خاطرات شهدا - صفحه 171

آخرین اخبار:
خاطرات شهدا
خاطراتی از شهید والامقام غلام رضا سالار

سفارش شهید به نماز اول وقت

اون نمازش رو سر وقت نمی‌خونه، دیگه نمی‌خوام باهاش دوست باشم
خاطره خودنوشت « شهید امان الله عباسی »؛

می خواهم با حوريان بهشتی ازدواج کنم

ساعت 8 شب بود که برادر عزيزم آقاي «پردل» پس از اتمام کار روزانه ( تعمير خط تلفن ) به سنگر آمد و برادران براي رفع خستگي شروع به مزاح کردند از جمله از «غلام پردل» سؤال کردند. چرا بعد از 32 سال ازدواج نمي کني؟...

معجزه در اروند/ شهید علی زنگی آبادی

علي دستهايش را به سوي آسمان دراز كرده بود و بلند دعا مي خواند، واقعا معجزه شده بود. علي به ما مي گفت ديديد عراقيها هيچ كاري نتوانستند انجام دهند.

رویای صادقانه / خاطره خودنوشت از شهید یحیی رحمانیان کوشککی

سيامك را كه مدت ها آرزو می كردم او را در خواب ببينم ، در خواب ديدم در حالی كه خيلی شگفت زده شده بودم و هر دويمان اشك از چشمهايمان جاري بود او را در بغل گرفتم از او پرسيدم...
در سالروز ولادت منتشر می شود:

خاطرات روز های اوایل انقلاب به روایت شهید « احمد قره باغی»

از خدا مي خواهم كه من نيز به شهادت برسم. من شهادت را بهترين هديه براي خود مي دانم و بعد از سخنراني اين چندين نفر قرار شد كه از همان يعني دانشكده به سوي «جهان چيت» حركت كند و اين طور هم شد و وقتي كه اين راهپيمايي تمام...

«سوسنگرد به جای منچستر» خواندنی شد/ روایت زندگی شهید چهرقانی

«سوسنگرد به جای منچستر» شامل زندگی‌نامه و خاطرات شهید اکبر چهرقانی از یاران شهید مصطفی چمران توسط گروه فرهنگی ابراهیم هادی منتشر و راهی بازار نشر شد.
شهید نعمت الله زیاری

روحیه ایثار و فداکاری در سیره شهید نعمت الله زیاری

نعمت مثل اولاد آنها هر کاری که داشتند، برایشان انجام می داد
شهید قدرت الله زرگریان

خاطراتی از شهید قدرت الله زرگریان / برای حفظ قرآن هدیه می گرفتیم

جایزه تو رو هم بعد از حفظ کردن بهت می دم

خاطراتی پیرامون شهید احمد عبدالهی/ احمد راه امر به معروف را پيدا كرده بود

چنان با آن دو جوان گرم گرفت كه تصور كردم سال ها يكديگر را مي‌شناسند. چند لحظه با آن دو صحبت كرد. وقتي حرف هايش تمام شد، جوان‌ها احساس خجالت و شرمساري كردند. احمد راه امر به معروف را پيدا كرده بود.
نویسنده: یار محمد عرب عامری

خاطرات شهيد ذبيح‌الله عامري و شهيد محمدرضا معينيان در «تا کوی نیکنامی»

خداي اونها هم بزرگه! من بايد به خاطر دفاع از اسلام و دينم جبهه برم!

خاطره خودنوشت از شهید مهدي اثني عشري؛ بخش سوم 20 تومان ماجرا ساز

من خيلي دلم مي خواست يک جوري بشود که همه بچه هاي کوچه با هم دوست باشند و آن سه چهار تا بچه هم ديگر متلک و فحش نخورند اما نمي دانستم که با چه زباني به بچه هاي کوچه مان حالي کنم که اين کارشان درست نيست و مسخره کردن ديگران کار زشتي است. و ضمنا خيلي هم دلم مي خواست.که بچه هاي ديگر هم به مسجد بيايند و کتاب بگيرند و بخوانند و مثل من لذت ببرند و يک چيزي ياد بگيرند.
مروری بر زندگی نامه و وصایای سردار شهید زین العابدین علی

منافقان و دنياپرستان اين را بدانند...

جبهه و جنگ چنان وي را عاشق كرده بود كه او حتي راضي نمي شد تركش ها را از بدنش جدا كرده و انگشتان شكسته خود را درمان كند
نویسنده محمد محقق

خاطراتی از شهید احمد صادقی شهمیرزادی در «تا کوچه های شهر خدا»

این جا پادگانه یا مجلس عروسی!
دل نوشته های شهید والامقام احمد نظری

حسرت یک بابا / دل نوشته شهید احمد نظری برای همسرش

امیدوارم موقعی که به سمنان آمدم دختر عزیزم خوب خوب ((بابا)) بگوید
قسمت نخست خاطرات شهید «سید محمود زرگر»

بخاطر قولی که داده بود، تا لحظه شهادت عطر نزد

دوست شهید « سید محمود زرگر» نقل می‌کند: « یکی از بچه‌های محلات به عطر حساسیت داشت و ایشان درست چند لحظه قبل از آن خمپاره، در حالی که داشت عطر می‌زد به شهادت رسید.»
خاطرات شهدا؛

در راه مبارزه با خدا، نبايد از هيچ چيز واهمه داشت

خاطره اى از شهيد مسعود دهقان فرزند قربان على به روايت معصومه دهقان(خواهر شهيد)
گردآورنده :حسن جلالی - سکینه صرفی

خاطرات پنج شهید شهرستان دامغان در «پیام آوران»

شهید یحیی حیدری - شهید ابراهیم رجب بیکی - شهید ابوالفضل مهرابی - شهید احمد مصحفی - شهید رمضان علی قصاب زاده
وقتی مهتاب گم شد

خاطرات صوتی جانباز سرافراز علی خوش لفظ/قسمت بیست و پنجم

«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی سردار شهید علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعه‌ی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته‌ بودند، سال‌ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان‌ها می‌شود. همین انقلاب درونی باعث می‌شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی‌اش هم تغییر کند.
شهید محّمد تقی روشن نهاد

دو توصیه شهید محمد تقی روشن نهاد به برادرش

هر بار که رفتیم دیدنش برای من و برادرم یکی دو تا نصیحت کنار گذاشته بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه