شعر دفاع مقدس - صفحه 5
۲۸/مرداد/۱۴۰۴
۰۲:۰۵
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
عکس
فیلم
اسناد
کتاب
مجلات شاهد
ویژه نامه
پژوهش
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
«شهدای غریب»
تفال به وصایای شهدا
آخرین اخبار:
خبرنگاران شهید در قاب موزه شهدا نمایان شدند
دیدار رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با خانواده سپهبد شهید سردار غلامعلی رشید
پیام تسلیت معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت استاد محمود فرشچیان
مادر دو شهید مدافع حرم: حضرت زینب(س) سرچشمه صبر است
«شهدای مدافع حرم» در صف مقدم دفاع از ایران
شعر دفاع مقدس
تا متروكه ترين شهر
از واژه خون، كفن كفن مي گويم/ از قصه تلخ تير و تن مي گويم/ با خون غزل باز وضو مي گيرم/ با غربت سرخ خاك خو مي گيرم
پنهان مكن حرارت زخمت را
دورت بگردم اي نفس زخمي!اين شعر از صداي تو،جوشيده است/ ديگر هواي تازه نمي خواهم،در سينه ام،هواي تو پيچيده است/ با درد سرفه هاي نفس گيرت،شرمنده ام،از اين كه نفس دارم
پرنده اي كه به آنجا رسد، هنر دارد...
ز راه مي رسد و چادري، به سر دارد/ اگر چه غنچه ولي خار، در جگر دارد/ هزار غنچه اگر بشكفد، ملالي نيست/ ولي شكفتن اين بار، درد سر دارد
به چشم هايي كه در ساسان
...بيستون / ذره ذره آب مي رود/ درفش/ رو/ هزار بار/ ايستاده مرده است
بيرق درد...
تو را سپاس برادر! كه بيرق دردي!/ و گفته اي كه از اين عشق،بر نمي گردي/ بهار عمر تو،در آتش و گلوله گذشت
بوي باران مي دهد،سجاده ات
شاكي ام از چشم هاي ساده ات / از سكوت سبز دريا زاده ات / از نيستان هاي آتش در نفس/ عاشقي هاي غريب افتاده ات
بهار کجاست؟
ناميق صفي زاده بوره كه يي /گفتم: بهار كجاست؟ / تابوتي نشانم داد / كه بر دوش هزار لاله سرخ
به جاي سرفه، از حلقش، گل و لبخند ميباريد....
جواد، آهسته سر برداشت از بالين/ شروع قصهاي شيرين/ صداي سرفههاي سهمگينش را، نميشد ديد
اين زخمها، كه سرد و كبودند...
پاداش دستهايِ تو، بودند/ اين زخمها، كه سرد و كبودند /گفتي كه دستهايِ نجيبت/ عمري، رفيق پنجره بودند
آميزه تهوع و طاعون
گلدسته هاي مسجد جامع شكافت / و مرگ منفجر/ تيغ از نيام كهنه برآهيخت:
آلالههاي سركش...
چنان چون، لالههايِ واژگون /يا نه/ آلالههاي سركشند / كه تاول زنان
مردی زبانه می کشد،از پشت خاکریز...
تنها دو پله مانده،به دیدار آفتاب/قد می کشد به روی تو،دیوار آفتاب/ رفتند همرهان و دلم،خاک می خورد
ازلابلاي دود و آتش خردل...
خاموش كن! / شعلهي فسفرياش را /بگذار فراموش كنم / كه تو، با دو جشم
ترنم باران
چشمانم را می بندم/ خاك خاکریزها روي پلک هایم سنگینی می کند/ به خوابی عمیق می روم/ و از آن سوي نخل هاي سوخته
تقویم روي فصل خزان ایستاد است
تقویم روي فصل خزان ایستاد است/ گویی پس از تو نبض زمان ایستاده است / حس می کنم که پشت همین چشم هاي شاد / مردي همیشه دل نگران ایستاده است
کبوترانه
به درد غربت بی تو مبتلا شده ام/ اسیر وحشت شب هاي بی شما شده ام/ کبوترانه رفتی به سمت آبی عشق/ و من به تیرگی خاك مبتلا شده ام
بی تو
تو نیستی / گنجشک ها هر روز / تک به تک می رسند / می افتند میان دامنم
معجزه ناگهان
در غم نشست خاطر من از جوانی ات / با یاد لحظه هاي پر از مهربانی ات / در کوچه باغ خاطره ها پرسه می زنم / با یاد روزهاي خوش همزبانی ات
لبریز داغ ها
سرشار از کبودي و لبریز داغ ها!/ هم صحبت قدیمی این کوچه باغ ها!/ بعد از تو شانه هاي ستبر درخت شد / مأواي بال هاي سیاه کلاغ ها
عمري گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت
/ آري که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت / عمري گذشت و خنده به لب هاي مادرم! / خشکیده بود و میل به دریا شدن نداشت
<
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
>
تازهها
«پاوه»؛ شاهد صادق حماسه «شهید نوژه»
دیدار معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران با آزادگان شاغل در بنیاد
طراحی و تولید: ایران سامانه