شعر دفاع مقدس - صفحه 5
۰۶//۱۴۰۴
۲۱:۱۰
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
عکس
فیلم
اسناد
کتاب
مجلات شاهد
ویژه نامه
پژوهش
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
شهدای غریب
تفال به وصایای شهدا
آخرین اخبار:
پوستر اجلاسیه کنگره ملی شهدای غریب در اسارت رونمایی شد
کنگره شهدای غریب باید «پدیده فرهنگی» و «بازتاب اجتماعی» خلق کند
تازهترین شماره شاهد نوجوان منتشر شد
جانباز مدافع حرم، شهید جنگ ۱۲روزه شد
شعر دفاع مقدس
چشمه
به اقيانوسي بدل شد/ ناگاه!/ هيچ ديده اي!/ كه چشمه اي به ناگاه
جان عاشق به ديدنش صدبار، قامت شوق را، دو تا مي كرد...
يك نفر از كرانه اي مبهم، عاشقانه مرا صدا مي كرد/ نغمه ي آشنا و پر مهرش، مثل خون، در دلم شنا مي كرد/ گر چه در مبهمي مه آلود، مانده بودم غريب و سردرگم
جرعه جرعه،زندگي نوشيده ام از جام مرگ
آتش خاموش را،خاكستري جا مانده ام/ شعله آهنگم،ولي از شعله ها جا مانده ام/ ريشه ام در آب مي نوشد،سموم درد را
نيمه هاي شب،كه تاول ها،ترك برداشتند...
بس كه اشك،از ديده،دنبال تو جاري كرده ام/ هر درختي بود اينجا،آبياري كرده ام / مي شناسم من تو را،اي روز نو،روزي نو!/ زندگي را با نگاهت،نو بهاري،كرده ام
ترانههاي زخمي باران...
سرود مخفي ماه/ درنبض پرتلاطم چشمه سار كوچك/ ميدرخشد و/ تاريك ميشود
تب وتاول شده سكوي پرواز...
شبيه رودي و رفتن،سرودت/ عقابي تو!نبيند كس فرود ت / تب وتاو ل شده، سكوي پرواز
تابلويي از حلبچه
مسافر به خانه نزديك شد و/ رنج سفر را از ياد برد/ موج مرگ/ به پيش وازش آمد
تا متروكه ترين شهر
از واژه خون، كفن كفن مي گويم/ از قصه تلخ تير و تن مي گويم/ با خون غزل باز وضو مي گيرم/ با غربت سرخ خاك خو مي گيرم
پنهان مكن حرارت زخمت را
دورت بگردم اي نفس زخمي!اين شعر از صداي تو،جوشيده است/ ديگر هواي تازه نمي خواهم،در سينه ام،هواي تو پيچيده است/ با درد سرفه هاي نفس گيرت،شرمنده ام،از اين كه نفس دارم
پرنده اي كه به آنجا رسد، هنر دارد...
ز راه مي رسد و چادري، به سر دارد/ اگر چه غنچه ولي خار، در جگر دارد/ هزار غنچه اگر بشكفد، ملالي نيست/ ولي شكفتن اين بار، درد سر دارد
به چشم هايي كه در ساسان
...بيستون / ذره ذره آب مي رود/ درفش/ رو/ هزار بار/ ايستاده مرده است
بيرق درد...
تو را سپاس برادر! كه بيرق دردي!/ و گفته اي كه از اين عشق،بر نمي گردي/ بهار عمر تو،در آتش و گلوله گذشت
بوي باران مي دهد،سجاده ات
شاكي ام از چشم هاي ساده ات / از سكوت سبز دريا زاده ات / از نيستان هاي آتش در نفس/ عاشقي هاي غريب افتاده ات
بهار کجاست؟
ناميق صفي زاده بوره كه يي /گفتم: بهار كجاست؟ / تابوتي نشانم داد / كه بر دوش هزار لاله سرخ
به جاي سرفه، از حلقش، گل و لبخند ميباريد....
جواد، آهسته سر برداشت از بالين/ شروع قصهاي شيرين/ صداي سرفههاي سهمگينش را، نميشد ديد
اين زخمها، كه سرد و كبودند...
پاداش دستهايِ تو، بودند/ اين زخمها، كه سرد و كبودند /گفتي كه دستهايِ نجيبت/ عمري، رفيق پنجره بودند
آميزه تهوع و طاعون
گلدسته هاي مسجد جامع شكافت / و مرگ منفجر/ تيغ از نيام كهنه برآهيخت:
آلالههاي سركش...
چنان چون، لالههايِ واژگون /يا نه/ آلالههاي سركشند / كه تاول زنان
مردی زبانه می کشد،از پشت خاکریز...
تنها دو پله مانده،به دیدار آفتاب/قد می کشد به روی تو،دیوار آفتاب/ رفتند همرهان و دلم،خاک می خورد
ازلابلاي دود و آتش خردل...
خاموش كن! / شعلهي فسفرياش را /بگذار فراموش كنم / كه تو، با دو جشم
<
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
>
طراحی و تولید: ایران سامانه