خاطره - صفحه 54

navideshahed.com

برچسب ها - خاطره
شهید رحیم صباغیان
رحیم! هر جا می ری همه رو جذب خودت می کنی. نکنه آهن ربا داری و ما خبر نداریم؟
کد خبر: ۴۲۱۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۵

به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید احمد نبوی چاشمی
گرما گرم عملیات والفجر هشت بودیم. شنیدم شهید شدی. در ذهنم زندگی ات را مرور کردم. زندگی ات پر از عشق بود . زندگی ای پر از تلاش وکوشش مالامال از عشق به ائمه .. هرچه فکر کردم غیر از شهادت مزدی برای عشق پیدا نکردم. ولی با این حال گریه کردم راستش برای خودم گریه کردم.
کد خبر: ۴۲۱۷۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

شهید محمد تقی صابریان
اونهایی که وسیله روزی منن نمی رن؛ اونهایی هم که وسیله ی روزی من نیستن، اگه بمونن فقط جا رو تنگ می کنن. پس چیزی تغییر نمی کنه
کد خبر: ۴۲۱۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

شهید والامقام حسین سبیلی نوش آبادی
حسين علـي در اول اسفند 1345 در خـانـواده اي مذهبي به دنيا آمد و دوران ابتدايي را در دبستان شهيد ناصر فكري گذراند پس از دوران ابتدايي به علت مشكلات اقتصادي خانواده مشغول كارگري و قالي‌بافي شد.در تاريخ 64/12/11در عمليات پيروزمند والفجر 8 ( فاو عراق ) به درجه رفيع شهادت رسید؛ همان آرزويي كه از نوجواني دنبالش بود.
کد خبر: ۴۲۱۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۴

24 بهمن ماه
فرماندهان ارشد رژیم صهیونیستی ، او را بهتر می شناختند، چرا که هر زمان در مرز فلسطین اشغالی و لبنان چشم شان به (مسجد قدس) می افتاد که شبیه به بیت المقدس در دل پارک بسیار زیبای “ایران” بنا شده بود ، داغ شان تازه می شد و همین باعث شد که به دنبال انتقام از معمار آن باشند .
کد خبر: ۴۲۱۶۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳

قسمت اول خاطرات شهید «علی‌محمد شمسی»
دوست شهید «علی‌محمد شمسی» نقل می‌کند: «با دیدنش به طرف خانه‌ام فرار کردم. رسید به من و دستش را به طرفم دراز کرد و گفت: اومدم باهات آشتی کنم. قهر کار بچه‌هاست. از بچگی که کرده بودم شرمنده شدم و گفتم: علی‌محمد! خیلی مردی که به این راحتی منو بخشیدی.»
کد خبر: ۴۲۱۶۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳

سردار شهید رضا ملکیان برمی
در هنگام برگشت رضا گفت : مي خواهم دو ركعت نماز بخوانم. با تعجب گفتم: ما در صد متري دشمن هستيم، اين كار شما شدني نيست. گفت: اگه چيزي هم براي من بمونه، همين دو ركعت نمازه، نبايد از دستش بدم.
کد خبر: ۴۲۱۶۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۳

گفت‌و‌گویی اختصاصی نوید شاهد سمنان با زهره مهدوی مادر معظم شهید بهروز بهروزی
اولین شهید انقلاب اسلامی استان سمنان
کد خبر: ۴۲۱۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۱

شهید محمدرضا شمس الدین
گفت:‘ محّمدرضا! بابات اومده بود ببینه تو واقعاً هر شب می یای مسجد یا نه’. توی دلم به بابام آفرین گفتم که دورادور مواظب بچه هاشه تا خدای ناکرده راه خطا نرن
کد خبر: ۴۲۱۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۰

به مناسبت 20 بهمن ماه سالروز عملیات والفجر هشت
به بچه‌ها گفتم: «بیایید عقب تا به فاو بریم». گفتم به صیاد شیرازی خبر بدهید که ما رفتیم و کار تمام شد. دیده‌بان، خودش خبر داده بود که ما کار را تمام کرده‌ایم. به صیاد گفتم: «اجازه هست برویم!؟» صیاد بوسمان کرد و با حالت خاصی گفت: «آره. بروید! بعداً می‌آیم». همۀ عملیات در فاو متمرکز شد. به عقبه اهواز رفتم و با نیروهایی که آنجا و واحدهایی که در شلمچه مستقر بودند، هماهنگی انجام شد تا به فاو برویم. از فاو هم مجدداً تماس گرفتند که هر چه سریع‌تر بیا. بعد از عمل جراحی، بخشی از بخیه­ها مانده بود. منطقه آلوده بود و بعضی از بخیه­ها عفونت کرد. درد و سوزش هم داشت. با همان شرایط مجبور شدم سریع به فاو بروم.
کد خبر: ۴۲۱۳۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۲۰

نازخند صبحی در خاطرات خود از دیدار با جمعی از جانبازان دور از وطن مطالب جذابی را روایت می‌کند.
کد خبر: ۴۲۱۰۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۶

شهید محمد شریفی
یک روز به سنگرش سر زدم. دیدم کتاب دعا و قرآنش در یک گوشه سنگر است. بعد از آن متوجه شدم که برای نماز شب و مناجات، شب ها به اون جا می رفته
کد خبر: ۴۲۰۹۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۶

خاطره ی از شهید قلی کاظمی از زبان همرزم شهید
در چندین مرحله ایشان شبانه مهمات دشمن را به سنگرهای خودمان می آوردند که واقعاً جای بسی تعجب بود که این جوان چگونه از آن همه دژبان و میدان های مین و نگهبانی های عراقی ها می گذرد و این کارهای سخت را انجام می دهد...
کد خبر: ۴۲۰۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۵

خاطره ای از همسر شهید عیدی حسینی
نه ماه گذشت تنها یادگارش را باچشمانی گریان به دنیا آوردم نه همسری بود که تولدش را بهم تبریک بگه نه پدری که پسرم بابا صداش کنه...
کد خبر: ۴۲۰۸۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۵

نویسنده علی رضا عالمی
رمضان سال 1363 ، مدتی را در پایگاه مقاومت بسیج شهر کلاته خیج به تنهایی به سر می برد چند روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود ؛ و به علت دوری مسافت بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر شاهرود و این پایگاه تدارکات ، امکانات غذایی به پایگاه برده نشده بود و شهید شیخ محمد چند روز با نان های خشکی که از قبل مانده بود ، روزه گرفت و به کسی هم اظهار نکرد تا این که خود برادران بسیج محل به این قضیه پی بردند و موضوع را با سپاه شهر جهت آوردن غذا و تدارکات در میان گذاشتند که شهید محمد می فرمود : « آن چند روز ، روزه هایش ساده و بی تکلف بوده است . »
کد خبر: ۴۲۰۸۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۴

شهید موسی شرفیه
گفت:«طولش ندین! وقت نماز گذشت. بیاین نماز رو به جماعت بخونیم. بعد بحث می کنیم. اصلاً یک کار می شه کرد. هر کس قرائت نمازش صحیح تر بود، همه به اون اقتدا کنیم!».
کد خبر: ۴۲۰۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۴

شهید محمدرضا عاشور
انگار اصلا فرو رفتن سنگ و تيغ را درون زخم‌هايش احساس نمي‌کرد. دوساعت سينه خيز رفت تا اين‌که بالاخره آمبولانسي پر از مجروح مي‌خواست حرکت کند. برادر اکبري آخرين مجروح را داخل ماشين گذاشت. يکي از بچه‌ها چشمش به رضا افتاد. لباسش گل آلود و خوني بود. زير بغلش را گرفت. «معطل من نشين! بقيه رو برسونين.»
کد خبر: ۴۲۰۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۲

اهمیت به نماز و تغییر در رفتار و اخلاق شهید محمد شرفیه
با رفتنش به بسیج و نزدیک شدن به سن تکلیف دیگر نمازش ترک نمی شد. به مسجد می رفت و نماز را به جماعت می خواند. یکی از اتاق های خانه را هم مخصوص خودش کرده بود. درس می خواند و گاهی هم تنهایی خلوت می کرد. این اواخر نماز شب هم می خواند.
کد خبر: ۴۲۰۶۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۲

خاطره اى از دوران مجروحيت شهيد عليرضا نورى به نقل از طوبى عرب پوريان(همسر شهيد)
کد خبر: ۴۲۰۶۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۱

شهید والامقام محمد بذرافشان آرانی
محمّد سال 1344ش در خانواده‏اى مذهبى و كارگر در آران متولّد شد. پايان پنجم ابتدايى وى هم‏زمان با شروع انقلاب اسلامى، به رهبرى حضرت امام ‏خمينى قدس‏سره بود. محمّد هم مانند مردم در راه‏پيمايى‏ها و تظاهرات عليه رژيم ستم شاهى شركت داشت. در دوازده سالگى وارد بازار كار شد و به خانواده‏اش در هزينه‏ هاى زندگى كمك مى‏كرد
کد خبر: ۴۲۰۵۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۱