خاطراتی از شهید سید مهدی شاهچراغ
دو سه روزي مانده بود به عمليات كه من و مهدي در بالاي تپه اي نشسته بوديم بعد از چند لحظه ديدم كه مهدي به يك نقطه خيره شده و وقتي دو سه بار او را صدا زدم او به من طعنه اي زد و گفت ساكت باش آقا دارد صحبت مي كند و بعداً كه از مهدي خواستم ماوقع را تعريف كند گفت آقا با اشاره دست به من فرمود كه خرمشهر با خون شما آزاد خواهد شد
کد خبر: ۴۵۴۶۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱
خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
درهنگام عمليات در كنار شهيد حاج ابوالفضل بودم كه به من گفت فلاني نكند من شهيد شدم بترسي و يا قدم عقب بگذاري وقتي شهيد شدم كلاهم را بر روي صورتم مي كشي (شهيد بزرگوار اغلب كلاه نخي كرم رنگ بر سر داشت) و چنان پايت را روي من (قلبم) مي گذاري و جلو مي روي كه من جلو رفتن تو را احساس كنم.
کد خبر: ۴۵۴۵۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۸
خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
به همديگر گفتند كه نياز به فال نيست ابوالفضل نوراني شده و فردا از جمع ما عروج خواهد كرد در همان شب بعد از پايان جمع دوستانه به او گفتيم بيا تا وصيت نامه را بنويسيم فردا شايد ديگر اين مهماني كوچك را ترك بگوئيم و به مهماني بزرگ نائل شويم و او با لبخندي مليح گويي كه از عروجش خبر داشت پاسخ مرا داد
کد خبر: ۴۵۴۰۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶
شهدای اردیبهشت
در سال 64/1/27 در جبهه آبادان در گردان زرهي مشغول خدمت در لباس مقدس بسيجي بودم در آن موقع عمليات مقدماتي يك بود چنان بر دشمن آتش ريختيم كه جهنمي از آتش بود.
کد خبر: ۴۵۳۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳
خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
فردا صبح براي زيارت به حرم امام رضا رفتيم و زيارت كرده نماز ظهر را خوانديم و به منزل عمو برگشتيم بعد از 2 روز با هم به دامغان برگشتيم كه اين خاطره به عنوان ماه عسل براي من و شهيد به حساب آمد و هميشه از آن سفر به خوشي ياد مي كرد.
کد خبر: ۴۵۳۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳
گفتگوی اختصاصی با دو جانباز و اسیر کرمانشاهی در یک اردوگاه؛
رضا نظری و عزیز ملکی دو جانبازی که درجنگ هشت ساله دفاع مقدس به مدت 10 سال در یک اردوگاه دراسارت بودند، از شکنجه ها، مقاومت ها و فداکاری های رزمندگان در آن زمان می گویند.
کد خبر: ۴۵۳۸۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
خاطراتی از شهید حسین جندالله
خطر های مسیر را گاهاً حسین جند الله با طنز بیان می کرد و از فرو رفتن به فکر های مأیوس کننده منحرفان می کرد.
مثلاً در حوالی گردنه کوخان و مسیر جاده جنگل های اطراف جاده را قطع کرده بودند و زمین های آن را آتش زده بودند تا نیرو های تأمین جاده راحت تر به منطقه اشراف داشته باشند که ایشان در تأیید این کار ضرب المثلی را که هست بیان می کرد « برق فلانی ها را گرفت » یعنی برق هیبت ما، دشمن را گرفته و منطقه را سوزانده است و یا اینکه نگهبانان دشمن را دیده اند و برق از آنها پریده و جنگل را به آتش کشیده است. خلاصه این حرفها دلهره مسیر را از ما می گرفت زیرا بعضی از ماها بار اولمان بود که به کردستان می آمدیم. خلاصه با خوشی به سردشت رسیدیم.
کد خبر: ۴۵۳۷۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
پاسدار شهید حسن آقابابایی
شهید حسن آقابابایی، يكم مهر 1343، درروستاي مهدی آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش عسگر، کشاورز بود و مادرش مريم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. پانزدهم ارديبهشت 1364، در دزفول بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۳۴۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷
شهید ابراهیم عسگری
شهید ابراهیم عسگری رنانی،يكم فروردين 1343، در شهر رهنان از توابع شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمد، ازکارافتاده بود و مادرش نرجس نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. سوم ارديبهشت 1366، با سمت قائم مقام بهداری گردان امام حسین در بانه بر اثر متلاشی شدن پای چپ و پهلوی چپ توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۳۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴
در کمین گل سرخ
مراسم هشتمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با محوریت گرامیداشت یاد و خاطره امیرسپهید شهید علی صیاد شیرازی صبح سهشنبه ۲۷ فروردین ماه در حضور خانواده و جمعی از همرزمان این شهید عزیز و جمعی از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح و اهالی فرهنگ و ادب دفاع مقدس، در قطعهی ۲۹ گلزار شهدای بهشت زهرا سلاماللهعلیها برگزار شد.
پایانبخش این مراسم، انتشار تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «در کمین گل سرخ» بود؛ کتابی که در آن زندگینامه داستانی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به قلم آقای محسن مومنی شریف روایت شده است.
* رهبر انقلاب در ابتدای کتاب «در کمیل گل سرخ» با تقدیر از این اثر نوشتهاند: «این نمونهی جالب و بیسابقهئی است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیتهای آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا ۸۴/۶/۷) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملاً آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است. و این طبیعی است. البته برجستگیهای شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب به درستی نمیتوان نشان داد او حقاً نمونهئی از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
کد خبر: ۴۵۳۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴
شهید مدافع حرم سرهنگ پاسدار مهدی دهقان یزدلی
مهدی دهقان یزدلی در مورخه 1358/2/31 در منزل حاج احمد زیارتی یزدل بدنیا آمده است .او بعنوان نیروی پشتیبان رزم در جبهه سوریه انجام وظیفه می کرده است آنها بدلیل تهدیدات استکبار جهانی و رژیم جعلی اسرائیل با حمله موشکی بر علیه پایگا هشان بارها تغییر موضع می دهند . اما در نخستین ساعات روز دوشنبه مورخه 1397/1/20بر اثر اصابت 3 موشک از 8 موشک شلیک شده از جنگندهایF-15 دشمن صهیونیستی که از خاک لبنان به پایگاه هوایی (تی 4) در استان حمص سوریه شلیک می کنند به همراه شش نفر از همرزمانش به شهادت می رسند.
کد خبر: ۴۵۲۹۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۹
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله؛
هر روز يکي از بچه هاي تخريب گوسفندها را به بيابان ميبرد. روزي نوبت به محمد سرگزي رسيد. وقتي حرکت مي کرد، گفتم : «اسم هر کدام از اين گوسفند ها را که بينظميكردند. يادداشت کن.»
کد خبر: ۴۵۲۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
از شهادت تا سعادت خاطرات م آر بیادت
کد خبر: ۴۵۲۳۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
خاطراتی از شهید محمدرضا رضایی
همه بچه ها روی زمین دراز کشیدند . شهید محمدرضا رضایی هم روی زمین دراز کشید و من هم در پایین پای او که کمی گودتر بود دراز کشیدم و سرم را روی پای او گذاشتم در آن لحظات دائماً این ذکر را می گفت: الهی رضاً برضائک داشتم به او نگاه می کردم که در یک لحظه یک گلوله به قلب آن شهید اصابت کرد و در دم به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۵۲۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۲
خاطره ای شنیدنی از برادر شهیدمحمدرضا عثمانی؛
محمدرضا گفت: خدا را شکر که من در این تصادف کشته نشدم امیدوارم مرگ به نحوی دیگر در جبهه هنگام انجام ماموریت به سراغم بیاید و از فیض شهادت برخوردار شوم. اواخر پاییز سال همان سال بود که به آرزویش رسید.
کد خبر: ۴۵۲۱۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
مصاحبه با سردار باقرزاده
شهید غلامرضا رعیت یزدلی، يكم بهمن 1336، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش نوروز، کشاورز بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی ارشد در رشته علوم پزشکی درس خواند. پزشک بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. دوم فروردين 1361، در جاده دزفول - شوش بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای یزدل واقع است.
کد خبر: ۴۵۱۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
خاطرات پدر شهید
شهید غلامرضا رعیت یزدلی، يكم بهمن 1336، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش نوروز، کشاورز بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی ارشد در رشته علوم پزشکی درس خواند. پزشک بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. دوم فروردين 1361، در جاده دزفول - شوش بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای یزدل واقع است.
کد خبر: ۴۵۱۸۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۱۷
خاطراتی از عملیات والفجر 8(بخش نخست)؛
بعضی لشکرها بچه ها را توی کانکس هایی سوار می کردند که روی تریلی حمل می شد وفقط از طریق سوراخهای روی کانکس می توانستند نفس بکشند. اینجوری دشمن نمی فهمید نیرو داخل این کانکس هاست.
کد خبر: ۴۵۱۸۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۵
کتاب "پا به پای جنگ" نوشته مسعود بابازاده در 400 صفحه حاوی خاطرات رزمندگان و ایثارگران شرکت توزیع نیروی برق استان زنجان به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۵۱۷۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۶
خاطرات و خصوصيات بارز شهيد خليل شمشيربند به نقل از همسر و فرزندان شهيد كه نويد شاهد براى نخستين بار آن را منتشر كرد.
کد خبر: ۴۵۱۶۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۰۲