خاطرات جانبازان

آخرین اخبار:
خاطرات جانبازان
جانباز ۷۰ درصد «ابراهیم سیگارودی»:

۱۴۷ روزی که یک عمر شد؛ روایت جانبازی که پای چپش در آبادان ماند

جانباز ۷۰ درصد «ابراهیم سیگارودی»، فقط ۴ ماه و ۲۱ روز در خط مقدم حضور داشت، اما همین مدت کافی بود تا زندگی‌اش برای همیشه تغییر کند. مجروحیت شدید در آبادان، منجر به قطع پای چپ از بالای زانو و آسیب‌های ماندگار در دست راست و فکش شد. اکنون پس از سال‌ها، با وجود درد‌ها و سختی‌ها، با قامتی استوار می‌گوید: «اگر هر انسانی به خاطر وطن، جبهه رفته باشد، پشیمان نمی‌شود.»

روزی که انار‌های پشت جبهه، در خط مقدم دانه دانه شد

«دانه کردن انار برای رزمنده‌های خسته»، «ساختن کرسی از جعبه مهمات» و «اجرای نمایش در اسارت»؛ این‌ها بخشی از خاطرات یلدای رزمندگان در سال‌های دفاع مقدس است. راویان این گزارش، از شب‌هایی می‌گویند که آیین کهن یلدا، در خط مقدم جبهه و حتی پشت میله‌های اسارت، با خلاقیت و ایمانی مثال‌زدنی زنده نگه داشته می‌شد.
گفت‌وگو نوید شاهد قزوین با جانباز ۷۰ درصد «داود مرادی» مطرح شد

از کشاورزی تا خط مقدم جبهه؛ روایت یک جانباز از زندگی در ناملایمات

جانباز ۷۰ درصد «داود مرادی»، کودکی را در دل طبیعت سخت روستا گذراند و جوانی را در سخت‌ترین جبهه‌های نبرد. این جانباز بزرگوار امروز، روایتگر استقامتی است که از مزرعه پدر آغاز شد و در سنگر‌های دفاع از میهن به اوج رسید.
در گفت‌وگو با نوید شاهد قزوین مطرح شد

از خاکریز‌های فکه تا زندگی با رزم شیمیایی؛ روایت جانبازی که با ایمان از آتش گذر کرد

مردی از تبار ایمان و غیرت، از دیار نائین، که از کودکی با کار و تلاش بزرگ شد، در جوانی لباس ارتش به تن کرد و سال‌ها در میمک، فکه و تنگه ابوقریب از خاک وطن دفاع کرد و اکنون با وجود سال‌ها تحمل جراحات شیمیایی، همچنان با روحیه‌ای مقاوم و نگاهی سرشار از ایمان، زندگی خود را ادامه می‌دهد.
جانباز ۷۰ درصد «سید علی بهبودی»:

پای ایستادگی؛ از خطر هلاکت در جزیره مجنون تا فرشته نجات در بیمارستان دشمن

صدای تیر دوشکا و کلاشینکوف بر بدن نوجوان هفده ساله‌ای نشست که جزیره مجنون را فتح کرده بود. همانجا در خون خود غلتید و چشم به چشمان سرباز عراقی دوخت که تفنگ را بر شقیقه‌اش گذاشته بود تا تیر خلاص را بزند. اما معجزه‌ای به نام «لا مسلم» شنیده شد و سرنوشت جانباز ۷۰ درصد «سید علی بهبودی» تغییر کرد.
برشی از کتاب «اصحاب درد»

ایمان در میان باران آتش

جانباز ۷۰ درصد، «مرتضی سعدالدین» نقل می‌کند: «به‌عنوان پشتیبان در عملیات شرکت کردیم. در مسیر، شهدا و مجروحان بسیاری را می‌دیدیم که بسیاری از آن‌ها از دوستان ما بودند؛ مجروحی که دستش کاملاً قطع شده بود و خون می‌آمد، اما در همان حالت نماز می‌خواند.»

از انفجار تا درمان؛ خاطره جانباز «علی ملک‌محمدی»

جانباز ۷۰ درصد «علی ملک‌محمدی»، آخرین روز‌های خدمت سربازی‌اش در منطقه مهاباد با انفجار مین دست‌ساز مجروح شد. وی در این حادثه چشم و دستش آسیب دید و بعد از مراحل درمان در ایران و خارج از کشور، اکنون سالم و امیدوار، خاطرات آن روز‌ها را بازگو می‌کند.

فیلم | ملت ایران قدردان ایثار جانبازان هستند

احترام مردم به جانبازان، نشان می‌دهد که فرهنگ ایثار و شهادت در تار و پود جامعه ایرانی ریشه‌ای عمیق دارد. از شما دعوت می‌کنیم همزمان با بزرگداشت هفته دفاع مقدس نظاره‌گر فیلم این روایت از زبان جانباز «نظرعلی نیازمندمشتاق» باشید.
جانباز «مرتضی شعبانی» در گفت‌و‌گو با نوید شاهد قزوین:

از محاصره و ترس بین موجی‌ها تا پرواز با هلی‌کوپتر

بار‌ها مرگ را تجربه کرد؛ در باتلاق، در زیر آتش موشک‌های کرم‌ابریشم، در محاصره و ترس میان موجی‌ها و حتی در بیمارستانی که دشمن بمبارانش کرد. اما تقدیر این بود که جانباز 70 درصد «مرتضی شعبانی»، زنده بماند تا امروز داستان مقاومت و رنج خود را برایمان بازگو کند.
گفتگوی جانباز «شعبانی» با نوید شاهد قزوین:

نجات معجزه‌آسای غواص قزوینی در کربلای ۴؛ از وداع عاشورایی تا بیمارستان خونین خرمشهر

عملیات کربلای ۴ برای مرتضی شعبانی، جانباز ۷۰ درصد قزوینی، آغاز مرگ و تولدی دوباره بود. وی که از غواصان خط‌شکن این عملیات بود، در دل آب‌های خروشان اروند با بدنی زخمی و پایی قطع‌شده از مرگ گریخت، اما امروز با همان روحیه، روایتگر ایثار و ایمان است. این روایت، تنها خاطره‌ای از جنگ نیست؛ بخشی از تاریخ شفاهی ایران است که با خون و اراده نوشته شد.
پیام جانباز کرمانشاهی «کرم‌رضا اعظمی» به مردم ایران؛

وفاداری به خون شهدا، وظیفه‌ای همگانی است

جانباز «کرم‌رضا اعظمی» از مجروحیت در عملیات قصرشیرین تا پیام‌رسانی خون شهدا، تاکید می‌کند که امنیت و آزادی امروز ما، ارمغان فداکاری‌های شهداست و همه باید با تبعیت از رهبری، دین خود را به انقلاب ادا کنند.

جانباز قطع نخاعی و یک حسرت: نبرد با صهیون، آرزوی این روزهای من است

حسن یزدانی، جانباز قطع نخاع دفاع مقدس، در واکنش به حمله اخیر اسرائیل به خاک ایران، در گفتگو با نوید شاهد اصفهان با ابراز تاسف از محدودیت‌های جسمی خود، آرزو کرد که ای کاش می‌توانست همراه مدافعان وطن در خط مقدم نبرد علیه رژیم صهیونیستی حضور داشته باشد.
جانباز دوران دفاع مقدس «غلامعباس محمدی بمبویانی»

دفاع مقدس فقط با ایثار و ازخودگذشتگی مدیریت شد

غلامعباس محمدی بمبویانی جانباز ۲۵ درصد استان کرمان، در مصاحبه‌ای به شرح زندگی و خاطراتی از دوران دفاع مقدس خود پرداخته است و بیان می‌کند: جنگ ما فقط با "ایثار" و "از خودگذشتگی" اداره شد.

برشی از کتاب «هوشنگ» | شهید «بهشتی» را خواب دیدم

در قسمتی از کتاب «هوشنگ» که مجموعه خاطرات جانباز سرافراز عمران ثقفی است، می‌خوانید: «علی‌اکبر دوستم علاقه زیادی به شهید «بهشتی» داشت. همه کتاب‌ها و جزوه‌های او را می‌خواند و در روز شهادت شهید «بهشتی» به سختی روی پاهایش می‌ایستاد. علی‌اکبر گفت شهید «بهشتی» را خواب دیدم که لباس قرمز بر تن داشت و چند نفر او را دوره کرده بودند، ولی من جلو رفتم و از او سؤالی در مورد کتاب جهان از خداست، خدا از کجاست؟ که ما می‌دانستیم از نوشته‌های شهید «بهشتی» است پرسیدم و او هم به من جواب داد ...»

از جان گذشته‌ها؛ روایت جانبازانی که پای آرمان امام ایستادند

در روزگاری که سایه جنگ تحمیلی بر ایران سنگینی می‌کرد، مردانی از جنس ایثار و وفاداری، با دستانی پینه‌بسته و قلب‌هایی آکنده از ایمان، بی‌هیچ چشم‌داشتی پا به میدان گذاشتند. جانبازانی که هر زخمی بر بدنشان نشانه‌ای از پایمردی در راه آرمان‌های امام خمینی(ره) بود و شهادت را نه پایان، بلکه اوج وصال می‌دانستند. این روایت، تصویری روشن از عشق عمیق به ولایت و انقلاب است که همچنان چراغ راه نسل‌های آینده باقی مانده است.
۱/ جانباز 70 درصد چگینی در گفت‌و‌گو با نوید شاهد قزوین:

اگر کوهنورد نبودم، زنده نمی‌ماندم؛ روایتی از جبهه تا جانبازی

صفرعلی چگینی، جانباز ۷۰ درصد اهل قزوین، از روزی می‌گوید که موج انفجار ایشان را به هوا پرتاب کرد، ترکش به بدنش نشست و جانش به مویی بند بود؛ اما کوهنوردی و آمادگی بدنی‌اش ناجی جانش شد. حالا بعد از سال‌ها، از آن لحظه‌ها، روایت می‌کند.
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛

آماده‌سازی و پاک کردن انار در جبهه

«آن روز در پادگان شوشتر انارهای زیادی فرستاده بودند؛ از پشت جبهه، ولی آماده‌سازی و پاک کردنش برای همه سخت بود ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
جانباز «علیرضا دولت‌آبادی» در گفت‌و‌گو با نوید شاهد:

روزه‌های مستحبی رزمندگان همیشه زبانزد بود | قرعه شهادت به نامش درنیامد، اما شهید شد

«علیرضا برای سومین بار می‌خواست قرعه‌کشی شهادت را تکرار کند. اما بچه‌ها گفتند: "بابا رضا، بس کن! تو شهید نمی‌شوی، دیگر چرا مدام قرعه می‌کشی؟ ". اما علیرضا دوبار قرعه‌کشی را تکرار کرد، اما باز هم به اسم خودش شهادت درنیامد ...» آنچه می‌خوانید روایت جانباز «علیرضا دولت‌آبادی» از حال و هوای ماه رمضان و عشق به شهادت رزمنده‌ها در جبهه‌ها است که تقدیم حضورتان می‌شود.

شبانه از زندان رژیم شاهنشاهی آزاد شدم

«من شبانه که از زندان آزاد شدم، به منزل آقای خوئینی‌ها در جماران رفتم. البته ایشان به پاریس رفته بود و در نوفل‌لوشاتو در خدمت امام بود. صبح آقای ناطق نوری که متوجه آزادی من شده بود، با لباس شخصی به ملاقاتم آمد ...» ادامه این خاطره از «حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین حسین آقاعلیخانی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
در گفتگو با نوید شاهد بیان شد

ناگفته‌های پرستاری که مرهم زخم مجروحان بود

«با همان چادر و لباس خونی پیاده به طرف مخابرات که تا بیمارستان فاصله زیادی داشت راه می‌افتادم. برایم مهم نبود که کفش، مقنعه و لباس‌هایم خونی است یا نه! این شهر بانه خلوت، ترسناک و خالی از مردم بود آدم ناخواسته دچار ترس می‌شد. از آدمیزاد ظاهراً خبری نبود. مخصوصاً زن و بچه‌ها را نمی‌دیدی. گویی زن و بچه‌ای در آن زاده نشده بود. غیر از گربه‌های فربه و سگ‌هایی که در کوچه‌ها و محله‌ها پرسه می‌زدند، موجود زنده دیگری به چشم نمی‌خورد فقط صدای انفجار به گوش می‌رسید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از ناگفته‌های جانباز «عزت قیصری» در پرستاری از مجروحان است که تقدیم حضورتان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه