزان ایستاد است/ گویی پس از تو نبض زمان ایستاده است / حس می کنم که پشت همین چشم هاي شاد / مردي همیشه دل نگران ایستاده است
کبوترانه
به درد غربت بی تو مبتلا شده ام/ اسیر وحشت شب هاي بی شما شده ام/ کبوترانه رفتی به سمت آبی عشق/ و من به تیرگی خاك مبتلا شده ام
بی تو
تو نیستی / گنجشک ها هر روز / تک به تک می رسند / می افتند میان دامنم
معجزه ناگهان
در غم نشست خاطر من از جوانی ات / با یاد لحظه هاي پر از مهربانی ات / در کوچه باغ خاطره ها پرسه می زنم / با یاد روزهاي خوش همزبانی ات
لبریز داغ ها
سرشار از کبودي و لبریز داغ ها!/ هم صحبت قدیمی این کوچه باغ ها!/ بعد از تو شانه هاي ستبر درخت شد / مأواي بال هاي سیاه کلاغ ها
عمري گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت
/ آري که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت / عمري گذشت و خنده به لب هاي مادرم! / خشکیده بود و میل به دریا شدن نداشت
<
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
>
تازهها
تاکید امام علی (ع) بر ضرورت بیداری معنوی در آرامش و سختی
طراحی و تولید: ایران سامانه