خاطرات - صفحه 37

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
خاطرات برادر شهید فریبرز فیض بشی پور؛
به او گفتم که شوهرم در بیمارستان است و همراهی ندارد. پس از چند لحظه آن پسر گفت: مادر صبر کن من بروم به خانواده ام بگویم و برگردم. خلاصه رفت و برگشت. او مرا به بیمارستان رساند.
کد خبر: ۴۲۴۰۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳

خاطرات حبیبه رمضانی-ایثارگر کرمانشاهی؛
پاهایم را خیلی وقت قبل، خدا برای فرشته ای امانت گرفته بود. من فلج مادر زاد بودم. برای همین نمی توانستم روی پاهایم بایستم و از کشورم دفاع کنم. برادر سهراب منوچهری همیشه صبح ها می آمد و وقتی می دید من نمی خندم و غمگین ام می گفت: " جنگیدن همیشه، پا نمی خواهد...عطر نان هایت را ببین. از حالا من لبخند رزمندگان و شادی شان را می بینم." نه جنگیدن همیشه...
کد خبر: ۴۲۳۹۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۱

در ﺳﺎل۱۳۴۷ در ﺧﺎﻧﻮادﻩ اى ﻣﺘﺪین ﻣﺘﻮلد ﺷﺪ وتحصیلات ﺧﻮد را تا ﺳﺎل دوم راهنمایی اداﻣﻪ داد وى ﻓﺮدى ﻣﻨﻀﺒﻂ و ﺑﺎ هوش ﺑﻮد و ﺑﺮ ﻣﺴﺌﻠﻪ صله رﺣﻢ اهمیت ﺧﺎصی ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮد در کلیه ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺬهبی و دینی و ﻧﻴﺰ ﻓﻌﺎلیتهاى ﻓﺮهنگی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺷﺮکت ﻓﻌﺎل داﺷﺖ در ‫ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ و ﺑﺎ ﺷﺮوع ﺟﻨﮓ تحمیلی ﻣﺪرﺳﻪ را رها و ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ هاى ‫ﻧﺒﺮد اﻋﺰام ﺷﺪ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﭘﺲ از ﻓﺪاکاریهاى ﻓﺮاوان ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت رﺳﻴﺪ.
کد خبر: ۴۲۳۷۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۰

هر سال نوروز که می شود، یادمان می افتد که باید برای خرید سفره هفت سین دست به کار شویم و آن را تکمیل کنیم و می گوییم که عید بدون سفره صفا ندارداما ، در روز های جنگ وقتی که عید می رسید ، سفره با خلاقیت سربازان وسط آتش و خمپاره و توی سنگر گرامی داشته می شد.
کد خبر: ۴۲۳۶۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۹

16اسفندیادآور جریان رودخانه‌ای ازخون در پادگان ابوذر- خاطرات محمد طالبی؛
محمد طالبی فرمانده دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه می گوید: پیکر تعدادی از شهدای ما زیر شنی تانک های عراقی له شدند. به طوری که بعدها با زحمت و سختی توانستیم پیکر این شهدا را از روی زمین جمع کنیم. فردای آن روز عراقی ها عقب نشینی کردند.
کد خبر: ۴۲۳۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۸

من به او اعتراض كردم پسرم چرا غذايي بهتر تهيه نمي كني؟ مگر خرجي برايت نفرستاده ام؟ او در جواب من گفت: انسان بايد از شكم و دنيا بگذرد تا به خدا برسد.
کد خبر: ۴۲۳۴۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

مرصاد برگ زرین غرب/ خاطرات مولاداد رشیدی- از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس استان کرمانشاه؛
ساعت هشت صبح دوم مرداد در سپاه کرند تلفنی با سپاه چهارم در حال تماس بودم تا نیروها را از بلاتکلیفی در بیاورم که صدای غرش هواپیماها بر فراز کرند و سراب همه را به وحشت انداخت. عده ای به سمت سنگر و پناهگاه دویدند. صدای هواپیماها دورتر شنیده می شد و متعاقب آن صدای انفجارهای پیاپی. احساس بدی داشتم دچار دلشوره ی شدیدی شدم. مکالمه را تمام کردم و از اتاق بیرون آمدم. در محوطه ی سپاه بودم که یکی از همکاران سراسیمه با سر و وضع خونی به سمت من آمد و خبر بمباران تنگه را داد.
کد خبر: ۴۲۳۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

مرصاد برگ زرین غرب/ خاطرات سردار ناصر شعبانی- فرمانده دوران دفاع مقدس در استان کرمانشاه؛
در همان 24 ساعت اول حمله، اتفاق جالبی افتاد؛ پیامی از طرف امام بزرگوار مخابره شد که: " امروز روز دفن بعثی هاست. باید عراقی ها از کشور رانده شوند." با شنیدن این پیام نیروها به طور چشمگیری به جبهه ها رفتند.
کد خبر: ۴۲۳۲۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۵

شهید بخشعلی ژولیده (امیر صادقی) در سال 1342 در روستای رازیان از توابع باختران دیده به جهان گشود. تا اینکه برای انجام مأموریتی در روز 22 رمضان 1359 عازم منطقه ای از مناطق توابع سقز شد که در بین راه با زبان روزه به علت طی مسافت بیش از حد قصد افطار روزه اش را در کنار چشمه آبی داشت که توسط ابن ملجمان زمان به جرم حمایت از اسلام و دوستی اهل بیت شربت شهادت نوشید.
کد خبر: ۴۲۳۲۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۴

معرفي و بازخواني واقعه ي روستاي دولاب
اگرچه دولاب تاریخی طولانی دارد،اما امروز همه این روستا را با صلابت مردانش می شناسند ، مردانی که در بحرانی ترین و سخت ترین شرایط ، برای دفاع از انقلاب اسلامی سینه سپر کردند، ایستادند، جان دادند و امنیت و آرامش و اقتدار رابرای ایران اسلامی به ارمغان آوردند. امروز هر وقت رهگذری وارد این روستا می شود، اولین مکانی را که می بیند، گلزار شهدای این روستاست، نقطه ای که از آن تصویر صلابت و بوی مردانگی به مشام می رسد،مکانی که زیارتگاه آزادگان واحرار است و شهامت و شهادت را در اذهان زوار تداعی می کند. ...
کد خبر: ۴۲۳۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۴

خاطرات فوزیه گودرزی و مرضیه گودرزی – پرستاران زمان جنگ؛
تن و جان این چشم همیشه بیدار بازی دراز یک کاسه خون شده بود.
کد خبر: ۴۲۳۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۴

معرفی کتاب
او شروع کرد به حرف زدن و به قول خودش استدلال کردن. یکی از هم قطارانش به او اشاره می کند که با ما صحبت نکند، اما او گوش نمی دهد. دلش نمی آمد ما را به حقیقت دعوت نکند، حقیقتی که درپناه آن می توانستی خون ۲۲ انسان بی گناه را بریزی و آن را ثواب بدانی».
کد خبر: ۴۲۳۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۳

خاطرات آقاي يعقوب ديلمقاني
آن زمان، اكثر طلبه ها تنها چيزي كه در بين آنها بود، مسئله انسانيت بود و آرزوي غير از انسانيت و انسان بودن نداشتند و بزرگترين آرزوها اين بود.
کد خبر: ۴۲۳۰۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۲

شهید حمید رضا صیاد
جایگاه حسینیه و مسجد به جای خودش اما بدنهامون باید به خاک عادت کنه. شاید... شاید این طوری بیشتر مواظب کارهامون باشیم
کد خبر: ۴۲۳۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۲

شهید رمضانعلی قصابی
مامی بستگان دور و نزدیکمان، برای وداع آخر با پیکر پاک برادر شهیدم به گلزار شهدای شهرمان فردوس رضا رفته بودند. پاییز 61 بود. هوای سردی می وزید. من دیرتر به محل رسیدم. همه اعضای فامیل در حال رسیدن به محل تشییع جنازه بودند. با سرعت خودم را به تابوت رساندم. در همین حال دایی ام (شهید قصابزاده) جلویم آمد و مانع رفتنم شد گفت: پلاستیک جنازه حسین را بسته اند، برگرد. موقعی که خواستند او را دفن کنند خودم شما را به زیارت شهید حسین می برم تا برای آخرین بار او را ببینی. قبول کردم و به طرف ماشینی که خودشان رانندگی ان را برعهده داشتند رفتیم. در ماشین گفت: صدیقه جان تو دیگر زینب شده ای. باید صبر داشته باشی. مادرت را دلداری دهی و پشتیبانش باشی. اگر می توانی مطلبی بنویس و امروز آن را در مراسم تشییع پیکر حسین بخوان
کد خبر: ۴۲۲۸۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۸

شهید علی رضا صفا
نظرات و رفتار یکدیگر را قبول و ارتباط دوستانه محکمی داشتیم، احتراممان هم سر جایش بود. چون خودش هم مثل پدرش اهل مسجد و نماز جمعه بود.
کد خبر: ۴۲۲۸۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۸

شهید گرانقدر ناصر جریده دار
شهید ناصر جریده دار فرزند حاج نعمت اله در تاریخ 12/دی/1336 در خانواده ای متدین و مذهبی و از خدمتگزاران حضرت اباعبداله (ع) دیده به جهان گشود.ایشان سرانجام در تاریخ 1/اسفند/1360 در تنگه چزابه به درجه رفیع شهادت نائل آمد، پیکر پاکش سه ماه در زیر گلوله باران دشمن ماند و بعد از سه ماه پیکرش به شهرضا منتقل شد و در گلستان شهدا به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۴۲۲۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۶

شهید سید زین العابدین نبوی
کسانی که سید زین العابدین را می شناختند ، می دانستند که او پاسداری دلیر و شجاع است . در سطحی است که می تواند برخی از فنون رزمی را به دیگران بیاموزد . در واقع او یک مربی به تمام معنا به حساب می آمد . یک چنین منزلت نظامی ، برای کی انسان معمولی ، کافی است که او را مغرور سازد ؛ ولی او هرگز چنین نبود .
کد خبر: ۴۲۲۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۵

نویسنده عباس خواجه شاهکویی
نزدیک ظهر زنگ در به صدا درآمد. فوری بیل را انداخت زمین و رفت سمت در. در را باز کرد. یک روحانی و یک پاسدار و یک نفر دیگر پشت در بودند. دلش ریخت پایین. می‌رفت که چهره‌اش تغییر کند اما خیلی زود به خود آمد و به اعصاب خود مسلط شد. سلام کرد. روحانی پرسید:«منزل آقای خواجه‌مظفری؟».
کد خبر: ۴۲۲۵۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۵

شهید مجید صحافی
شروع کردم به خواندن. صفحه که تمام شد، گفت:«این کلمه‌ها رو حاج آقا گفت این طوری بخونین». بعدها متوجه شدم توی مسجد خوب یاد می‌گیرد و با این کار می‌خواهد غلط‌های من در برود، اما طوری که من ناراحت نشوم.
کد خبر: ۴۲۲۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۵