خاطرات شهدا - صفحه 181

خاطرات شهدا
طنز در جبهه «1»

جنگ با پوست هندوانه

یکی از همرزمان شهید «عبدالعلی ناظم‌پور» در خاطره‌ای روایت می‌کند: «یک روز گرم تابستان، تدارکات چند تا هندوانه درشت به واحد تخریب داده بود و به هر کس یک قاچ بزرگ و شیرین هندوانه رسید همه هندوانه را خردند و پوستش را جمع کرده و کنار گذاشتند. یکدفعه اعلام جنگ شد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
سبک زندگی شهدا 29

خاطرات چند سطری شهدا

نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
سبک زندگی شهدا 28

خاطرات چند سطری شهدا

نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
سبک زندگی شهدا 27

خاطرات چند سطری شهدا

نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
خاطره ایی ناب از شهید حاج علیرضا قاسمپور

جلوه ای از حکمت شهدا

نوید شاهد لرستان:جبهه اکنون به من نیاز دارد و من موظف هستم اینجا بمانم
خاطراتی از شهید اسماعیل هادیان دانشجوی دوره ی پزشکی

پای لنگ و شوق تمنا

نوید شاهد لرستان:. به هر دری زدیم که قانعش کنیم و بیشتر در خانه بماند و استراحت کند.پایش که بهتر شود،برگردد.اما فایده نداشت
سبک زندگی شهدا 23

خاطرات چند سطری شهدا

نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
سبک زندگی شهدا 22

خاطرات چند سطری شهدا

نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
مدیر کل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان زنجان:

۲۱ جلد کتاب در حوزه ایثار و شهادت در زنجان چاپ شده است

مدیر کل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان زنجان گفت: کمیته تالیفات و انتشارات امسال ۲۱ جلد کتاب را منتشر کرده است که ۵ جلد آن ویژه نوجوانان و جوانان است.

خاطره ای از شهید جلال نوبهار جانشین گردان ثارالله (ع). لشکر ۳۳ المهدی (عج) ؛ عمو برات

سال ۶۰ بود و من مسئول محور دهلاویه. روزی روی خاکریز نشسته بودیم که یک استوار چاق ارتشی به طرف من آمد و پس از حال و احوال پرسی گفت:« چند روز پیش یکی از بچه های ما در شناسایی شهید شده و جنازه اش جامانده. کسی از بچه های ما حاضر نیست برای عقب آوردن او همراه من بیاید، اینجا کسی هست که به من کمک کند؟
پاسداشت شهدای مدافع حرم (28)

سرداری از نجف

یکی از فرماندهان یگان ذوالفقار، انسانی مومن و خوش قد و قامت با نام مستعار «ابوهاجر» بود. او سال ها مشغول مبارزه با صدامیان بود. بعد از آن افتخار می کرد که از فدائیان امیرالمومنین و از محافظان و خادمان حرم ایشان در نجف گردیده.

لحظه ی شهادت شهید میرحسینی به روایت شهید مرتضی بشارتی

قامت سرافرازش را مثل دیده بان گلهای لاله برافراشت تا عراقی ها را بنگرد. اما به محض طلوع تابناک پیشانی اش برروی خاکریز، تیر مستقیم دشمن سجده گاه او را شکافت و در میان دو ابرویش محراب خونین کربلا را بنا نهاد .

خاطره ای از فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی (عج) شهید عبدالعلی ناظم پور؛ پایان خوش

عبدالعلی دلبسته فرمانده اش « خلیل مطهر نیا » بود . خلیل هم ، خیلی به او علاقه داشت به طوری که حتی بعد از شهادت هم ، دلش نیامد تنها به جهرم بر گردد ، گوشه ی معراج شهدا منتظر عبدالعلی ماند تا او هم شهید شود.

شوق شهادت / خاطراتی از شهید مدافع حرم علی جوکار

اولین بار که به مرخصی آمده بود. اکثرا گریه می کرد . و می گفت: بچه ها در محاصره تنها هستند، حضرت زینب تنهاست و ما باید برویم دوباره تصمیم گرفت که برود.

شیخ شریف و غربت خرمشهر

مرحوم آقاي قنوتي تو اون دوران غربت اولين كسي بود كه پرچم ياري رزمندگان رو به دوش كشيد
پاسداشت شهدای مدافع حرم (27)

آخرین نامه از شهید مدافع حرم؛ محمود رضا بیضائی

محمود رضا بیضائی، متولد آذر 1360 در شهر تبریز است. او از مربیان بچه های بسیج بود. بچه های پایگاه که دوره های آموزشی بسیج را پیش او گذرانده اند خاطرات جالبی از او دارند.
خاطره ای از شهيد بهنام اسدي

شوق حضور

من و چند نفر از بچه ها از طرف بسیج مسجد چند بار به جبهه اعزام شده بودیم اما به بهنام به علت کم بودن سن اجازه حضور در جبهه را نمی دادند...

فرمانده هوانيروز در استان ايلام

من نمي دانم چرا هر وقت به طرف جبهه خودي بر مي گردم و اعلام مي کنم که شيرودي هستم ،آتش پدافند خودي چند برابر مي شود ....

رونمایی از چهار جلد کتابچه خاطرات شهدا

امروز بستم بهمن ماه از چهار جلد کتابچه خاطرات شهدا در دیدار نماینده ولی فقیه و امام جمعه محترم اهواز رونمایی شد.

میهمان مقدس / خاطره ای از سردار شهید حاج مهدي زارع

این را مدیون سادگی خانه و دل پاک و بی ریای صاحب خانه می دانستیم .چند روز بعد شنیدم،آن شب بعد از رفتن ما،صاحب خانه در خواب وبیداری،میزبان میهمانی مقدس،وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع) شده است.
طراحی و تولید: ایران سامانه